به گزارش پارس به نقل از اشراف، «بنیاد دفاع از دموکراسی» در یادداشتی به قلم «کلیفورد دی می» رئیس این اندیشکده نوشت: حاکمان ایران در چند قاره از تروریسم حمایت میکنند و علناً «مرگ بر آمریکا» میگویند. آنها مصمم هستند تا به قابلیت تولید سلاحهای هستهای و شلیک این سلاحها به سمت اهداف مورد نظر در هر کجای دنیا دست یابند. آیا اوباما قادر است آنها را متوقف سازد؟ البته سؤال اصلی این نیست.
■ آیا اوباما واقعا میخواهد جلوی مجهز شدن ایران به تسلیحات هستهای را بگیرد؟■
یا حداقل این سؤالی نیست که مشتاقترین ناظران رقص دیپلماتیک میان ایران و آمریکا مطرح کنند. در عوض سؤالی که این ناظران مطرح میکنند این است: آیا تلاش اوباما جهت جلوگیری از مجهز شدن حاکمان مذهبی و انقلابی ایران به تسلیحات هستهای جدی است یا چنین چیزی در این مرحله هدف اصلی وی نیست؟
یکی از مقامات امنیتی ارشد سابق به من گفت که «این ترس وجود دارد که ایرانیها تظاهر کنند برنامه تسلیحات هستهای خود را رها کردهاند و ما تظاهر کنیم که حرف آنها را باور کردهایم.»
■ نگرانی از اینکه اوباما و مشاورانش بیشتر خواهان یک توافق باشند تا یک توافق مناسب■
به همین نحو، «رابرت منندز» ، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا، در جمع تعداد زیادی از حاضرین در گردهمایی سالانه واشنگتن که توسط اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی (همان اندیشکدهای که ریاستش بر عهده من است) برگزار شده بود اظهار داشت: «هیچ کس به اندازه ما خواهان یک راه حل دیپلماتیک نیست. اما این راه حل نمیتواند توافق برای توافق باشد. من نگران این هستم که آنها (اوباما و مشاورانش) بیشتر خواهان یک توافق باشند تا یک توافق مناسب.»
«مایکل دوران» از مدیران ارشد سابق شورای امنیت ملی و مقام سابق وزارت دفاع که در حال حاضر از اعضای ارشد مرکز سابان اندیشکده بروکینگز محسوب میشود در مقاله نافذی که چند ماه پیش در مجله «موزائیک» منتشر کرد این احتمال را مدنظر قرار داد. وی در این مقاله یادآوری کرده است که در سال ۲۰۱۲ اوباما بار دیگر متعهد شد تا دست به هر اقدامی که لازم است بزند تا مانع دستیابی ایران به سلاحهای هستهای شود حتی اگر لازم باشد به استفاده از زور متوسل شود. وی «به عنوان رئیس جمهور آمریکا» در گفتگو با روزنامه نگاری به نام «جفری گلدبرگ» تاکید کرد که «[در این رابطه] بلوف نمیزنم.»
■ اوباما برخلاف گفتههایش بلوف زد ■
البته اوباما نه تنها بلوف زد، بلکه بشار اسد سوریه و موکل ایران، بلوف وی را برملا کرد. اوباما به اسد هشدار داده بود که از سلاحهای شیمیایی علیه مردم خود استفاده نکند و اینکه اگر دست به چنین کاری بزند در واقع از «خط قرمزها» عبور کرده است و چنین امری مجازات سریع و دردناکی را به دنبال خواهد داشت.
به نوشته «دوران» ، اما بعد از حمله شیمیایی آگوست ۲۰۱۳ که به کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ منجر شد «رئیس جمهور به جای اینکه دست به اقدام نظامی بزند تصمیم گرفت تا در راستای کاربرد زور از کنگره درخواست مجوز کند با اینکه کاملاً آگاه بود که از شانس ناچیزی برای دریافت چنین مجوزی برخوردار است.»
امتناع اوباما از کاربرد نیروی نظامی قابل درک است و اکثر آمریکاییها نیز از موضع مشابهی برخوردارند. اما یکی از بدیهیترین درسهای تاریخ این است که آنها که قدرت خود را به رخ میکشند در نهایت در بکارگیری قدرت خویش مضایقه میکنند.
اوباما با اعلام اینکه از جنگ خسته است، با اصرار بر این موضوع که بر خلاف شواهد و قرائن القاعده در مسیر شکست قرار دارد و جنگ در حال فروکش کردن است، با کوچکتر کردن ارتش آمریکا، با عدم واکنش در قبال سوریه و با واکنش ضعیف خود نسبت به تعدی روسیه به اوکراین از مقبولیت و اعتبار خویش کاسته است. این امر باعث افزایش این احتمال میشود که وی تنها با دو گزینه جنگ یا تسلیم مشروط (کاپیتولاسیون) روبرو گردد. البته تسلیم مشروط در زبان دیپلماتیک به نظر میرسد در رابطه با ایران محتملتر است.
