پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سعید ساسانیان- رصد، قدرت پوشالین رژیم صهیونیستی که از آن به عنوان یکی از قوی‌ترین ارتش‌های دنیا و قوی‌ترین ارتش خاورمیانه یاد می‌شود، این روزها بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. مشهور شدن این ارتش البته بیش از آن‌که ناشی از مولفه‌های درونی باشد، ناشی از ضعف طرف مقابل بوده است.

اعراب به عنوان سنتی‌ترین دشمنان اسرائیل در گذشته و نه حالا، چندین جنگ ناموفق با این رژیم داشته‌اند. در سال ۱۹۴۸ که غیرت اعراب نسبت به اشغال فلسطین برانگیخته شده بود، جنگی میان آن‌ها و اسرائیل درگرفت که با خودنمایی ارتش‌های عربی همراه شد. آن‌ها توانستند قسمت‌های مهمی از اراضی اشغال شده را بازپس گیرند اما در یک فرایند سیاسی مشکوک، به پای میز مذاکره رفته و در حالی که دست برتر را در میدان داشتند، آتش‌بس را پذیرفتند. اسرائیل اما عهدشکنی کرد و از فرصت ایجاد شده استفاده کرد و علاوه بر اشغال اراضی از دست داده، اراضی بیشتری را به اشغال خود درآورد.

در ۱۹۶۷ ارتش‌های مصر، اردن و سوریه و نیروهای کمکی عراق، فقط در شش روز شکست بسیار سنگینی از ارتش اسرائیل متحمل شدند و بلندی‌های جولان، صحرای سینا و کرانه باختری را از دست دادند. در آن سال، جمال عبدالناصر، مرد شماره یک جهان عرب در مواجهه با اسرائیل، شکست روحی و سیاسی سنگینی را متحمل شد. او البته تاوان اشتباهات خود را می‌داد. این شکست تلخ، اگرچه هم‌چنان در اذهان مصری‌ها باقی مانده است، ولی نخبگان این کشور سعی می‌کنند کمتر از آن سخن بگویند.

در ۱۹۷۳ اما انور سادات اگرچه جنگ رمضان را همراه با سوریه با قدرت شروع کرد ولی به دلیل این‌که نگاه سیاسی به دستاوردهای جنگ داشت، خیلی سریع دستور عقب‌نشینی صادر کرده و در نهایت پیمان کمپ‌دیوید را امضا و اسرائیل را به رسمیت شناخت تا مهر خیانت بر پیشانی‌اش بنشیند. او جنگ را آغاز نکرد که سینا را از اسرائیل پس بگیرد، جنگ را آغاز کرد تا صرفا دستاویزی داشته باشد تا اسرائیل را به پای میز  مذاکره بکشاند تا سرزمین اشغال‌ شده اش را از او بازپس بگیرد! آنگونه که پیداست، اعراب تا این زمان، هیچ‌گاه یک جنگ تمام عیار را با اسرائیل تجربه نکردند. آن‌ها از جنگ، نابودی اسرائیل را نمی‌خواستند اگرچه ناصر شعار آن را زیاد سر می‌داد. سرانجام ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه تا این زمان، این شد که مصر به عنوان کشور پیشرو در اسرائیل‌ستیزی، اولین کشور عربی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و عملا از صف مبارزه خارج شد.

اولین تغییر
وقتی این وقایع برشمرده می‌شود، اهمیت پیروزی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه عیان می‌شود. یک گروه چریکی اسلام‌گرا و نه یک ارتش منظم، ۳۳ روز ایستادگی کرد و در نهایت پیروز شد. در نبرد ۲۲ روزه نیز حماس و سایر گروه‌های مقاومت در فلسطین چنین دستاوردی داشتند. این دو نبرد، مسیر شکست‌های اعراب از اسرائیل را تغییر داد. حالا اسرائیل که کشورهای عرب را به میز مذاکره و صلح کشانده بود، در مقابل گروه‌های چریکی مسلمان توان مانور گسترده نداشت.

دومین تغییر
اما نبرد ۸ روزه سال ۲۰۱۲ یک نقطه عطف تاریخی داشت. تل‌آویو قبل از این نبرد، فقط یک بار مورد هجوم موشکی قرار گرفته بود. در سال ۱۹۹۱ وقتی آمریکا به ارتش صدام حسین حمله کرد تا او را از کویت خارج سازد، صدام برای فریب افکار عمومی و موجه جلوه دادن خود، چند موشک به تل‌آویو شلیک کرد. از آن زمان تا سال ۲۰۱۲ تل‌آویو مورد هجوم موشکی قرار نگرفته بود تا این که در این سال گروه‌های مقاومت چنین اقدامی را انجام دادند و این تحول نشان از شجاعت مجاهدان فلسطینی و افزایش برد موشک‌های آنان داشت.

سومین تغییر
اما این روزها تاریخ نبرد با اسرائیل باز هم یک نقطه عطف تاریخی را به خود دید. اگر در سال ۲۰۱۲ تل‌آویو غافل‌گیرانه مورد هجوم موشک‌های مجاهدان قرار گرفت، این بار آن‌ها با اعلام چنین حمله موشکی‌ای تل‌آویو را آماج‌ موشک‌های خود قرار دادند و این یعنی شکستن هیمنه پوشالین سیستم دفاعی گنبد آهنین اسرائیل. این بار اسرائیل می‌دانست که راس ساعت ۹ شب روز شنبه، تل‌آویو مورد حمله قرار می‌گیرد اما نتوانست اقدام پیش‌گیرانه‌ای انجام دهد. چنین تجربه‌ای تا کنون در میان گروه‌های مقاومت وجود نداشته است. گردان های قسام قبل از این حمله موشکی، با صدور بیانیه ای از تمامی رسانه های گروهی خواسته بود عکاسان خود را برای ثبت صحنه حرکت موشک های قسام در آسمان تل آویو و اطراف آن به محل اعزام کنند. روزنامه عبری زبان یدیعوت أحرونوت نیز اعلام کرده بود  که حماس قصد دارد با موشک های جدید خود به تل آویو حمله کند. شبکه ۲ تلویزیون صهیونیستی هم اعلام کرد که حماس قصد دارد دست به اقدام غافلگیر کننده در تل آویو بزند.

 حالا موازنه در میدان نبرد، دیگر مانند گذشته از اساس به نفع اسرائیل نیست. با توجه به رشد گروه‌های مقاومت، باید منتظر تحولات راهبردی دیگری بود.