مجری در قسمت بعدی برنامه درباره چگونگی برنامه شب نشینی و روند اجرای آن توضیحاتی را ارائه داد و گروه موسیقی «قصه گوها» که در برنامه حضور مستمر دارند را معرفی کرد. همچنین عنوان شد که در این سلسله برنامه ها در خصوص سوالات اصلی مردم با دعوت از مهمانان توضیحاتی ارائه خواهد شد.

پس از پخش تیزر معرفی مهمان برنامه، فرناز هاشمی بانوی نعل بند ایرانی به عنوان مهمان اولین قسمت برنامه «شب نشینی» دعوت شد. که در ادامه گفت و گوی این بانوی موفق ایرانی تنظیم شده است:

می گویند دختر متفاوتی هستم اما برای خودم زیاد ملموس نبوده است. اصالتا تهرانی هستم و در خانواده دو فرزند هستیم. 27 ساله هستم. سه سالگی اولین آشنایی من با اسب بود. از سوارشدن روی اسب های دوری فهمیدم به سوارکاری علاقه دارم و بعد از آن به باشگاه سوارکاری رفتم. ورزش اصلی من کاراته بود که دردوران مدرسه آن را پیگیری می کردم. از همان سن بچگی به کارهای فنی علاقه داشتم و کل علاقه من در حوزه سوارکاری بود و به همین دلیل به نعل بندی روی آوردم.

یادم می آید بچه که بودم یک بار اسبی را داشتند نعل بندی می کردند و من برای تماشای این کار رفته بودم اما مرا از باکس نگهداری اسب ها بیرون کردند و گفتند که خطرناک است. وقتی فهمیدم یک بانوی نعل بندی در اسپانیا در حال فعالیت است اعتماد به نفس گرفته و به طور تخصصی این حوزه را پیگیری کردم. در واقع از سن 6 سالگی علاقه ام به نعل بندی شکل گرفت.

مبارزه با کلیشه ها سخت بود اما پدرم فارغ از جنسیت مرا برای رسیدن به علایقم حمایت کرد. در سال 2003 قهرمان کاراته مالزی در بازی های بین المللی شدم چون سنم کمتر از پذیرش در تیم ملی بود. بعدها اتفاقاتی در زندگیم افتاد که مسیرم عوض شد.

روحیه ام این است که هر موضوعی که می آموزم را ابتدا از جنبه فنی شناخته باشم؛ چون می خواستم سوارکاری را حرفه ای آغاز کنم اول شرایط فنی و حاشیه ای را یاد گرفتم مثلا قبل از یادگرفتن رانندگی تعویض لاستیک را آموختم. این برای سوارکاری هم صادق بود و بعدها فهمیدم نعل بندی حوزه گسترده ای است. به مدت چهار سال هرروز هفته از 6 صبح تا بعضی روزها 8 شب به صورت تجربی و آکادمیک آموزش می دیدم.

یک نعل بند باید نسبت به آناتومی، رفتار اسب، و ابزار نعل بندی شناخت کافی داشته باشد چون در حال کار با موجود زنده ای هستیم که قدرت تصمیم گیری دارد و این موضوع حساسی است. هر اسب 60 روز احتیاج به نعل بندی دارد و افرادی که تنها کار می کنند تعداد کمی اسب قبول می کنند و همین بازه 60 روزه را با اسب هایشان تکرار می کنند.

دخترانی هستند که پیشنهاد داده اند با من کار کنند. دانشش را من وارد نکردم اما در این حوزه بیشتر کار خواهم کرد. ابزار کار هر نعل بند همیشه همراهش است. چون تعداد اسب ها زیاد است اسب ها به ما مراجعه نمی کنند ما جا به جا می شویم.

در بخش بعدی تیزری از یک نانوایی پخش شد: نانوا و آزاده مت 40 سال است در این راه کار می کنم. خدا روزی ما را در نانوایی قرار داده پدرم این حرفه را داشت. به صورت شیفتی کار می کنیم یک شیفت خمیر من می پزم بعد استراحت می کنم و شیفت بعدی را همکارم نان به دست مردم می دهد.

در بخش بعدی ضمن پخش تیزر معرفی از سوابق کاری مهمان دوم برنامه، رسول نجفیان همراه با ساز سه تار خود به جمع تیم «شب نشینی» اضافه شد. در ادامه مصاحبه نجفیان در این برنامه را مشاهده می کنید:

15 سال در برنامه های مختلف شبکه جام جم کار کردم که بیشترین آن «چشم انداز» بود و سه دوره مجری برتر شدم جمعه ها 10 صبح تا 2 بعد از ظهر برنامه «رسم زمانه» را از رادیو پیام اجرا می کنم. اسم ساز من «شیدا» و اسم دیوان اشعارم «رسا» است. اوقات فراغتم را با رسا و شیدا می گذرانم.

