چرا« وین ۴ »شکست خورد؟ / مشاجره لفظی ۱+۵ با تیم ایرانی
ابتدا حیرتزده و سپس عصبانی کرد تا آنجا که در مواردی کار به مشاجره لفظی کشید. حریف در آغاز کار انتظار داشت آنچه هیئت ایرانی روی میز گذارده است، مصرف چانهزنی داشته باشد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- شريعتمداري در تحليلي نوشت: تيم محترم مذاکرهکننده کشورمان به تعبير واقعبينانه و حکيمانه حضرتآقا فرزندان انقلابند و همه فرزندان انقلاب در پي حراست از اسلام و انقلاب و حمايت از منافع ملي کشورشان هستند و هرگز دست به سازش و خداي نخواسته خيانت نميآلايند. ولي بعيد نيست که فرزندان انقلاب در مواردي سادهانگاري کرده و به خاطر خوشبيني مفرط، سرشان کلاه برود! که با عرض پوزش، رفته است.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، حسين شريعتمداري مدير مسوول روزنامه كيهان در يادداشت روز اين روزنامه با عنوان «خوشبختانه بينتيجه ماند!» نوشت:
1- در آخرين ساعات روز جمعه - به وقت تهران - معلوم شد مذاکرات سه روزه ايران و 5+1 در وين، خوشبختانه بينتيجه مانده است. شايد تصور شود استفاده از قيد «خوشبختانه» براي اعلام شکست و بينتيجه ماندن مذاکرات هستهاي وين4، نامتعارف و «بدبينانه» است ولي اين واقعيت قابل ترديد نيست که مذاکرات هستهاي به دلايلي که پيش از اين بارها گفته و نوشتهايم، هرگز به نتيجه مطلوب نميرسد، اگرچه اين مذاکرات دستاوردهاي غيرهستهاي ديگري دارد که ادامه آن را توجيه ميکند.
پيشبيني درباره بينتيجه بودن مذاکرات نه فقط پيچيده نيست بلکه نيمنگاهي گذرا به چالش يازده ساله اخير از يکسو و اهداف استراتژيک اعلام شده آمريکا نسبت به ايران اسلامي از سوي ديگر به وضوح نشان ميدهد که ايران و حريف با دو نگاه متفاوت و در مواردي متضاد به اين چالش و مذاکرات برخاسته از آن مينگرند. اکثر مسئولان محترم کشورمان با خوشبيني به مذاکرات مينگريستند تا آنجا که کليد حل بسياري از مشکلات را در آن ميديدند. طيف ياد شده با اين تصور- بخوانيد توهم - که آمريکا و متحدانش نسبت به صلحآميز بودن فعاليت هستهاي ايران ترديد دارند براي جلب اعتماد حريف دست به تلاش گستردهاي زدند که در برخي از موارد با «وادادگي» نيز همراه بود. غافل از آن که طرف مقابل نسبت به صلحآميز بودن برنامه هستهاي کشورمان کمترين ترديدي ندارد و با توجه به چالش يازده ساله و بازرسيهاي پي در پي و همه جانبه، اساسا نميتوانست و نميتواند کمترين ترديدي داشته باشد. اما، در آن سوي ماجرا آمريکا و متحدانش به فعاليت هستهاي جمهوري اسلامي ايران و چالش پديد آمده در اين ميان، باعنوان يک «گروگان» مينگريستند و اين چالش را اهرم مناسبي براي مقابله با موجوديت نظام اسلامي - و نه برنامه هستهاي آن - تلقي کرده و ميکنند.
ما و حريف با اين دو نگاه و هدف متضاد دور ميز حاضر ميشديم بنابراين، به آساني قابل درک بود که مذاکرات در تمامي مراحل و موارد آن از اجلاس اکتبر 2003 تهران - 29 مهرماه 1382- گرفته تا نشست اخير وين4 نميتوانست و نميتواند به نتيجه برسد، چرا که نتيجه مطلوب آمريکا و متحدانش نه فقط توقف فعاليت هستهاي ايران، بلکه به قول «ديويدفروم» در CNN، تضعيف موقعيت ايران اسلامي با دو هدف پلکاني تعريف شده بود. ابتدا، «تغيير رفتار» و سپس «تغيير ساختار» نظام. از اين روي به آساني قابل درک بود که برخلاف آنچه برخي از مسئولان محترم تصور کرده و هنوز هم ميکنند، «اعتمادسازي» حلقه مفقوده حريف نبود که در جريان مذاکرات به دنبال آن باشد. و به قول «جرج فريدمن» مسئول شوراي راهبردي استراتفورد آمريکا «مشکل اصلي ما با ايران، برنامه هستهاي اين کشور نيست. مشکل آن است که ايران نشان داده است نه فقط بدون حمايت آمريکا، بلکه در حال درگيري و تخاصم با آمريکا ميتوان قدرت برتر تکنولوژيک و نظامي منطقه بود و همين الگو، بهار عربي- بخوانيد انقلابهاي اسلامي - در خاورميانه و شمال آفريقا را در پي داشته است».
