به افتخار «نرگس آبیار»، کلاه از سر بردارید!
نرگس آبیار با ساختن فیلم «شبی که ماه کامل شد» ثابت کرد میخواهد جسورانه به تجربهکردن فیلمهای سخت، متفاوت و دغدغهمند ادامه دهد، تا شاید در آیندهای نهچندان دور، یک فیلمساز مولف زن داشته باشیم.
به گزارش پارس نیوز، نرگس آبیار با ساختن فیلم «شبی که ماه کامل شد» ثابت کرد میخواهد جسورانه به تجربهکردن فیلمهای سخت، متفاوت و دغدغهمند ادامه دهد، تا شاید در آیندهای نهچندان دور، یک فیلمساز مولف زن داشته باشیم.
در میانه تماشای فیلم نوشتم برای ساختن این فیلم به دو تا حاتمیکیا، سه تا رسول ملاقلیپور، پنج تا احمدرضا درویش و ... نیاز است، به این معنا که اگر قرار باشد این فیلم تمام و کمال بیعیب و نقص از آب درآید به این کوه تجربه، این حجم از دانش و تخصص و صرف زمان طولانی نیاز است.
ضمن اینکه در نقد منصفانه چنین اثری نباید محدودیتها و موانع تولید در آن شرایط جغرافیایی، امنیتی و سیاسی لوکیشنهای فیلم را فراموش کرد.
یک دختر صاف و سادهی تهرانی، که در تمام مراحل زندگی حتی برای یک خرید ساده همراه حمایت مادر است، این لطافت محض، به ناگهان وسط این حجم از فقر، سیاهی، تلخی، آشفتگی و خشونت قرار میگیرد و هر چه این لطافت با مادرشدن بیشتر میشود، تعارض اوج میگیرد و آبیار به خوبی و با تسلط روایتگر این تردید عاشقانه، انتخاب، سردرگمی، تردید همسرانه، اجبار، تردید مادرانه، تصمیم و تسلیمشدن است. همراه با سیر این روایت زنانه که گاهی از ابتدای راه عاشقی لبخند میزنید، گاه شوکه میشوید و گاهی نفستان بند میآید! الناز شاکردوست هماهنگ با ضربآهنگ فیلم به اوج بلوغ بازیگریاش میرسد.دست مریزاد خانم بازیگر!
و هوتن شکیبای متفاوت که کاملا ساختار ذهنی شناختهشده مخاطب از حضورش در سریال لیسانسهها و تئاترهایش را به ناگهان درهممیشکند؛ بلوچ باورپذیری میشود که با پیمودن سیر تغییر از عاشقی به تردید و تکفیر میرسد و تکتک عواطف و احساسات را با هنرمندی تمام به نمایش میگذارد. بدون تردید میتوان او را شایسته نامزدی سیمرغ بلورین دانست.
بازی مادرها هم تحسین برانگیز است. مخصوصا مادری که در مواجهه با احساسات مادرانه با فرزندان به خطا رفته و بالاجبار به تقدیرگرایی رسیده است و تنها میتواند انذاردهنده برای اجتناب عضو جدید از ورود به ورطه هلاک شود. فرشته صدر عرفایی بازی در سکوتش هم خیرهکننده است.
در تحلیل و نقد شخصیتها و روایت داستان نباید از این نکته غافل شد که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی است، بنابراین نویسنده و کارگردان مجبور به پایبندی به حقیقت ماجراست و نمیتواند بنابر سلیقه شخصی و برای القای معنایی به مخاطب، تغییرات زیادی در کنشها و تعریف شخصیتها ایجاد کند.
با وجود محاسن ذکرشده به نظر میرسد کمی ریتم نیمه اول فیلم کند است و مخاطب را برای رسیدن به حادثه معطل میکند. علیرغم لزوم پرداختن به ماجرای عاشقی برای تکمیلشدن سیر نزولی شخصیت عبدالحمید تا تکفیری شدن کامل، و با وجود تصاویر و دوربین ناب از سیستان بلوچستان که حرفها برای گفتن دارد؛ از این مردم نجیب، از فقر و کم توجهی، از آشفتگی و رهاشدگی و از ریشههای رشد این جریانات تندرو، باز نیاز به تدوین بهتر و ریتم تندتر احساس می شود.
تلاش شد در این یادداشت اشاره مستقیمی به فیلم نشود تا هیجان تماشای آن برای مخاطبان آینده از بین نرود، به هر صورت «شبی که ماه کامل شد» جزو آثار ماندگار و قابل بحث سالهای اخیر سینمای ایران است. این فیلم را از دست ندهید.
ارسال نظر