معمولا آثاری ماندگار شده است که یادآور خاطره هایی است که مردم با فرهنگ های مشترک را زنده می کند و همواره مردم آماده اند خاطرات خود را بشنوندچه خاطرات شخصی و چه خاطرات جمعی و فرهنگی را.

درباره اینکه محبت وجودم را از کجا آورده ام باید بگویم که بحث اول محبت در خانواده است. هر وقت درباره قدرشناسی حرف می زنم قصه شعر مولانا درباره "از محبت خارها گل می شود" را تعریف می کنم. مادر و پدرم همواره به من محبت می کردند و با همه خواهر و برادرهای من همین رفتار را داشتند. پدرم تاکید داشت که خواهرم درس بخواند. محبت کردن به دیگران قدرشناسی را به همراه دارد.

نمی توانم بگویم محبت یک نفر در دلم جاری شده و در زندگی ام تاثیر گذار بوده. از مادر و مادربزرگم گرفته تا استادهایم همگی حتی جدیت و اخمشان مهر و محبت بوده است.

وقتی بچه بودم آلاسکا دو قران بود. یک روز دو قران از مادربزرگم گرفتم و آلاسکا خریدم. در مسیر که می آمدم کودکان با حسرت به آلاسکای من خیره شده بودند. به خودم که آمدم دیدم دستی به آلاسکای من زد و آن خوراکی در جوی آب افتاد. آن روز مادربزرگم به من گفت که هیچ وقت لقمه خود را در معرض دید افراد گرسنه نخور و این درس بزرگی برای من در زندگی بود.

در بخش بعدی برنامه قسمتی از فیلم «مادر» ساخته علی حاتمی درباره شکرگذاری پخش شد.

در ادامه برنامه نجفیان همچنین درباره حاتمی گفت: علی حاتمی آرزو داشت داستان های مختلفی را بسازد. هیچ وقت فرصت نشد باهم همکاری کنیم چندبار قرار بود با داوود رشیدی و حاتمی همکاری کنیم اما بیماری او شروع شد و فرصت این همکاری پیش نیامد.

با حسین پناهی پیش از اینکه همکار باشیم دوست بودیم. او شاعر خوبی بود. رفتیم میدان ونک و بعد سوار تاکسی شدیم به مقصد سازمان صدا و سیما؛ کرایه روی هم 3 تومان بود تا جام جم. سوار شدیم دو نفر جلو سه نفر عقب. حسین دویست تومان داد یعنی حقوقی که گرفته بود. راننده گفت از کجا خورد کنم پول را. حسین گفت برای خودتان اما راننده شک کرد که اسکناس تقلبی داده ایم و به مشاجره با ما پرداخت. حسین می گفت حالا هم که ما میخواهیم جوانمرد بازی در بیاوریم شما نمی گذارید.

هر دوشنبه تله تئاتر داشتیم از شبکه یک و حالا جای آن در هنر ایران خالی است. باید فارغ التحصیلان بازیگری بیایند و تئاتر آنقدر باید تکرار شود که مردم بیش از پیش به سراغ آن بیایند. تئاتر فرهنگ ساز است و مسئولان را به این موضوع فرا می خوانم که این رویکرد را مدنظر قرار دهند که استقبال از برنامه صرفا بازدید میلیونی نیست بلکه پارامترهای زیادی برای تاثیرگذاری تاثیر برنامه های تولیدی وجود دارد.

در ادامه اولین قسمت از «شب نشینی» رسول نجفیان قطعه ای درباره میهن را با ستار خود به صورت زنده اجرا کرد.

نجفیان درباره دنیایی که ویروس کرونا برای مردم ساخته اشاره کرد و گفت: کرونا تاسف بار است و همه دنیا را درگیر کرد. اما برای من فرصتی شد که دوباره در دیوان مولانا و فردوسی را دوباره مرور کنم. پژوهشگران خارجی مثنوی به من می گفتند شما به راحتی می توانید فارسی را بخوانید و از آن مغفول مانده اید. به یاری خدا در آینده کتابی که درباره اشعار فردوسی نوشته ام چاپ می شود. دز اول واکسن کرونا را دریافت کرده ام آینده را جوانان می سازند و به این موضوع امیدوار هستم از دیدن پیشرفت جوانان لذت می برم.