خاطرات هاشمی رفسنجانی در سیزده سکانس

گرچه نميتوان از خدمات و اقدامات سازنده هاشمي چشم پوشيد، اما در جايجاي خاطرات هاشمي ديده ميشود، تمايل او به نوعي تمجيد از خود در مديريت بحرانها و تشخيص مصالح و حل معضلات است.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسين نادريان- خاطرهنويسي از اسباب و پيامدهاي مدرنيته است و پيوندي وثيق با ظهور فرديت جديد دارد. پيش از عصر مدرن، چيزي به نام خاطرهنويسي بهعنوان محملي براي ارائه خود وجود نداشت. آنچه وجود داشت يا اعترافات بود در معناي مسيحياش (مانند اعترافات سنت آگوستين) يا بيان سير و سلوك روحاني كه نمونه اعلايش در سنت اسلامي، «المنقذ من الضلال» امام محمد غزالي است. شروع عصر جديد همراه بود با پيدايش انواع رمان كه در آن، فرد در مركز قرار ميگرفت. سنت خاطرهنويسي از دل اعترافنويسي مسيحي و بهواسطه ظهور فرديت جديد به وجود آمد.
انقلاب اسلامي ايران و نظام سياسي مولود آن از مقاطع مهم، حساس و تأثيرگذار تاريخ معاصر است كه در بسياري از بزنگاههاي چهاردهه اي خويش با نام علياكبر هاشمي رفسنجاني گره خورده است. حال اگر رويدادهاي مرتبط با ساختار و شخصيتهاي سياسي اين نظام از منظر و قلم او مدون شده باشد، جاي تأمل بيشتري نيز خواهد داشت.
خاطرات در سيزده سكانس
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام براي هر سال از زندگي سياسي پس از انقلابش تا سال 1370 يك كتاب با عنوان «كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني» تأليف كرده است.
نخستين جلد از اين مجموعه كتاب ها با عنوان «دوران مبارزه» روايتگر زندگي هاشمي رفسنجاني از تولد تا پيروزي انقلاب اسلامي است. «انقلاب و پيروزي» (خاطرات سال 1357)، «انقلاب در بحران» (سالهاي 58 و 59)، «عبور از بحران» (1360)، «پس از بحران» (1361)، «آرامش و چالش» (1362)، «بهسوي سرنوشت» (1363)، «اميد و دلواپسي» (1364)، «اوج دفاع» (1365)، «دفاع و سياست» (1366)، «پايان دفاع، آغاز بازسازي» (1367)، «بازسازي و سازندگي» (1368)، «اعتدال و پيروزي» (1369) و سرانجام «سازندگي و شكوفايي» (1370) عناوين سيزده كتاب ديگري است كه از سال 1376 تاكنون به چاپ رسيده است. ضمن اينكه معمولاً همزمان با انتشار اين خاطرات يا كمي پيش از آن، محتواي آنها بهصورت پاورقي در يكي از روزنامههاي كثيرالانتشار كشور چاپ ميشود.
از ميان اين كتابها، خاطرات مربوط به سالهاي 1357 تا 1359 بعدها نوشته شده، اما خاطرات سالهاي 1360 به بعد بهصورت روزنوشت و در زمان حضور هاشمي در بطن ماجراهاي آن سالها مكتوب شده است.
هاشمي از اول فروردين سال 60، هر روز در يك صفحه از سررسيد همان سال يادداشتهايي درباره كارهاي شخصي و حوادث مهم داخلي و خارجي نوشته است. كاري كه 34 سال است ادامه دارد: «خاطرات روزانهام را هرشب در يك صفحه تقويم مينويسم، اما مسائل مهمي در كشور هست كه هم نوشتن آنها و هم ننوشتن آنها خوب نيست. به خاطر مصالح امنيتي و مصلحت كلي كشور نميخواهم آنها را در خاطرات روزانهام بنويسم كه بعضاً افرادي به آن دسترسي دارند. اينگونه مسائل را در تقويم كوچك كه معمولاً همراهم است مينويسم تا فراموش نشود. هنگام چاپ خاطرات، اين دو متن (البته اگر مصلحت كتمان برطرف شده باشد) تلفيق ميشوند.»(1)
«دفتر نشر معارف انقلاب»، كه وابسته به دفتر هاشمي رفسنجاني است و در سال 1369 با محوريت فعاليت در حوزه تاريخ انقلاب اسلامي تأسيس شده، متولي چاپ و انتشار اين مجموعه است كه با حدود دو دهه فاصله از زمان وقوع به انتشار آن پرداخته است.
