قهرمان سازی از فراماسونرها وکارگزاران رژیم پهلوی
آیا رواست که در حکومت جمهوری اسلامی ودر بنیاد فارس شناسی به تجلیل از کارگردان کشف حجاب واز محارم رضا ومحمد رضا پهلوی یعنی علی اصغرخان حکمت پرداخته شود؟
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسین قاسمی(فرماندار اسبق شيراز)- در سایت بنیاد فارس شناسی، قسمت مشاهیر و بزرگان فارس، اسامی افرادی ديده مي شود که تاسف آور است. افرادی که سوابق ناخوشایندی دارند. آنچه در این سایت دیده می شود قهرمان سازی از فراماسون ها وکارگزاران رژیم پهلوی است. در اینجا فقط به برخی ازسوابق این افراد اشاره می شود:
1- علی اصغر حکمت:
آیا رواست که در حکومت جمهوری اسلامی ودر بنیاد فارس شناسی به تجلیل از کارگردان کشف حجاب واز محارم رضا ومحمد رضا پهلوی یعنی علی اصغرخان حکمت پرداخته شود؟
علی اصغر حکمت گذشته از اینکه پنج سال در کابینه رضاشاه وزیر معارف و رئیس دانشگاه بود، دو نوبت وزیر کشور، دو مرتبه وزیر امور خارجه، یک بار وزیر دادگستری، دو بار وزیر پیشه و هنر، دو بار وزیر بهداری، سه دفعه وزیر مشاور و یکبار سفیر کبیر بوده است.
درمورد نقش این فرد در کشف حجاب نیز حتما می دانید که:
با آغاز سال 1314 تبلیغات حکومتی در مورد کشف حجاب به اوج خود رسید. علی اصغر حکمت- وزیر معارف - در فروردین 1314/1935 در مدرسه شاپور شیراز جلسهای تشکیل داد و از اصناف مختلف دعوت کرد. در این مراسم عدهای دختر جوان بدون حجاب به اجرای برنامه پرداختند.(بصیرت منش: 1378، 190) همچنین در 17 دی ماه 1314/1936 رضاشاه، همسر و دو دخترش بدون حجاب در مراسم فارغالتحصیلی دانشسرای تهران شرکت کردند. شاه در این مراسم که خطاب به فارغ التحصیلان گفت: «بی نهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانائی و معرفت به وضیعیت خود آشنا شده و پی به حقوق ومزایای خود بردهاند. ما نباید از نظر دور بداریم که در سابق نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد و نصف قوای عامله مماکت عاطل بود....شما خانمها این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هائی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمائید.» (مکی،ج.6 1362: 259-258)
رضاشاه به پاس این خدمت او را از کفالت به وزارت معارف منصوب کرد.
نظر مئیر عزری هم قابل توجه است:
((مئير عزري، نماينده و سفير غيررسمي اسراييل در زمان پهلوي، طي مدت هفده سال مأموريت خود در ايران، با بسياري از سران و مقامات بلند پايهي آن دوران، روابط بسيار نزديك و صميمي برقرار كرده بود. او در يادنامهاي كه چند سال پيش منتشر شد، با افتخار به چگونگي آشنايي خود با شماري از اشخاص سرشناس و عاليمقام كشور اشاره نموده است. عزري از اين كه توانسته از نهان خانهي اسرار خصوصي و خانوادگي بعضي دولتمردان و قدرتمداران ايران، اطلاعات منحصر به فردي كسب كند، احساس غرور مينمايد. اومينويسد: بسياري از اشخاص متنفذ و صاحب منصب، يهودي تبار بودهاند، ليكن به شدت سعي در كتمان اين راز داشتند. اما در نشستهاي خصوصي و گفت و گوهاي محرمانه با شخص مئيرعزري با افتخار از كيش نياكان خود ياد ميكردهاند.
