حق شناس: رفتن مالکی لزوما شرایط عراق را بهتر نمی کند
یک کارشناس مسائل خاورمیانه می گوید: مثلث ترکیه، اسرائیل و عربستان عامل اصلی بحران عراق هستند.
به گزارش پارس به نقل از خبر آنلاین ، بحران عراق پیچیدهتر و در هم تنیدهتر از آنی است که در ابتدا تصور میشد. با پیش روی این بحران دستهای جدید چه از داخل این کشور و چه خارج از مرزهای عراق آشکار میشوند و بر پیچیدهتر شدن این بحران میافزایند. دکتر محمدجواد حق شناس معتقد است، مثلث ترکیه، اسرائیل و عربستان نقش پررنگی در وقایع چند هفته اخیر عراق دارند. هرچند نباید از نقش عوامل تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز به سادگی گذر کرد. در ادامه مشروح گفتگوی ما با استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه را مطالعه میفرمایید:
مسئله عراق و بحران در این کشور چند هفتهای است که توجهات را به خود جلب کرده است. ولی معمولاً به ریشههای تاریخی این بحران اشاره نمیشود. ابتدا قدری در خصوص پیشینه و مواد خامی که شرایط را برای مشتعلشدن بحران در عراق فراهم کرده توضیح بفرمایید.
بحث عراق را از چند منظر میتوان مورد بررسی قرارداد. شاید یکی از مهمترین مباحثی که میتوان به آن پرداخت، بخش تاریخی مسئله است. عراقی که با این عنوان، در جغرافیای سیاسی شناخته میشود کشوری بازمانده از یک توافقی است که بعد از جنگ جهانی اول میان پیروزمندان این جنگ یعنی فرانسه و انگلستان شکل میگیرد و این کشورها پس از پیروزی بقایای کشور عثمانی را بر اساس منافع ملی و نگاه استعماری خود شکل میدهند و نتیجه این توافق کشور عراق، سوریه اردن و لبنانی بودند که در جنوب عثمانی قدیم و ترکیه بعدی شکل گرفت؛ بر این اساس طبیعی است که یکی از اشکالاتی که در این تقسیمبندی جدید به وجود آمده، این است که یک کشور با مختصات طبیعی شکل نگرفته و مرزهای قراردادی و قرار گرفتن اقوام، مذاهب و قومیتهای مختلف در این سالها روندها را رقم زده است و بعد حتی تعیین یک پادشاه از نیروهای وابسته به انگلستان از خاندان شریف حسین و آوردن به عراق از اتفاقاتی است که در سالهای پس از جنگ در عراق رخ داده است. پس از آن هم وقتی، دنیا وارد دوره جنگ سرد شده، شاهد بودیم، عراق با توجه به گذشته این کشور، برای یک توازن در میان قومیتهای مختلف عراق، اقلیت عرب سنی را مورد حمایت قرار دهند و نهایتاً این قومیت حدود نیمقرن که نه کردها و نه شیعه آنها را میپذیرفتند با روندهای بسیار خشن توانستند حکومت کنند. پس از آن با روی کار آمدن صدام از حزب بعث و حاکم شدن این حزب در عراق، خشونت به نحو بسیار شدیدی برای اعمال حاکمیت این اقلیت در عراق نهادینه شد و بخش قابلتوجهی از مردم، چه کردها و شیعیان و چه حتی برخی از سنیها هم از این خشونت در امان نماندند. بعد از انقلاب ایران شاهد وقوع جنگ گسترده با ایران که هشت سال به طول انجامید و بعد از آن جنگ با کویت که منجر به تهاجم نیروهای آمریکایی و همراهان به عراق شد و در نتیجه فضای عراق را به سمت تخریب زیر ساختار در اکثر نقاط این کشور برد و در نهایت منجر به سقوط دولت بعثی شد. در این سالها باز هم شاهد بازگشت آرامش، دولت مرکزی قوی، منسجم و قابلاتکا برای تمام نیروهای درون عراق نبودیم. از سوی دیگر دخالتهایی که در این سالها در عراق شکلگرفته از جمله عربستان از اهل سنت و یا دخالتهای ترکها و یا حتی حمایتی که ایران از دولت متمرکز نوری مالکی داشته، فضایی را ایجاد کرد که نتوان از دولت عراق به عنوان یک دولت ثابت و قدرتمند یاد کرد.