محسن هاشمي، از مديران اين مؤسسه، در اينباره ميگويد: «ما يك التزام رعايت فاصله بيستساله در انتشار خاطرات آيتالله را رعايت ميكنيم؛ چراكه سعي بر اين است كه از دستنوشتههاي آيتالله حداكثر استفاده را بكنيم و كتاب بههيچوجه احتياج به حذف و سانسور نداشته باشد، اما هرچه به زمان جديد نزديك ميشويم، بعضي از مسائل به صلاح نيست چاپ شود. در نتيجه مجبوريم يكسري خودسانسوريها را در كار اعمال كنيم. اما چون نميخواهيم اين اتفاق بيفتد و دقيقاً همان چيزي كه ايشان نوشته چاپ شود، اين بيست سال فاصله را براي كارمان مقرر كردهايم.»(2)
حرفه خانوادگي
همانند حيات سياسي هاشمي رفسنجاني، فرايند چاپ خاطرات وي نيز پيوندي عميق با اعضاي خانوادهاش دارد. ويراستاري هر جلد از خاطرات هاشمي با يكي از فرزندان اوست كه مهدي، محسن، فاطمه و ياسر از اين جملهاند. همسر وي، عفت مرعشي هم قبل از انتشار يكبار خاطرات را ميخواند و در آخر مديريت انتشارات كتابهاي هاشمي با محسن هاشمي است.
مهدي هاشمي (فرزند جنجالي هاشمي) در اين زمينه ميگويد: «هركس سرش خلوتتر باشد، عهدهدار كار يك جلد ميشود. يكسري مسائل توي خاطرات هست كه به آبروي افراد ربط دارد و بنابراين بايد بازبيني توسط افرادي صورت بگيرد كه محرم باشند. فقط به خانواده ميتوان اطمينان صد درصد داشت و بنابراين اگر نكتهاي در خاطرات حاجآقا باشد كه سرّي و نظامي است يا به آبروي افراد مربوط ميشود، بهتر است كه از چشم افراد خانواده بگذرد تا افراد بيروني.»
او در ادامه ميگويد: «در خانواده هاشمي تنها اكبر هاشمي نيست كه هر روز خاطره خويش را مينويسد كه همسر آيتالله نيز خاطرات روزانه خود را ثبت ميكند. خاطرات او بيشتر خانوادگي است. حاجخانم به مسائل سياسي هم گاهي ميپردازند. ايشان از اول توي مبارزه بوده است. اما علاوه بر ابوي و والده، خاطرهنويسي در خانواده هاشمي رفسنجاني به يك سنت تبديل شده است. محسن هم مرتب مينويسد. البته ما موردي مينويسيم. من خودم گاهي خاطره مهمي اگر باشد بهصورت موردي مينويسم.»(3)
به نظر ميرسد بازبيني چندمرحلهاي خاطرات توسط اعضاي خانواده، بيش از آنكه به دليل عدم چاپ مسائل نظامي و مسائل مرتبط با حيثيت افراد باشد، به عدم انتشار مسائل خانوادگي و سياسي خاندان رفسنجاني مربوط است. چراكه يكي از ويژگيهاي خاطرات هاشمي حضور پررنگ اعضاي خانواده (هم در رويدادهاي شخصي و خانوادگي و هم در اتفاقات سياسي و اجرايي) و اظهارنظرهاي آنان است.