از جملهي اين يهوديان مخفي، مئير عزري به علياصغر حكمت، وزير خارجهي وقت اشاره ميكند. او دربارهي نحوهي آشنايي خود با اين هم كيش پنهاني، مينويسد: قبل از معارفه حاجعلي كيا به من گفت كه او از خود شماست و من پس از چندي دانستم كه خانوادهي حكمت، خاخام و از سرشناسان يهود بودند كه ناچار از كيش خود دست شسته و با گزينش نام «حكمت» خواستهاند از تنها يادگار خانوادگي پاسداري كنند. (مئیر عزری، یادنامه، ج 1، بیت المقدس، 2000 م؛ )
در کتاب نامه های دکتر قاسم غنی از کارگزاران دوران پهلوی چاپ پکا لندن درهمین رابطه امده است:
«رضاشاه وقتی برای اقای علی اصغر حکمت اگرمان سفارت برلن خواسته بود سفیر المان به وزیر خارجه ایران گفته بود شنیده ایم جد اعلای حکمت یهودی بوده واوارین خالص نیست.بمحض اینکه این خبر به اطلاع شاه رسید گفت:من به حکمت هزار کاردارم وچنان وانمود کرد که درخود ایران بیشتر باو احتیاج هست...»
یا درجای دیگر این کتاب امده است:
«یک وقت حکمت از اسلامبول سواد وعکس بعضی تفاسیر قرانی راخواسته بود که همین زند در اسلامبول دست در کار عکسبرداری شد وبرایش باخودش به تهران اورد که اقای حکمت تفسیری برقران می خواهند بنویسند.
مردکه حقه باز ،توعربی می دانی ؟تو ان عبارات را می فهمی؟توفقه واصول وحکمت وعلم کلام می دانی؟...توسالها مشغول کارهای اداری ووزارت وحقه بازی وسیاست بوده ای ووقت نداشته ای.»
حالا ببینید درسایت بنیاد فارس شناسی آمده است:
«اجداد وی همه از علمای طراز اول بوده اند»
البته شاید منظور علمای یهودی بوده؟!!
شیخ عبدالرسول نیّر شیرازی راوی معتبری است که در سالهای اخیر خاطراتش در دو جلد منتشر شده؛ کتابی ارجمند که دکتر احمد مهدوی دامغانی آن را «در عرض فارسنامه فسایی» خوانده است نیّر عنایت خاص به «خاندانهای جلیل شیرازی»، بهویژه دو خانواده حکمت و نمازی، دارد. مینویسد:
«ما از خانوادههای جلیل حکمت و نمازی خیلی تاج افتخار بر سر گذاردیم! اگر موفق گشتیم بعد از این قدری خدمات گرانبهای آنها را به عرض میرسانیم که تا دامنه قیامت اعقاب ما از آنها قدردانی نمایند! اجمالاً برای حفظ مقام خود هر فرد یا جمعیتی از افراد دولت عرض خدمتی نمود و مباشر این دو طایفه بودند چنانکه در دوره زمامداری آقای علیاصغر حکمت تمام امور مربوط به این کار از اختلاط پسر با دختر، متروک کردن شرعیات، حتی خواندن قرآن و نماز و دعا و یاد کردن نام خدا و پیغمبر و ائمه (ع) اجمالاً آنچه بوی دین میداد، برداشته شد. آنچه فسق و فجور و لاابالیگری بود به جایش گذارده شد و پیش از همه خود و خانواده شریفه مقدم شدند. راستی خیلی خدمت کردند!»
همچنین حتما می دانید علی اصغر حکمت فراماسونر و عضو لژ ستاره ی سحر بوده و وی یکی از اعضای حزب رادیکال بود که نقش اساسی در انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی ایفا نموده است.
2-علی سامی:
براساس گزارش مورخ ۱۰/۱۲/۱۳۵۱ با طبقه بندی سری رییس ساواک فارس تیمسارلحسایی ،علی سامی فراماسونر ورییس کمیته حزب ایران نوین استان فارس ورییس انجمن استان فارس بوده است.
3- در سایت بنیاد فارس شناسی، اقدام به معرفی یکی دیگر از مشاهیر فارس کرده است. این فرد از اعضای باند فرح پهلوی بوده است.همان کسی که مادرش جزو پیشگامان کشف حجاب بوده نه به قول سایت آن مرکز «زنی با فضیلت و...»
4- ابوالقاسم انجوی شیرازی:
دوست وعضو محفل امیرعباس هویدا از دیگر افرادی است که در سایت اینترنتی بنیادفارس شناسی از او قهرمان سازی شده است.
