حکایت دو پادشاه در یک اقلیم
جلال خوشچهره در یادداشتی می نویسد: ضربالمثلی فارسی به نقل از سعدی، شاعر بلند آوازه ایرانی در گلستان هست که مصداق دعوای قدرت میان مدعیان آن در افغانستان است. میگویند «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» این ضربالمثل حکایت افغانستان امروز و دعوای مدعیانی است که بدون ملاحظه تهدیدهای فوری علیه آنچه خوب یا بد، نصیبافغانستان پس از طالبان شد، برای هم خط و نشان میکشند و بر زخمهای مردم این سرزمین نمک میپاشند.
نویسنده: جلال خوشچهره، روزنامه نگار و کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل
دوشنبه 19 اسفند 98 در دو کاخ مجاور در کابل، دو مدعی قدرت سوگند ریاست جمهوری ادا کردند. «محمد اشرف غنی» در ارک ریاست جمهوری و «عبدالله عبدالله» در کاخ سپیدار. هریک بیگانه از دیگری متعهد شدند که برای امنیت، رفاه و توسعه ملک و ملت از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. هردو وعده تشکیل دولت دادهاند و هر دو با نگاه به نتایج انتخاباتی که کمترین مشارکت در اوضاع جنگ زده کشور را در پی داشت، خود را نماینده مشروع و منتخب مردم افغانستان اعلام کردند.
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پنج ماه پیش از این برگزار شد اما اختلاف بر سر شمارش آراء و اعلام دیرهنگام نتیجه آن از سوی کمیسیون مستقل انتخابات، نتوانست نهتنها به اختلافات میان دو مدعی اصلی یعنی اشرفغنی و عبدالله پایان دهد، بلکه دیگرانی چون ژنرال دوستم، خلیلی، محقق و... را در قامت مدعیان تازه وارد عرصه منازعات سیاسی کرد. کمیسیون مستقل انتخابات، محمد اشرفغنی را با کسب 50.64 درصد آراء در رقابت با عبدالله عبدالله با 39.5 درصد آراء از مجموع مشارکت حداکثر 25 درصد از رأی دهندگان، پیروز انتخابات اعلام کرده است. حضور حداقلی مردم پای صندوقهای رأی از ابتدا این خطر را به همراه داشت که ممکن است در آینده هریک از برندگان این رقابت کم جان، دچار بحران مشروعیت و اعتبار نزد مردم باشند. اما این وضع با ادامه اختلافها و اصرار طرفها در اعلام پیروزی میتواند شرایط را برای کاخ نشینان کابل به مراتب سختتر کند. سختی اوضاع به ویژه از آن رو اهمیت مییابد که از یکسو در تصور مردم، شرایط جاری محصول اختلاف در هرم قدرت و بیگانه با مطالبات فوری مردم است. مردم از نخبگان حاکم امنیت، رفاه، سلامت و پاکدستی طلب میکنند اما هنوز هرم قدرت درگیر منازعاتی است که چوب آن را مردم بیپناه در برابر جنگ داخلی، تروریسم و فساد جاری در نظام بوروکراسی این کشور میخورند. از سوی دیگر نزاع میان نخبگان در حالی ادامه دارد که طالبان با تکیه بر توافق امنیتی با امریکا، اکنون بیش از گذشته به بازگشت به قدرت و استقرار دوباره نظام خونریز و فناتیک خود امیدوار شده است.
مراسم سوگند دو مدعی قدرت در دو کاخ مجاور کابل با یک اتفاق نمادین و هشدار دهنده همراه بود؛ اتفاقی که حتی قاضی القضات افغانستان، سفیران خارجی و نمایندگان نهادهای بینالمللی حاضر در ارگ ریاستجمهوری را وحشتزده کرد. انفجار خمپارههایی که حتی لحظاتی اشرفغنی را از سخن گفتن بازداشت. این انفجارها به همراه بیاعتنایی مردم افغانستان به مراسم کاخهای ریاستجمهوری و ریاست دولتاجرایی، هشداری روشن برای نهتنها ساکنان هرم قدرت بلکه مردمی است که وحشت بازگشت طالبان همه امید و آمال آنان را برای دستیابی به زندگی مطمئن، دچار تردید کرده است. آنکه خمپاره شلیک میکند و جان مردم برایش پشیزی نمیارزد، اهل گفتوگو و تعامل با هیچیک از مدعیان قدرت در کابل نیست. او میخواهد افغانستان را با ضرب و زور به قرنها پیش از این پرتاب کند. نخبگان افغانستانی یا به منافع ملی و مردم متعهدند و یا با لجبازیهای سوداگرانه، جاده صاف کن بازگشت ارتجاع خواهند شد. وقت برای انتخاب تنگ است. مردم افغانستان رقابتها و لجبازیهای نخبگان را به سخره میگیرند و رفته رفته با آنان بیگانه میشوند. طالبان پشت دروازههای کابل و قریب یک سوم باقیمانده از سرزمین افغانستان سنگر گرفته است. لازم است نخبگان افغانستان مصلحتها را حتی به رغم اختلافهایشان در اولویت قرار دهند. ادامه بازی دو پادشاه در یک اقلیم به نفع مصالح ملی و مردم زخم خورده از دههها جنگ و بیثباتی نیست.
ارسال نظر