چرا امام پس از پیروزی انقلاب در قم اسکان یافت؟
اگر هدف امام از این سفر واگذاری امور اجرایی به افراد و نظارت ولیفقیه بر امور بوده باشد، قطعاً منظورشان از نظارت، نظارت عالیه بوده است.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- برهان/ زهره رحمانی؛ امام خمینی رهبر کبیر انقلاب در طول زندگی و مبارزات سیاسی خود همواره تصمیمات خاصی را اتخاذ کردهاند، که بیانگر تدبیر ایشان در درک مسائل جامعه بوده است. یکی از این اقدامات، تصمیم ایشان در مهاجرت از تهران به قم بعد از پیروزی انقلاب، یعنی در 11 اسفند 1357، بود که تا 2 بهمن 1358 به طول انجامید. این مهاجرت، که به دلایل غیرسیاسی صورت گرفته بود، به شایعاتی از جملهی اینکه امام خواهان کنارهگیری خود و سایر روحانیون از عرصهی سیاست است، دامن زد. اما واقعیت این است که قم علاوه بر اینکه شهری علمی بود، کانون اولین مبارزات علیه رژیم پهلوی نیز محسوب میگردید و امام نیز قبل از انقلاب مدت زیادی را در این شهر زندگی یا به تحصیل پرداخته بودند.
بنابراین احساس تعلق امام به قم و عزیمت ایشان به این شهر امری عادی به نظر میرسد. علاوه بر این، بنیانگذار انقلاب در این مدت کاملاً بر مسائل سیاسی کشور اشراف داشتند و حضورشان در قم مانع از رهبری کشور توسط ایشان نگردید و چه بسا بسیاری از تصمیمات مهم کشور در همین دورهی کوتاه گرفته شد. بنابراین این نوشته درصدد برآمده تا ضمن تشریح علل مهاجرت امام به شهر قم، به شبهات وارده در رابطه با سفر ایشان به این شهر نیز بپردازد.
قم شهر علم و مبارزه
امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت و سامان دادن نسبی اوضاع کشور، بنا به وعدهای که داده بودند، در دهم اسفند 1357 ش، تصمیم به عزیمت به شهر قم گرفتند و تا دوم بهمن 1358 در این شهر سکنی گزیدند و دوم بهمن، به سبب بیمارى قلبى به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند. ورود امام به این شهر با استقبال گستردهی مردم همراه بود.
روزنامهی کیهان (پنجشنبه، 10 اسفند 57) در گزارش اختصاصی از این سفر نوشت: «حضرت آیتالله خمینی پس از یک اقامت 28روزه در تهران، بامداد امروز با اتومبیل به قم عزیمت کردند. جنبوجوش زیادی در شهر به چشم میخورد. در تمام طول خیابانهای قم بهخصوص خیابانهای مسیر، جمعیت کثیری از مستقبلین دیده میشود. نظم و آرامش بهشدت رعایت میشود.»(1)
در رابطه با علل سفر امام به شهر قم سخنان زیادی گفته شده است؛ اما یکی از دلایل سفر ایشان به این شهر تعلق خاطری بود که امام به شهر قم داشت. امام تحصیلات حوزوی خود را در دورهی نوجوانی در این شهر آغاز کرد. در آن زمان شهر قم پایتخت معنوی کشور بود و امام سالهای زیادی از عمر خود را در این شهر به فراگیری علوم نزد اساتید بزرگ صرف کردند. علاوه بر تعلق خاطر، امام شهر قم را شهر علم و مبارزه میدانستند. به همین منظور نیز در بدو ورود خود به شهر قم در جمع مردم در این رابطه فرمودند:
«من قبلاً گفته بودم که از قم "عِلم" منتشر مىشود، از قم «قدرت» منتشر شد. قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من پانزده سال، یا قدرى بیشتر، از شما دور بودم لکن دلم اینجا بود.»(2) همچنین، شهر قم در تاریخ انقلاب همواره بهعنوان پایگاه اصلی و سازماندهندهی قیام و مبارزه علیه نظام پهلوی بهشمار میرفته است. وجود حوزهی علمیه و روحانیت متمرکز در این شهر نیز به اهمیت آن افزوده است. بنابراین گذشته از اینکه امام شهر قم را شهر علم و بهخصوص علوم دینی و معنوی میدانستند و آغاز مبارزات و نیز رهبری خود بر مردم را در همین شهر آغاز کردند، معتقد بودند که این شهر کانون مبارزات علیه دیکتاتوری شاه و رژیم پهلوی بوده و انقلاب از آنجا آغاز شده است.
در این رابطه، واقعهی حمله به مدرسهی فیضیه و قیام 19 دی از مهمترین حوادثی بودند که در قم اتفاق افتادند و نقطهی عطف مهمی را در انقلاب رقم زدند. به همین دلیل نیز امام اولین مکان برای حضور خود در این شهر را مدرسهی فیضیه انتخاب کردند. این واقعه، که در سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) در سال 1342 اتفاق افتاد، سرمنشأ بسیاری از رخدادهای سیاسی در روند انقلاب گردید.