پس از این مقدمه تاریخی، بحرانهایی که امروز سراسر عراق را شامل شده را ناشی از چه عوامل و مؤلفه هایی میدانید؟
به نظر من اتفاقی که امروز رخ داده، متأثر از حوادث سوریه است. حضور نیروهایی از بیش از 50 کشور دنیا در حوادث سوریه باعث شد تا منطقه در بحران فرو رود. نهایتاً بعد از یک جنگ شدید در دو سال گذشته و توفیق نسبی که حزب بعث و اسد داشتند، ما شاهد انتقال بخشی از این نیروها به عراق بودیم. این انتقال تحت عنوان داعش ظهور و بروز پیدا کرد. داعش را میتوان جریانی دانست که از گروه مادر جداشده و با این هدف که میخواهد در منطقه حکومت مرکزی شامل دولتهای کنونی عراق، سوریه، اردن، لبنان و فلسطین تشکیل دهد، شناخته میشود. این گروه به نوعی منادی احیای خلافت اسلامی عربی است که در این منطقه قبلاً در اوایل ظهور اسلام با عنوان حکومت امویان در شام، و حکومت عباسیان در بغداد شکلگرفته بود. طبیعی است که در این فضا، مثلث عربستان، ترکیه و اسرائیل در منطقه از این اتفاق حمایت میکنند و اهداف منطقهای خود را از این دریچه پی میگیرند. در این حوزه قدرتهای برون منطقهای مانند انگلیس هم نسبت به این موضوع نگاه مثبتی دارند و دست کم سعی میکنند نه به صورت علنی که به صورت پنهان به سمتی روند که جغرافیای سیاسی خاورمیانه تغییر کند.
مواضع آمریکاییها در این راستا چگونه است؟ به نظر میرسد نوعی ابهام در رفتارهای واشینگتن در قبال بحران عراق مشاهده میشود.
در این ماجرا چیزی که مبهم است نگاه و تصمیم آمریکاییها به مسئله است. من فکر میکنم بخشی از حکومت و حوزه قدرت در آمریکا مثل جمهوری خواهان و آیپک از این اتفاقات استقبال میکنند، ولی دموکرات ها با اینکه علناً نشان دادند نسبت به این حوادث نگاه مثبتی ندارند و یا از یکپارچگی عراق حمایت میکنند، اما در عمل برای حمایت از دولت مالکی اقدام عملی نکردند و حتی به در خواست دولت مالکی برای تحویل جنگندههای خریداریشده هم وقعی ننهیدند و یا حتی برای بمباران و سرکوب سرپلهای ارتباطی داعش هیچ اقدام عملی صورت ندادهاند. بر این اساس به نظر میرسد آمریکاییها هنوز با تردیدهایی رو به رو هستند و از طرف دیگر هم گویی آقای مالکی نتوانسته نسبت به فضایی که در مناطق سنی نشین علیه دولت ایشان شکلگرفته واکنش مثبتی نشان دهد، چرا که مردم مناطق سنی نشین عراق بر این باورند که دولت مالکی نوعی رویکرد تبعیضآمیز نسبت به آنها در پیش گرفته است. همین مسئله موج شده فرصتی در اختیار داعش قرار گیرد که در این مناطق با کمترین هزینه و با ارتباط و پولی که بازماندگان حزب بعث و ارتش بعثی برقرار کردهاند، مثلثی را علیه دولت عراق تشکیل دهند. مثلثی که در بستر عمومی مناطق سنی نشین در استانهای چهار گانه بتوانند با کمترین هزینه مستقر شوند و با حمایت قدرتهای منطقهای و سکوت قدرتهای بزرگ اهداف خود را پیش برند.