5-زینت الملوک قوامی:
دختر حبیب الله خان قوام (قوام الملک چهارم) و خواهر ابراهیم خان قوام (قوام الملک پنجم) میباشد. خاندان قوام نماینده دولت انگلیس در جنوب ایران بودند.
6-میرزا جهانگیر خان شیرازی:
میرزا جهانگیر خان شیرازی معروف به صور اسرافیل، همان فردی میباشد که بعد از چاپ مقاله ای توهین آمیز به مقدسات در نشریه اش مرحوم طباطبایی به بهبهانی می گوید: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خوانده اید؟ بهبهانی با خونسردی جواب می دهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت می گوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کرده اند و واجب القتل اند».
عین السطنه، در مورد میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و نشریه اش نوشته است:
این میرزا جهانگری شیرازی یکی از آن لامذهب ها است
صور اسرافیل به شدت تحت تاثیر میرزا آقا خان کرمانی بابی مسلک بوده است چنانکه فریدون آدمیت در این باره مینویسد:
«...شاید عنوان این جزوه با رساله ی در تکالیف ملت نوشته ی میرزا آقا خان کرمانی بی ارتباط ندانست. می دانیم که میرزا جهانگیر خان نویسنده ی صور اسرافیل با آثار میرزا آقاخان خوب آشنا بوده و متاثر از اوست. مقدمه ای هم بر رسانه ی مورد بحث نگاشته شده، رنگ تفکر میرزا آقاخانی را دارد، گرچه مقدمه از متن اصل رساله جداست. از سوی دیگر، مضمون رساله ی میرزا آقا خان به اعتراف خودش انقلابی بوده، حال آنکه رساله ی حقوق و وظایف ملت، آهنگ انقلابی ندارد... به نظر ما موضوع رساله با سلسله مقالاتی که به امضای «م.ا.د» (علی اکبر دهخدا) در روزنامه صور اسرافیل منتشر شده دقیقا جور می آید».
اینقدر این آقای صور اسرافیل اش را شور کرده بود که احمد کسروی درباره اش میگوید:
«از کفریات آن روزنامه ها، جسارت های عجیب صور اسرافیل به دین خاتم است.»
و اکنون نیز بر اساس نوشته محققین بهائی، میدانیم که صوراسرافیل مانند کسانی چون ملک المتکلمین و سیدجمال واعظ (پدر محمدعلی جمال زاده) بابی ازلی بوده است.
7- محمد نمازی:
فراماسونروعضو کابینه کودتا یعنی کابینه زاهدی بوده است.
اسناد درباره محمد نمازی چه میگوید؟:
مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سید منیرالدین حسینیالهاشمی، پسر ارشد آیتالله سید نورالدین شیرازی،درباره محمد نمازی تأکید کرده و نوشته است:
«حاج محمد نمازی «ظاهراً تاجر شماره یک تریاک بود و از همین راه به ثروت کلانی دست یافته بود.»
عباسقلی گلشاییان درکتاب خاطراتش درمورد ایشان نوشته است:
«وقتی وزیر دارایی بودم ،روزی مهدی نمازی به دفتر من امد واظهار کرد پسر عمو حاج محمدبا خرج خودش یک بیمارستان درشرف ساختمان دارد،اثاثیه ای که از خارج باید وارد شود به علاوه تختخوابهای باتشک خواب چنانچه بخواهند گمرک وسود بازرگانی بگیرند مبلغ گزافی خواهد شد ،اگرشما اقدام کنید که از گمرک وسود بازرگانی معاف گرددکمک بسیاری به بیمارستان کرده اید.
لذا تصویب نامه ای از طریق دولت صادر کردم که اثاثیه بیمارستان نمازی که از خارج وارد میشود از سود بازرگانی وگمرک معاف باشد.البته از این عمل من ،نمازی استفادههای دیگری هم نمود ،بطوریکه مقداری که لازم بود وارد نماید ،چندبرابروارد ودر بازار ازاد فروختند ،بطوریکه تشک خوشخواب که درتهران نبود درهرخانه ای بود.»