واقعهی حمله به مدرسهی فیضیه و شیوهی برخورد امام خمینی با این حادثه زمینهی مناسبی را برای آگاهی مردم راجع به ماهیت واقعی رژیم پهلوی، به وجود آورد. این اتفاق، که ادامهی سایر حوادثی بود که از سال 1340 آغاز شده بود، در سال 1342 تداوم یافت و نهایتاً منجر به قیام 15 خرداد گردید و باعث شد تا مردم ایران ضمن درک واقعیات سیاسی، مبارزات خود علیه رژیم پهلوی را شدت و تداوم بخشند.
بدین ترتیب، در حادثهای که روحانیون نقش مهمی در آن داشتند، به یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی تبدیل گشت. حادثهی مدرسهی فیضیه گرچه در ظاهر توسط رژیم شاه سرکوب گردید، اما در واقع باعث همبستگی و نزدیکی مردم و روحانیون و نیز تثبیت تفکر سیاسی امام خمینی در جامعه گردید و در نهایت نیز قیام 19 دی 56 نیز که از شهر قم آغاز گردید. حادثهای که منجر به پیگیری پدیدهی چهلمها توسط شهرهای دیگر از جمله تبریز گردید. این واقعه نیز بهعنوان نقطهی عطف دوم انقلاب بود که منجر به بالا رفتن موقعیت سیاسی روحانیون بهخصوص امام خمینی گردید و باعث شد که ایشان در رأس رهبری قرار بگیرند. بنابراین با این تفاسیر طبیعی بود که امام عنایت خاص و ویژهای به شهر قم داشته باشند.
البته با عزیمت امام به شهر قم عدهای فکر میکردند که «دوری امام از تهران (مرکز فعالیت دولت موقت) باعث هرجومرج و خودکامگی بعضی از اعضای دولت موقت خواهد شد. اما عدهای خوشحال، چون که به عناوین مختلف، گاه در پرده و گاه آشکارا عنوان میکردند که وجود امام مانع حرکت قاطع دولت در برابر نابسامانیهاست، نظرشان این بود که امام خودش بهتنهایی یک ملت و یک دولت است که اگر فرمانی صادر کند، دولت قادر نیست روی آن فرمان فرمان دیگری صادر کند. لذا از رفتن امام به قم بسیار خوشحال شدند.»(3)
علاوه بر اینها، ورود امام به شهر قم شایعاتی را مبنی بر کنارهگیری امام و روحانیون از عرصهی قدرت و در نتیجه اعتقاد ایشان به جدایی دین از سیاست را مطرح کردند، اما در پاسخ به این شبهات باید گفت اولاً بررسی سیرهی عملی امام در مدت اقامتشان در قم بیانگر رهبری و انجام اقدامات سیاسی بیشمار توسط ایشان است. ثانیاً اگر هدف امام از این سفر واگذاری امور اجرایی به افراد صالح و نیز نظارت ولیفقیه بر امور بوده باشد، قطعاً منظورشان از نظارت، نظارت عالیه بوده است.
فعالیتهای امام در قم
امام در مدت اقامت خود در شهر قم، نه تنها از عرصهی سیاست کنار نکشیدند، بلکه بسیاری از اقدامات و تصمیمات سیاسی مهم کشور در این دوره توسط ایشان گرفته شد و بدون اغراق باید گفت این دوره، دورهای سرشار از حوادث و وقایع تأثیرگذار و گاه نقطهی شروع بسیاری از حوادث سرنوشتساز برای انقلاب و مردم ایران بود.
مهمترین اقدامات و فعالیتهای حضرت امام در این ایام بسترسازی برای تأسیس نظام جمهوری اسلامی توسط رفراندوم 12 فروردین 1358، حکم تشکیل مجلس، بررسی و تصویب قانون اساسی کشور، فرمان تأسیس کمیتهی امداد و افتتاح حساب صد امام (بنیاد مسکن)، تشکیل جهاد سازندگی، قطع رابطه با مصر، حمایت از تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا در ایران و... میباشد که در یازده ماه اقامت در قم انجام گرفته است.
انتخابات جمهوری اسلامی، خبرگان قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی نیز از دیگر حوادث و اقدامات مهم امام در این ایام بود. همچنین طبق مطالعات صورتگرفته در این دوره بیش هزار جلسه برگزار گردید و احکام بسیاری صادر شد یا مصاحبههای بسیاری با منابع داخلی یا خارجی توسط امام صورت گرفت که همهی این امور بیانگر اختیارات و نظارت و رهبری امام در آن زمان در ادارهی جامعه و کشور است.