اين حضور اگرچه در برخي موارد به شيريني و جذابيت متن كمك كرده و خواننده را با زندگي شخصي هاشمي آشنا ميكند، اما نشاندهنده جايگاه خاص خانواده در نگاه اوست. تلاش شده است كه بامناسبت يا بيمناسبت از افراد و اعضاي خانواده سخني به ميان آيد. گويا انگيزه اصلي از اين خاطرهنويسيها مطرح كردن و معرفي كردن آقازادهها و بستگان بوده است و نه آشكار كردن زوايايي از تاريخ ايران و انقلاب اسلامي.(4) بهعنوان نمونه و تنها با مرور كوتاه در خاطرات سال 1360 (كه هاشمي در آن 45 بار از همسرش نام ميبرد) ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد كه در بيشتر موارد بياهميت و عادي است:
مهدي و ياسر از اينكه در صف اول نمازجمعه ديده شدند خيلي خوشحال بودند. (ص 289)
ياسر و مهدي از مدرسه آمدند. خسته بودند. مقداري خوابيدند. (ص 245)
ديروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بيدار بودند. (ص 139)
ياسر به درد گوش مبتلا شد و بيدارمان كرد، قرص خورد و خوابيد. (ص 189)
من و عفت و فاطي و مهدي و ياسر براي روزه گرفتن سحري خورديم(!) (ص 112)(5)
خانواده آقاي هاشمي
يكي ديگر از نكات قابل تأمل، حضور مكرر خانواده آقاي هاشمي در سفرهاي داخلي و خارجي عليرغم برنامه فشرده كاري است. اين حضور حتي در برخي موارد، باعث تأخير در برنامهها و اتلاف وقت هاشمي بهعنوان رئيسجمهور يا رئيس مجلس ميشود. در خاطرات سال 68 آمده است: «ساعت سهونيم بعدازظهر از فرودگاه مهرآباد بههمراه جمعي سپاهي و ارتشي و نماينده و محافظان و همچنين عفت، فاطي، مهدي، سارا و خانمها مطهري، عراقي، نقاش و علمالهدي بهسوي دزفول پرواز كرديم.»(6) يا در جاي ديگري در همان كتاب آمده است: «مصاحبه راديو و تلويزيوني درباره نتايج سفر نمودم. عفت و همراهان نرسيده بودند، مقداري معطل شديم. غروب رسيدند.»(7)
در خاطرات سال 1370 هم كه همزمان با آغاز دوران موسوم به سازندگي است، اين روند به شكل افزايش سفرهاي داخلي و خارجي اعضاي خانواده (ولو با هزينه شخصي) خود را نشان ميدهد. وضعيتي كه ميتوان آن را علايم آشكاري از ظهور پديده آقازادهها و رفاهطلبي خانواده مسئولان سياسي كشور دانست كه در سالهاي دهه هفتاد به اوج رسيد. برخي از اين موارد در ادامه ميآيد:
16فروردين:ياسر از عربستان (سفر عمره) رسيد. شرحي از سفرش داد. شناخته شده بود و با فهد شاه عربستان ملاقات داشته است.
3ارديبهشت: محسن آمد. گزارش سفر به كره جنوبي را داد. تحت تأثير صنايع كره قرار گرفته است.
14خرداد: ساعت ده صبح با هليكوپتر به مرقد امام رفتيم. عفت هم آمد... فائزه به شمال رفته، محسن هم بهسوي شمال رفته بود كه بهخاطر شلوغي جاده برگشته است.(!)
15مرداد: عصر به خانه آمدم. فائزه از كره شمالي برگشته و راضي است. با آقاي كيم ايل سونگ، رهبر كره شمالي ملاقات كرده و او ضيافت نهار به هيئت ايراني داده است.
25مرداد:محسن درباره سفر به كشورهاي جنوب خليج فارس سؤال كرد. همراه آقاي آقازاده، وزير نفت، پيام من را براي سران اين كشورها ميبرند.
6دي: فائزه به مشهد رفته بود. ياسر هم براي اسكي به ديزين رفته است.
27دي:دو سه ساعت در محوطه باز جلوي ساختمان (در سد لتيان)، با بچهها با برف، بهمنهاي بزرگ درست كرديم و تا لب سد غلتانديم.