نگاه ونظر دکتر مصدق درباره محمد نمازی هم بسار قابل توجه است.دکتر محمد مصدق به شدت به نمازي بدبين بود و او را عامل انگليسيها ميدانست. بهنوشته دکتر غلامحسين مصدق، در زمان سفر مصدق براي شرکت در اجلاس شوراي امنيت به نيويورک (مهر 1330)، محمد نمازي «مرد اوّل سفارت» بود و تمامي کارکنان سفارت ايران حقوقبگير او. «مثل ريگ پول خرج ميکرد... وي قصد داشت با استفاده از قدرت مالي خود اعضاي هيئت نمايندگي ايران حتي پدرم را زير نفوذ خود درآورد. پدرم در حين مسافرت به آمريکا به من، صالح و دکتر فاطمي و يکي دو نفر ديگر از همراهان گفت: ما در اين مأموريت بهجز انگليسيها و عوامل آنها در آمريکا با دو ايران متنفذ هم سروکار داريم: يکي حاج محمد نمازي و ديگري گالوست گلبنگيان، بايد مراقب آنها نيز باشيم. صحت پيشگويي پدر و سوءظني که نسبت به نمازي داشت پس از کودتاي 28 مرداد به اثبات رسيد.»
درجلددو اسناد نهضت مقاومت ملی ایران (نشریات راه مصدق وضمائم) انتشارات نهضت ازادی ایران چاپ اول سال ۱۳۶۳ نیزامده است :
«کمپ ارتش امریکا را در کره جنوبی به شرکتی مرکب از حسن کاشانیان ،نمازی واردشیرزاهدی به مبلغ سی وپنج میلیون دلار فروختند که البته سهم اردشیر مجانی بوده وخودش را برای تحویل گرفتن کمپ به کره فرستادند منتهی برای اینکه معاملات اقایان زودتر در بازار عرضه شود وبه قیمت شیرینی بفروش برسد ،دولت زاهدی تصویب نامه ای صادرکرد که اتومبیلهای کهنه وامثالهم(چیزهایی که درکمپ کره موجوداست)بتوانند بدون رعایت تشریفات گمرکی وارد ایران شود .برطبق محاسه ایکه خبرگان امر نموده اند این معامله باترتیب ۷۰ میلیون دلاریا۷۰۰میلیون تومان نفع خالص داشته است.»
در کتاب جمال امامی به روایت اسناد ساواک صفحه ۱۴۶ ،درسندی به تاریخ ۱۲/۸/۱۳۳۶ آمده است:
«جمال امامی توسط حاج محمد نمازی با امریکاییها ارتباط برقرار کرده است.»
ودرصفحه ۳۰۵ همین مجموعه اسناد به تاریخ ۳/۱/۴۲ساواک میگوید:
«محمد نمازی درزمینه قاچاق مواد مخدر نیز فعالیت داشته است.»
8- در کتاب «علما ومشاهیر فارس در جنگ جهانی اول» که توسط بنیاد فارس شناسی درسالهای گذشته منتشر شده نیز شاهد هستیم که دربخشی از این کتاب به تعریف وتمجید از یک عنصر انگلیسی بنام علی محمد خان موقرالدوله شیرازی پرداخته است.دراین کتاب امده است:
«موقرالدوله مردی دانا وروشنفکر وازادی خواه ووطن دوست بود.وی نخستین کسی است که در بوشهر به تاسیس اداره عدلیه پرداخت...
درزمان جنگ جهانی اول مردم شیراز وبوشهر ،موقرالدوله رابه هم دستی با انگلیسی ها متهم کردند وخانه اورا درشیراز غارت نمودند ،درحالی که از این تهمت ها بری بود.»
واما موقرالدوله کیست؟
در دوران جهاد مجتهد لاري، عليمحمد خان موقرالدوله «باليوز» (کنسول) انگليس در بندر بوشهر بود. او پس از خلع محمدعلي شاه، و اقتدار مطلقه عوامل بريتانيا در حکومت قاجار، در سالهاي 1911- 1915 ميلادي حاکم بوشهر شد. موقرالدوله در اين سالها، که مصادف است با شهادت شيخ زکريا نصيرالاسلام (1913)، فعاليتهاي تخريبي و نفوذي بهائيان فارس را هدايت ميکرد. ميرزا هادي شيرازي، داماد عباس افندي و پدر شوقي، پسر دايي عليمحمد خان موقرالدوله بود و موقرالدوله ساليان مديد گرداننده اصلي تشکيلات بهائيان ايران بهشمار ميرفت. او در دولت کودتاي 3 حوت 1299سید ضیاالدین طباطبایی وزير فوائد عامه و تجارت و فلاحت شد ولي اندکي بعد، در اوائل سال 1300 ش.، درگذشت.