بعد از اجلاس پاريس ميان ايران و تروئيکاي اروپايي-انگليس، فرانسه و آلمان- در آبانماه 83- نوامبر 2004- در جلسهاي پيشبيني کردهبوديم که حريف پرونده هستهاي کشورمان را به شوراي امنيت سازمان ملل ميفرستد و يکي از مسئولان مذاکرهکننده وقت با تعجب آميخته به اعتراض گفته بود، چرا؟! و پاسخ شنيده بود که حريف برنامه هستهاي ايران را گروگان گرفته و«اعتمادسازي»! بهانه است. سه ماه بعد،اروپاييها با صراحت اعلام کردند که تضمين عيني-BJECTIVE GUARANTY- مورد نظر ما در اجلاس پاريس، توقف کامل فعاليت هستهاي ايران است و در پي آن فعاليتهاي هستهاي تعليق شده را- به دستور حضرت آقا- از سرگرفتيم و پرونده کشورمان برخلاف بند C از ماده 13 اساسنامه آژانس به شوراي امنيت سازمان ملل ارسال شد و بعدها آقاي البرادعي اعتراف کرد که انتقال پرونده به شوراي امنيت يک تصميم سياسي بوده است و نه يک اقدام فني و حقوقي.
دراينباره و براي اثبات اين واقعيت که حريف با نگاه براندازي تدريجي جمهوري اسلامي ايران پاي ميز مذاکره مينشيند، دهها نمونه ديگر نيز ميتوان ارائه کرد که پيش از اين به مواردي از آن پرداختهايم و فهرست اين نمونهها مثنوي هفتاد من کاغذ است.
2- توافقنامه ژنو، برخلاف ادعاي اوليه تيم محترم مذاکره کننده هستهاي کشورمان و اظهارات جناب دکتر روحاني که آن را تسليم قدرتهاي بزرگ جهاني در مقابل ايران! معرفي کرده بودند، مجموعهاي از امتيازاتي بود که متأسفانه با گشادهدستي آميخته به وادادگي به حريف داده بوديم و وعدههاي نسيهاي که با هزار شرط و شروط و اما و اگر فقط قول آن را داده بودند. خوشبختانه هيجان کاذب ناشي از اين توافقنامه که برخي از مسئولان محترم به توهم آفريده بودند خيلي زودتر از آنچه انتظار ميرفت فرو نشست و کساني که منتقدان توافقنامه را «بيسواد»! معرفي کرده بودند و از جمله، کيهان را به دليل ارزيابي منفي از توافقنامه، با اسرائيل همسو! دانسته بودند، چارهاي جز اعتراف ضمني به اين واقعيت تلخ نداشتند که حريف کلاه گشادي سرشان گذاشته است.
حريف اما، با اين توهم که مطابق توافقنامه ژنو، از يکسو، چالش را حداقل تا 25 سال ديگر- و به نوشته نيويورک تايمز، دستکم تا 50 سال ديگر- کش خواهد داد و از سوي ديگر، زمينه را براي گامهاي بعدي نظير اشراف کامل اطلاعاتي بر چرخه نظامي و علمي جمهوري اسلامي ايران و نهايتا فرسايش تدريجي نظام فراهم آورده است پاي ميز مذاکرات وين 4 حاضر شد. غافل از آن که در اين سو به قول روزنامه آمريکايي يو.اس.ايتودي « با يک ابرحريف - SUPER OPONENT- به نام آيتاللهخامنهاي روبروست که نقشه راه دشمن را ميداند و در ميان مردم خود از اعتماد آميخته به اعتقاد برخوردار است.»