■ جنگ اقتصادی میتواند جایگزین نیروی نظامی گردد■
جنگ اقتصادی میتواند جایگزین نیروی نظامی گردد اما نه هنگامی که با دودلی و تردید دنبال شود. بسته تحریمهای سختی که با دقت توسط کنگره (جمهوریخواهان و دموکراتها) شکل گرفت و توسط رئیس جمهور تائید گردید (و برای رئیس جمهور یک امتیاز محسوب گردید) ایران را وادار ساخت تا به میز مذاکره بازگردد. اما فرستادگان رئیس جمهور به مذاکرات ژنو در ماه ژانویه یک توافق موقت موسوم به برنامه اقدام مشترک را منعقد کردند که از فشارهای اقتصاد بر ایران میکاست و در عوض امتیازات ناچیزی از طرف مقابل میگرفت. گزارش جدید صندوق جهانی پول نشان میدهد که اقتصاد ایران در حال حاضر به گونهای متعادل و معقول در حال بهبودی است.
■ ایران هم با کاهش تحریمها مواجه میشود و هم برنامه هستهای خود را تقویت میکند■
بر اساس برنامه اقدام مشترک، حاکمان ایران ملزم نیستند برنامه هستهای خود را حتی به صورت جزئی برچینند. همانطور که «دوران» بیان داشته است، «این برنامه از برخی جهات با وقفه مواجه میشود، حال آنکه از برخی جهات دیگر تسریع میگردد. یک روزنه قانونی مرتبط با فعالیتهای تحقیقاتی [که در توافق موقت گنجانیده شده است] ایران را قادر میسازد کار بر روی سانتریفیوژهای پیشرفته را ادامه دهد. خلاصه اینکه ایران از هر دو جهت سود میبرد: هم با کاهش تحریمها مواجه میشود (وظیفه غرب در قبال توافق) و هم برنامه هستهای خود را تقویت میکند (وظیفه ایران در قبال توافق) .»
■ هدف اصلی اوباما چیست؟■
اگر متوقف ساختن برنامه تسلیحات هستهای ایران هدف اصلی اوباما نیست پس هدف اصلی چیست؟ وی به احتمال زیاد یک سیستم بازدارندگی و مهار را مدنظر دارد مشابه همان راهبردی که آمریکا در جریان جنگ سرد در قبال شوروی دنبال کرد. این رویکرد چه ایرادی دارد؟
اولاً اینکه چنین چیزی قرائت اشتباه تاریخ است: جنگ سرد مربوط به دوره جنگهای منطقهای و نیابتی بود (مثلاً جنگ در کره، ویتنام، آمریکای لاتین، آفریقا و افغانستان) و در آن زمان احتمال وقوع جنگ جهانی سوم وجود داشت که البته به لطف [خویشتنداری] روسای جمهور وقت آمریکا که مایل و قادر به محقق ساختن تهدیدهای باورپذیری بودند چنین جنگی رخ نداد (واکنش رئیس جمهور کندی را به یاد بیاورید در زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲) . به بیان دیگر: سیاست مهار به طور موکد مستلزم اجزای نظامی عمدهای نیست.
■ سیاست در قبال ایران سیاستی مبهم و مردد محسوب میشود■
ثانیاً، حتی سرسختترین مقامات شوروی میدانستند که «ویرانی تضمینی دوسویه» به نفعشان نخواهد بود. برعکس، مذهبیهای ایران ممکن است جداً بر این باور باشند که «شهیدانی» که در جنگ با «کفار» کشته میشوند در آن دنیا پاداش خود را میگیرند. به عبارت دیگر: سیاست مهار اگرچه در قبال آرمانپردازان بیدین سیاست کارامدی است اما در قبال کسانی که وظیفه مذهبیشان شکست دادن دشمنان خدا است سیاستی مبهم و مردد محسوب میشود.
■ توافق نهایی به سود ایران خواهد بود■
اگر در ماههای پیش روی توافقی با ایران حاصل گردد باید انتظار داشت این توافق حاوی فرمولهایی فنی باشد که تنها برای کارشناسان قابل فهم هستند: یعنی حاوی قواعد پیچیدهای باشد در رابطه با اینکه ایران چند سانتریفیوژ را میتواند فعال نگاه دارد، چه میزان اورانیوم را تا چه سطحی میتواند غنی سازی کند، چه میزان اورانیوم غنی سازی شده را میتواند ذخیره کند، و بازرسان تسلیحاتی بینالمللی از چه مکانهایی میتوانند دیدن کنند.
چنین توافقی حاکمان ایران را قادر میسازد به حرکت خود به سمت خط پایان هستهای ادامه دهند و در عین حال بیشتر فشارهای اقتصادی باقیمانده را نیز از روی خود بردارند. هر دو طرف نیز ادعا خواهند کرد که دیپلماسی موفق بوده است. در چنین حالتی تنها یکی از طرفین حقیقت را بیان کرده است و طرف دیگر تنها وانمود میکند که حقیقت را میگوید.
ارسال نظر