علي محمدخان موقرالدوله، از عناصر مورد وثوق انگلستان در ايران، و ارتباط عميقي با محافل اطلاعاتي هند بريتانيا در ايران داشت.
پسرموقرالدوله بنام حسن باليوزي بود که از سوی شوقي افندي، رهبر بهائيان، اندکي پيش از مرگ در لندن (1957)، باليوزي را، که خويشاوند نزديکش بود، بهعنوان يکي از «ايادي امرالله» منصوب کرد.
باليوزي سازماندهنده اوّلين کنگره جهاني بهائيان بود که در 8 ارديبهشت 1342، با شرکت پانزده هزار نفر، در لندن برگزار شد. از ايران هزاران زن و مرد بهائي، با تسهيلات ويژهاي که دولت امير اسدالله علم فراهم آورد، به اين کنگره اعزام شدند. اين امر اعتراض شديد امام خميني را برانگيخت. ايشان در نامههاي خود (ارديبهشت 1342) به علماي يزد و همدان و کرمان و اردکان و ساير بلاد نوشتند:
«از چيزهايي كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات ميكند، تسهيلاتي است كه براي مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك پانصد دلار ارز دادهاند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليت هواپيما دادهاند، به مقصد آنكه اين عده در محفلي كه در لندن از آنها تشكيل ميشود و صد در صد ضداسلامي است شركت كنند.»
حسن موقر باليوزي بنيانگذار و اولين مدير و گوينده بخش فارسي راديو BBC است که در 29 دسامبر 1940/ 8 ديماه 1319 آغاز بهکار کرد. در همين زمان، يکي ديگر از اعضاي خاندان افنان، بهنام نير افنان، بخش فارسي راديو اسرائيل را، که در آن زمان راديو بيتالمقدس خوانده ميشد، راهاندازي کرد.
حسن باليوزي در 23 بهمن 1359/ 12 فوريه 1980 در لندن درگذشت. او مؤلف بيوگرافي عبدالبهاء به انگليسي است و در اواخر عمر زندگي خديجه بيگم، زن باب، را مينوشت که ناتمام ماند. پسرش، رابرت باليوزي، در سال بعد اين کتاب را تکميل و با نام خديجه بيگم، حرم حضرت اعلي منتشر کرد.
فریدون آدمیت درباره بالیوزی گفتهاست:
«بالیوزی از مریدان سفت و سخت بهاءالله بود و در کتاب خود بهاء را در دریف زرتشت و بودا و موسی و عیسی و محمد مطرح کرد و من علیه او مطالبی نوشتم...
درضمن باليوزي در شرايطي به استخدام بيبيسي درآمد که چند ماهي قبل از آن به عضويت مجمع ملي بهائيان موسوم به "رضوان" درآمده بود.
باليوزي چند سال بعد از تاسيس بخش فارسي، به عنوان نزديکترين مشاوران "شوقي افندي رباني" آخرين رهبر شناخته شده بهائيان جهان، در سال 1956 به عنوان به اصطلاح يکي از ايادي امرالله، به قول پيروان آن فرقه، منصوب شد که به منزله عضويت در بالاترين شوراي بهائيت (تقريباً معادل کاردينال ارشد در مذهب کاتوليک) است. باليوزي علاوه بر نگارش حدود ده اثر با موضوع تاريخ و تبليغ بهائيت، سالها رييس "محفل ملي معنوي بهائيان" جزاير بريتانيا بود که اين سمت به منزله رياست کل اداري و اجرايي بهائيان بريتانيا محسوب ميشد. وي در طول حدود دو دهه کار در بيبيسي فارسي، عملاً به يکي از افراد کليدي و به شدت تاثيرگذار اين شبکه تبديل شد».