به نظر میرسد عملکرد مالکی نه تنها انتقادات و مخالفتهای اهل سنت عراق را به همراه داشته، که حتی موجب شده جریانهای شیعه مانند حکیم و صدر هم از کارنامه او راضی نباشند، بر این اساس آیا میتوان چنین برداشت که آمریکا میخواهد تغییری سیاسی در عراق رخ دهد و بعد از کنار رفتن مالکی پرونده داعش را ببندد؟
اتفاقی مهمی که افتاده این است که آیتالله سیستانی از تمام گروههای تشکیلدهنده قدرت در عراق خواسته که تا سه شنبه تکلیف و توافق خود را بر سر پستهای سیاسی شامل نخستوزیری، ریاست جمهوری و ریاست مجلس اعلام کنند. اگر این اتفاق تا سه شنبه رخ دهد احتمال اینکه عراق بتواند در کوتاه مدت از این بحران عبور کند کم نیست. ولی اگر مشکلات به درازا کشیده شود و مانند دولتهای پیشین روند تشکیل دولت چند ماه طول کشید، این فضا، فرصت کافی را هم در اختیار کردها (به رهبری بارزانی) و هم داعش قرار میدهد که بتوانند اهداف خاص منطقهای خود را پیش ببرند. از سوی دیگر با موضعی که اسرائیلی به ویژه در مورد جدایی کردها از عراق و همچنین به رسمیت شناختن استقلال کردستان عراق نشان دادهاند، باید توجه کرد که مسائل عراق فقط در داخل مرزهای این کشور نیست و دستهای خارجی به ویژه از سوی عربستان، ترکیه و اسرائیل در این قصه موثر هستند و حتی انگلیس و آمریکا هم در این موضوع نقشآفرین هستند. این معادلات قدرت پیچیدگیهای ویژهای را به وجود آورده که شاید اگر دولتمردان عراقی که مایل به حفظ و وحدت عراق هستند، به خود نیایند و نسبت به حل و فصل مسائل فی مابین همت نگمارند، در آینده نزدیک دیگر شاهد کشوری به نام عراق با مشخصاتی که امروز میشناسیم نباشیم.
بر این اساس به نظر شما در صورت حصول توافق میان جریانهای شیعه عراق، کنار رفتن مالکی میتواند شرایط در این کشور را بهبود بخشد؟
به نظر من نباید تمام مشکلات را متوجه آقای مالکی دانست. گرچه ایشان میتوانست بهتر عمل کند و با ایجاد یک فضای مناسب برای گروههای رقیب و متحد زمینه را برای اجماع بیشتر عراق فراهم کند. فضایی که باعث میشد امروز، شاهد خیانت فرماندهان ارتش در سطح وسیع در مناطق سنی نشین نباشیم، اما این یک سوی ماجرا است و برای اینکه بتوانیم عراق را درست تحلیل کنیم، قطعاً باید نسبت به دستهایی که بیرون از عراق فعال هستند هم نگاه درست و منطبق با واقعیت داشته باشیم.
با توجه به این دستهای خارجی و تأیید ضمنی شما نسبت به نقصهای مالکی راه حل چیست؟ عراق چگونه میتواند از این بحران خارج شود؟ آیا با کنار رفتن مالکی اوضاع بهتر نخواهد شد؟
به نظر من مسئله لزوماً با کنار رفتن مالکی حل نخواهد شد. ممکن است آقای مالکی با تغییر جدی در سیاستهای خود و همچنین ایجاد فضای مناسب تر برای رقبای خود و درعینحال با پی گیری تعامل با قدرتهای بیرونی (به ویژه ایران و آمریکا و حتی اردن) میتواند به راحتی با یک هوشمندی و ایجاد یک موازنه آشکار ابتدا مسئله داعش را حل و فصل کند و بعد بتواند به یک توافق صحیح و بلندمدت با کردها برسد.
ارسال نظر