پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد پورغلامي- فارغ از اختلافات فکرى و سياسى بين آقاى مصباح با امثال آقاى هاشمى و اصلاح طلبان، موضوع مهم ديگرى که مى تواند حائز اهميت باشد، اختلاف بين حوزه «نظر» و «عمل» است. 

در حوزه نظر، يک «نظريه پرداز» مى تواند از «وضع مطلوب» سخن بگويد و مدافع صد در صد «ايده آل ها» باشد و به شدت در مقابل کوچک ترين «انحرافى» هم از خود واکنش نشان دهد.

اما در حوزه عمل، يک «پراگماتيست» به دنبال پيشبرد اهداف و عملى کردن ايده آل ها است. براى يک عملگرا، سياست عرصه صفر و يکى نيست، بنابراين ممکن است حتى با کسانى کار کند که خود به خوبى مى داند حتى شايد او را قبول نداشته باشند.

آقاى مصباح همواره از ابتدا تا به امروز، «تکليف» خودش را در «حوزه نظريه پردازى» تعريف کرده و براى همين هم هيچ وقت وارد عرصه مسئوليت هاى دولتى و اجرايى نشده. به همين علت، به بسيارى از ساز و کارهاى عرصه اجرايى، و مشکلات آن واقف نيست.

بر عکس آقاى هاشمى، از همان شروع نهضت، همواره در قامت يک عملگرا و مسئول اجرايى ظاهر شده و به همين علت هم هست که روزگارى قائل به همکارى با «سازمان منافقين» بود و امروز هم معتقد به هماهنگى با «اصلاح طلبان» است.

به نظرم، انقلاب اسلامى براى تداوم خود در بستر تاريخ، نيازمند نيروهايى است که در عين حالى که «اهل تفکر و نظر» هستند، دستى در «مسئوليت هاى اجرايى» هم داشته باشند و مشکلات آن را هم بدانند. شايد يکى از دلايل موفقيت «آيت الله خامنه اى» در اين 25 سال از عمر رهبرى شان، همين موضوع باشد که او در هر دو حوزه نظر و عمل، دستى در آتش دارد.