همينجا بايد گفت؛ تيم محترم مذاکرهکننده کشورمان به تعبير واقعبينانه و حکيمانه حضرتآقا فرزندان انقلابند و همه فرزندان انقلاب در پي حراست از اسلام و انقلاب و حمايت از منافع ملي کشورشان هستند و هرگز دست به سازش و خداي نخواسته خيانت نميآلايند. ولي بعيد نيست که فرزندان انقلاب در مواردي سادهانگاري کرده و به خاطر خوشبيني مفرط، سرشان کلاه برود! که با عرض پوزش، رفته است.
حالا نوبت پاسخ به اين پرسش است که چرا مذاکرات «وين 4» بينتيجه مانده و با شکست روبرو شد و چرا نگارنده از اين شکست با واژه «خوشبختانه» ياد ميکند؟ بخوانيد! به احتمال زياد با نگارنده موافق خواهيد بود.
3- آمريکا و متحدانش که از توافقنامه ژنو و مفاد تحميلي آن سرمست بودند، با اين توهم که در ادامه مذاکرات، کار را يکسره خواهند کرد براي حضور در اجلاس وين آماده شده بودند و پيشنهادهاي ذلتباري تحت پوششهاي قانوننما و مندرآوردي نظير «گريز هستهايBREAK OUT»، طرح پيشگيري از «ابعاد نظامي احتمالي PMD»، «تدوين رژيم بازرسيهاي ويژه فراتر از پروتکل الحاقي و تصويب آن از سوي شوراي امنيت سازمان ملل در قالب يک قطعنامه لازمالاجرا»، «دسترسي گسترده و بيقيد و شرط به تمامي مراکز نظامي جمهوري اسلامي ايران در پوشش کميسيون ويژه بررسيهاي سازمان ملل آنسکام» که سال 1991 درباره عراق به تصويب رسانده بودند و...، را به عنوان برگ برنده براي قرار دادن روي ميز مذاکره آماده کرده بودند و هرگز در دورترين افق ذهن خويش هم تصور نميکردند که اينبار مذاکرهکنندگان ايراني در اين سوي ميز مذاکره نسخهاي از همان «ابرحريف» در دست دارند که باطلالسحر ترفندهاي ياد شده است.
درباره مفاد مورد اشاره در شمارههاي بعدي توضيح خواهيم داد و بر همگان آشکار خواهد شد که حريف براي ايران اسلامي چه خواب خطرناکي ديده بود.
4- بعد از توافقنامه تحميلي ژنو و برملا شدن ابعاد تخريبي آن که نهفقط عليه برنامه هستهاي کشورمان بلکه عليه اقتدار نظام اسلامي ايران تدارک ديده بودند، تيم مذاکرهکننده هستهاي جمهوري اسلامي ايران با نسخهاي که در آن «خطوط قرمز» و غيرقابل انعطاف نظام به وضوح ترسيم شده بود عازم وين شد. براساس اين خطوط قرمز، تحقيق و توسعه R&D غيرقابل مذاکره بود، بر لغو تمامي تحريمها به صورت يکجا و نه تدريجي در توافق نهايي تاکيد شده بود، درباره ظرفيت غنيسازي ايران، نياز کشورمان -و نه نظر حريف- ملاک و معيار بود، حفظ ماهيت راکتور آب سنگين اراک مورد تاکيد قرار گرفته بود. ورود حريف به عرصه دفاعي و نظامي ايران ممنوع اعلام شده بود و...
نسخه ياد شده، دشمن را که هرگز انتظار روبرو شدن با آن را نداشت، ابتدا حيرتزده و سپس عصباني کرد تا آنجا که در مواردي کار به مشاجره لفظي کشيد. حريف در آغاز کار انتظار داشت آنچه هيئت ايراني روي ميز گذارده است، مصرف چانهزني داشته باشد ولي هنگامي که با اصرار غيرقابلانعطاف تيم ايراني بر خطوط قرمز مورد اشاره روبرو شد، آرزوهايي را که پيش از آن و از مسير نيويورک تا وين پرورانده بود، بر باد رفته ديد... و مذاکرات وين 4 که ميتوانست به شدت آسيبرسان باشد، با شکست روبرو شد و تلاش همهجانبه و چندماهه اخير حريف خوشبختانه بينتيجه ماند.
به يقين تيم محترم هستهاي کشورمان بايد از اين که با تدبير يادشده، حريف را ناکام گذارده است، خشنود باشد، که هست، مانند همه مردم اين مرز و بوم.
ارسال نظر