ولی متاسفانه در این سایت در قسمت مشاهیر وبزرگان فارس نامی از میرزای شیرازی بزرگ که با حکم تاریخی خود در بحث تحریم توتون وتنباکو ،مملکت را از حلقوم خارجی ها بیرون کشید نیست.
نامی از میرزای شیرازی دوم (میرزا محمدتقی شیرازی) نیست؛از مبارزات وفتواهای ضد استعماری ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ درسال ۱۳۲۹ ه ق پس از تجاوز نیروهای روس به شمال ایران وکشتار مردم بی گناه وازادی خواهان، فتوایی در لزوم مقابله با متجاوزان روس صادر کرد.
- در آغاز جنگ جهانی اول در ۱۳۳۲ ق / ۱۹۱۴ م که متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ دادند، وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمین های عثمانی، اعلام جهاد داد: «... چون در این ایام عفت فرجام هجوم کفار بر ممالک اسلامیه عیناً مشهود و بر احدی مستور نیست، پس بر کافه مسلمین لازم و واجب است که کمر حمایت از اسلام را محکم بسته، درمقصد اتحاد و دفاع از استیلاء کفار و اعادی دین مالا و روحاً و نفساً ساعی و جاهد باشند تا این که اسلام و ممالک اسلامیه از غلبه کفار، محروس و مشاهد مشرفه واذان و اقامه و نحو آنها که از شعایر اسلام است مبدل به کنایس و نواقیس و نحو آنها که از علایم عبده اوثان است نگردد...».
ـ پس از اشغال فاو توسط نيروهاي نظامي انگليسي كه مقدمه اشغال عراق بود، ميرزا محمدتقي در سامرا سه فتواي جهادي ديگر صادر كرد وعموم عشاير و آحاد مسلمانان را به وحدت كلمه و مبارزه به هر صورت ممكن بر ضد اشغالگران انگليسي دعوت نمود و فرزندش شيخ محمدرضا را به نيابت از خود جهت پيوستن به مبارزين و همراهي آنها در جبهههاي جنگ، به كاظمين فرستاد.
ـ ارزشمندترین فعالیت سیاسی آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی ، رهبری انقلاب بزرگ عراق در 1920 بود.
پس از اینكه انگلستان در 29 تشرین اول 1914 م . (1332 ق .) علیه امپراتوری عثمانی اعلان جنگ كرد در ششم تشرین هم تصمیم گرفت شهر بصر در عراق را به تصرف خویش در آورد.
چون اهالی بصره از این موضوع اطلاع پیدا كردند سخت به هراس افتاده از علما كمك خواستند.
آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی كه ساكن كربلا بود. روح مبارزه با انگلستان را در كالبد مسلمانان دمید. خود نیز شجاعانه برای به دست آوردن حقوق پایمال شده عراقیان قیام كرد، و فتوای تاریخی و حماسی خویش را كه غیرت وطنی و دینی مردم عراق را به جوش آورد، صادر كرد و مردم عراق را برای جهاد مقدس در مقابل بریتانیای تجاوزگر مهیا نمود. در پی صدور این فتوا، انقلابی ملی و اسلامی به نام ((انقلاب عشرین )) یا انقلاب بزرگ عراق تبلور یافت كه سرانجام به رهایی عراق از تسلط انگلستان منجر شد.
آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی فتوای مشهور خود را به نام ((فتوای دفاعیه )) كه مجوزی رسمی برای نهضت مسلحانه مردم عراق بود، بدین صورت صادر كرد:
«مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است . و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خویش رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی كه انگلستان از پذیرش درخواستهایشان خودداری ورزد، جایز است به قوه دفاعی متوسل شوند.»
سید علی اکبر فال اسیری هم در لیست بزرگان ومشاهیر فارس در سایت بنیادفارس شناسی نیست.
اولین جرقه های ایستادگی مردم به رهبری روحانیت علیه امتیاز ننگین رژی از شهرشیراز که مرغوبترین توتون و تنباکوی ایران را داشت ، آغازشد و از شیراز به اصفهان و تهران و تبریز و سایر شهرهای ایران کشیده شد.