نظارت عالیه بر امور و وقایع سیاسی کشور
برخی از افراد رفتن امام به قم را این طور تفسیر کردند که نظر امام در باب ادارهی امور کشور این است که ولیفقیه (که خود امام بود) بر حکومت نظارت داشته باشد نه اینکه خودش حکومت کند و مدیریت اجرایی به افراد مدیر و مدبر سپرده شود و روحانیت به کار خود، که همان تبلیغ دین و قانونگذاری بر اساس احکام الهی است، بپردازند و مسئولیت امور اجرایی را به عهده نگیرند. این افراد، نظارت را در حد یک نظارت غیرمؤثر پایین میآورند؛ اما امام خمینی معتقد بودند که ارکان نظام مانند نخستوزیری و... به دست افراد با تدبیر و مدیر و مدبر باشد و ایشان نقش رهبری و هدایت را داشته باشند و بنا به گفتهی برخی «به همین دلیل نیز خیلی سریع اقدام کردند که نهادهای اصلی نظام شکل قانونی بگیرد.»(4)
اما این بدین معنی نبود که مقام ولایتفقیه در نظر ایشان مقامی تشریفاتی و غیررسمی است، بلکه منظور امام از رهبری و ولایتفقیه، نظارت بر تمام امور و اقدام مستقیم در مسائل کشور میباشد. در این رابطه، اقدامات عملی امام، که قبلاً به آنها اشاره گردید، این مسئله را بهخوبی اثبات میکند.
همچنین امام در این دورهی نهادهای مذهبی، اجتماعی و... زیادی را تشکیل داده و نیز در عزل و نصب مسئولین بلندپایهی مملکتی به طور مستقیم و مستقل اقدام میکردند. بنابراین باید گفت: شبهه مطرحشده در رابطه با اقدام امام (رفتن به قم) با توجه به این تفاسیر و نیز اندیشهها و اقدامات امام نادرست و اشتباه است. زیرا اقدامات امام فراتر از نظارت تشریفاتی بود. ایشان نه تنها نظارت ولیفقیه در امور سیاسی را یک نظارت تشریفاتی و غیرمؤثر نمیدانند، بلکه معتقدند که هدایت و رهبری انقلاب و کشور باید بر محوریت ولیفقیه انجام شود.
گذشته از این، امام خمینی (ره) روحانیت را نیرویی مقاوم در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی میدانستند و شواهد گوناگونی از سیرهی علمای پیشین در تأیید این مسئله نقل میکردند. ایشان «از میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، میرزا محمدتقی شیرازی و علمای عراق در مبارزات ملت عراق و کسب استقلال از سلطهی انگلستان، آیتالله کاشانی در مبارزات ضداستعماری، آیتالله مدرس در مبارزه با مهرهی استعمار انگلیس بهعنوان شخصیتهای ضداستعماری در یکصد سال اخیر یاد میکرد و از روشنفکران غربگرا به خاطر مخالفت با روحانیت، که نیروهای فعال کشور در برابر بیگانگان هستند، انتقاد میکرد.»(5)
امام، علاوه بر اینکه جایگاه خاصی را برای روحانیون در سیاست در نظر داشتند، به همان اندازه و شاید بیشتر برای نقش دین در سیاست قائل بودند و معتقد بودند که سیاست و دیانت از زمان ظهور اسلام عین هم بوده و جدا از هم نبودهاند: «اینکه میگویند باید دیانت از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند را استعمارگران گفته و شایع کردهاند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهاى روحانى بودند و عدهی دیگر سیاستمدار و زمامدار؟»(6)
و سخن پایانی در این رابطه این است که عزیمت کوتاه امام به شهر قم در سال 1357 بخشی عادی از مراحل زندگی ایشان بود و تنها با دلایل شخصی امام مبنی بر تعلق خاطر ایشان به این شهر صورت گرفت. اهتمام ویژهی امام به شهر قم به این دلیل بود که ایشان این شهر را شهر علم و مبارزه علیه دیکتاتوری شاه و در نتیجه آغازگر مبارزات انقلاب اسلامی میدانستند. بنابراین بروز شایعات و شبهات مبنی بر کنارهگیری امام و روحانیون از سیاست تنها ساختهی ذهن افرادی بود که به دنبال جدایی دین از سیاست بودند که در این رابطه نیز نظارت عالیهی امام بر امور سیاسی کشور و نیز بیان نظراتشان راجع به مسئلهی روحانیت و سیاست خط بطلانی بود بر تمام آن شبهات.
پینوشتها
(1) صحیفهی امام، ج 6، ص 277.
(2) صحیفهی امام، ج 6، ص 277.
(3) خلیلی، اکبر (1389)، گام به گام با انقلاب، ج 2، ترجمهی تورمد هاوگن، ص 51 تا 58.
(4) شبیری، عباس، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358 انقلاب و پیروزی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1383، ص 224 و 225.
(5) صحیفهی نور، ج 1، ص 117.
(6) همان، ج 3، ص 227.
ارسال نظر