30اسفند: فاطي و بچههايش در آذربايجان هستند. فائزه هم به كيش رفته است… با فرشته و مهدي تلفني صحبت كردم، از وضعشان در استراليا راضياند. رئيس دپارتمان پيشنهاد داده براي بازديد از كارخانجات مربوط به رشتهاش، به كانادا يا آمريكا بروند. گفتم به شرط ناشناس ماندن بپذيرد.(8)
تعريف و تمجيد از خود
گرچه نميتوان از خدمات و اقدامات سازنده هاشمي در نظام جمهوري اسلامي چشم پوشيد، اما يكي از مواردي كه در جايجاي خاطرات هاشمي ديده ميشود، تمايل او به نوعي تمجيد از خود در مديريت بحرانها و تشخيص مصالح و حل معضلات است.
او در ابتداي كتاب خاطرات سال 1368، دو اثر مكتوبش يعني «سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار» و كتاب «اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار» را بهعنوان مبناي فكري خود معرفي ميكند كه نوعي مقدمهچيني براي ورود به خاطرات سالي است كه وي سكاندار قوه مجريه ميشود.
هاشمي برآن است با اين مقدمه خود را شبيه اميركبير، يك مصلح و سازنده اثرگذار نشان دهد. در خلال همين مباحث است كه گاهي كنايههايي به برخي مسئولين و رقيبان زده و آنان را مورد نقد غيرمنصفانه قرار ميدهد. در صفحه 21 اين كتاب اينچنين آمده است: «دفتر امور زنان هم به مسئوليت خانم شهلا حبيبي، كار را شروع كرد و مطالب خطبههاي جمعه من در مورد حقوق و شخصيت زن، چراغ راهش بود. اگرچه مرتجعاني هم بودند و هستند كه به اسم اسلام مظلوم، كارشكني كرده و ميكنند.» اينكه او مخالفان خود را بدون بيان استدلال منطقي، مرتجع بداند، غيراخلاقي و دور از انصاف است.(9)
در صفحه 260 همان كتاب نيز ميگويد: «در گزارشها مسائل لبنان در صدر است و نقش من در آرام كردن بحران و اميد به ايران در حل مشكل سهم بالايي دارد.» يا در صفحه 628 آمده است: «اگر كسي وجود داشته باشد كه به اين انقلاب وفادار باشد و سابقه زندان رفتن هم داشته باشد، يكي از آنها منم، زيرا لااقل هويت خود را نميخواهم فراموش كنم.»
چشمپوشي از وقايع مهم
يكي از ايرادات مهمي كه به كتب خاطرات هاشمي وارد است، پرداختن به اتفاقات نه چندان مهم و عدم تشريح كامل و روشن رويدادهاي سرنوشتساز كشور است. در خاطرات سال 1360 ماجراي مرگ آيتالله لاهوتي بهقدري مبهم و معماگونه بيان شده كه جاي هرگونه برداشت و تفسير را بازمي گذارد.
زاويه پيدا كردن لاهوتي با امام بر سر هواداري از سازمان مجاهدين خلق در آن روزها براي بسياري عيان بود، اما علت بازداشت او از سوي دادستان انقلاب اسلامي و مرگ او در زندان در همان ساعات اوليه، تاكنون در پرده ابهام مانده است. انتظار ميرفت كه هاشمي با توجه به درگير بودن با اين جريان و رابطه خويشاوندي با آيتالله لاهوتي، بيپرده و شفاف واقعيتها را آشكار سازد و مردم را در متن اين رويداد تاريخي قرار دهد، اما او در خاطرات خود اين جريان را به شكلي سربسته و با پردهپوشي و نهانكاري مطرح ميكند كه جز پنهان نگاه داشتن حقيقت از چشم مردم، نام ديگري بر آن نميتوان نهاد.(10)
سال 1368 شاهد ماجراي بركناري آيتالله منتظري، بازنگري قانون اساسي، درگذشت امام (ره) و انتخاب حضرت آيتالله خامنه-اي به رهبري هستيم، اما انعكاس اين وقايع در خاطرات هاشمي تنها يكسري شرح رويدادهاست كه پيش از اين هم بيان شده بود. در حالي كه هاشمي ميتوانست زواياي ديگري از اين اتفاقات را بازگو كند. اغلب اين ابهامات ناشي از شرايط و سبك خاطرهنويسي هاشمي و برخي از آنها نيز ناشي از برخي سانسورها و افتادگيها از سوي مؤلف است. لذا به خاطر اهميت و جريانسازي سال 1368، توقعي كه از كتاب خاطرات آقاي هاشمي ميرفت خيلي بالاتر از كتاب موجود بوده و اين كتاب با اين همه اشكال و ضعف، نتوانست اين خواسته را برآورده كند.