مورخین میگویند: «فارس بیش از نقاط دیگر مورد توجه کمپانی رژی بود و عده ای تحت ریاست یک نفر انگلیسی به طرف شیراز حرکت کردند.»
شیخ حسین کربلایی هم میگوید: «به فراخور هر مملکت هیئتی را از فرنگیان به نام کمپانی وکلا تشکیل داده و نخست به مملکت فارس که قطر حاصلخیز عمده اجناس دخانیه ایران است ابتدا نموده فرنگیانی که نامزد مملکت فارس بودند با سفارشنامه دولت مخصوصا برحکومت فارس حکم اکیدی درخصوص پذیرایی وکلای کمپانی وکمال مساعدت براجرا مقاصد انان صادر شده بود از پی اجرای ماموریت خودشان روانه شیراز شدند.»
رهبری قیام درشیراز به دست مجتهد بزرگ سید علی اکبر فال اسیری بود.او داماد میرزای شیرازی بزرگ صاحب حکم تاریخی تحریم توتون وتنباکو بود.سید علی اکبر فال اسیری بر فراز منبر ،شمشیری از زیر عبا بیرون کشیده فریاد می زند: «موقع جهاد عمومی است.ای مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید.من یک شمشیر ودوقطره خون دارم ،هربیگانه ای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را بااین شمشیر پاره خواهم کرد.»
حکومت به هر اقدامی برای ساکت کردن سید دست زدولی فال اسیری مردی نبود که بتوان اورا باتهدید یا تطمیع به تمکین کشاند. کار به جایی رسید که ناصرالدین شاه به حاکم فارس مینویسد:
«سیدفال اسیری کیست که میخواهد مداخله در امر ولایتی ومملکتی بکند؟ی اباید او را سوار الاغ کرده به تهران بفرستید یا انکه برود کربلا»
فلذا سید توسط محمد رضا خان قوام الملک دستگیر وتبعید شد. با خبر دار شدن مردم از تبعید سید، غوغایی درشهر به پاشد، ومردم در شاهچراغ تجمع کردند.اما دریک اقدام بی سابقه شاهچراغ ومردم متحصن در ان توسط افراد قوام الملک به خاک وخون کشیده شد. میرزای شیرازی دراولین تلگراف خود به ناصر الدین شاه راجع به بی حرمتی به حرم احمد بن موسی وازار فال اسیری اعتراض میکند:
«...واقعه شیراز از قتل وجرح جماعتی از مسلمانان درهمای مطهر جضرت احمد بن موسی ع وهتک حرم ان بقعه مبارکه وتبعید جناب شریعت ماب حاج سید علی اکبر سلمه الله به وضع ناشایست نمونه ای از نتایج این امور است...»
پس از تبعید سید علی اکبر به سامرا ،وی نزد پدرزنش میرزای بزرگ رفت ومیرزا را از فاجعه شیراز ومفاد قرارداد ننگین رژی مطلع کرد. مورخین نقش ایشان را در صدور حکم تاریخی توسط میرزای شیرازی ، بسیار حائز اهمیت میدانند.
رهبر معظم انقلاب نیز در سفر به فارس از این شخصیت بزرگ و میرزای دوم اینگونه تجلیل نمودند:
«علماى مبارزى كه از اين استان به تاريخ دانش دين در كشور معرفى شدند، در كمتر نقطهاى از نقاط ايران نظير دارند. ميرزاى شيرازى را كه همه مىشناسند. مرحوم سيدعلىاكبر فالاسيرى - عالم بزرگ - كه در همين شهر شيراز قيام كرد و با نفوذ انگليسها و نفوذ خارجيها مخالفت كرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعيد كردند؛ لكن اثر كار او ماند. نوشتهاند كه سيدعلىاكبر فالاسيرى در نزديك حافظيه - شايد در همين نقاطى كه الان شما حضور داريد - مشغول زيارت عاشورا بود كه ريختند و او را گرفتند و تبعيد كردند. ميرزاى دوم - ميرزا محمدتقى شيرازى - كه در سالهاى بعد از جنگ جهانى اول، رهبر مبارزهى ملت عراق در مقابل تهاجم انگليسها و اشغال انگليسها بود.»
ارسال نظر