بهرهمندي از خاطرات براي القاي نگرش امروز
مهرماه سال گذشته و در جريان ماجراي گفتوگوي تلفني رئيسجمهور و اوباما در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل، هاشمي رفسنجاني در گفتوگو با پايگاه اطلاعرساني شخصي خود عنوان كرد: «امام موافق حذف مرگ بر آمريكا بودند.» اين جمله جنجالي بازخورد رسانهاي گستردهاي از جانب نيروهاي اصولگرا داشت. غافل از اينكه اين ادعا پيش از آن در قالب روزنوشت چهاردهم تيرماه 1363 در كتاب «بهسوي سرنوشت» منتشر شده بود. زماني كه هاشمي بهعنوان رئيس مجلس وقت در پاسخ به پيشنهاد نماينده شوشتر مبني بر «قطع شعار مرگ بر آمريكا و شوروي» گفته بود: «بهطور اصولي تصميم گرفتهايم. امام هم موافقت كردهاند، ولي منتظر فرصت هستيم.»
به نظر ميرسد كه يكي از اهداف هاشمي در نشر سالانه خاطرات و همچنين درج موردي آنها در سايت شخصياش، تبيين و توجيه مسائل سياسي داخلي و خارجي روز است. به اين ترتيب، آنچه اهميت پيدا ميكند نه خصيصه تاريخي و معطوف به گذشته خاطرات هاشمي، بلكه نگرش كنوني او نسبت به مسائل است. اين بهرهگيري از گذشته به نفع حال و بسترسازي براي آينده، شايد بتواند مواضع فعلي رئيس مجمع تشخيص مصلحت را نزد افكار عمومي روشن كند، اما اين احتمال وجود دارد كه بهتدريج از قوام و اعتبار خاطرات وي بكاهد؛ چراكه ممكن است اين گمان را نزد مخاطبان تقويت كند كه هاشمي رويدادهاي ناشنيده دهه 60 را با تغيير و فيلترسازي به سود اوضاع بهروز ميكند!
اينجاست كه لزوم نقد اين خاطرات در قالبي علمي و فارغ از جنجال هاي رسانهاي و برقراري ديالوگ بين صاحبنظران و شخص هاشمي رفسنجاني پيرامون وقايع شاذ و مبهم، خود را نشان ميدهد. كتاب «بيپرده با هاشمي» كه حاصل گفتوگوي قدرت الله رحماني با هاشمي رفسنجاني بوده و در سال 1382 توسط انتشارات كيهان به چاپ رسيده است را ميتوان از معدود آثار قابل توجه در اين زمينه دانست.(*)
پينوشتها:
(1). دفتر خاطرات محرمانه آيتالله، ضميمه نقد كتاب ماهنامه مهرنامه، شماره 14، مرداد 1390، ص 25.
(2). پايگاه خبري عصر ايران، 17 تير 1392، گفتوگو با محسن هاشمي رفسنجاني: http://www.asriran.com/fa/news/284253
(3). خاطرات هاشمي به روايت آقازاده دوم، شهروند امروز، شماري 13، 4 شهريور 1386، ص 46.
(4). سيد حميد روحاني، خاطراتي پر از ابهام و پرسشهاي بيپاسخ!، فصلنامه پانزده خرداد، سال دهم، شماره 33، پاييز 91، ص 243.
(5). اكبر هاشمي رفسنجاني، عبور از بحران، تهران، نشر معارف انقلاب، 1386.
(6). اكبر هاشمي رفسنجاني، بازسازي و سازندگي، تهران، موزه عبرت ايران، 1391، ص 58.
(7). همان، ص 71.
(8). اكبر هاشمي رفسنجاني، سازندگي و شكوفايي، تهران، نشر معارف انقلاب، 1392.
(9). نگاهي به كتاب بازسازي و سازندگي،پايگاه تحليلي تبييني ديدبان: http://didban.ir/fa/news-details/3484/
(10). سيد حميد روحاني، همان، ص 248.
(*) برهان
ارسال نظر