طرح تشکیل ارتش عربی و معادله جنگ در سوریه
پس از زمزمه های دونالد ترامپ مبنی بر خارج کردن نظامیان آمریکایی از سوریه، روزنامه وال استریت ژورنال نوشت که ترامپ در پی تشکیل ارتش عربی و جایگزین کردن آن به جای نظامیان آمریکایی در بخش شمال شرقی سوریه است.
این روزها بار دیگر هیاهویی گسترده درباره ارسال یک نیروی زمینی عربی به سوریه در رسانه ها مطرح شده است. پس از زمزمه های دونالد ترامپ مبنی بر خارج کردن نظامیان آمریکایی از سوریه، روزنامه وال استریت ژورنال نوشت که ترامپ در پی تشکیل ارتش عربی و جایگزین کردن آن به جای نظامیان آمریکایی در بخش شمال شرقی سوریه است. این تصمیم در زمانی گرفته شده که دولت آمریکا از عربستان، قطر و امارات خواسته است برای حضور نظامیان آمریکایی در شمال عراق میلیاردها دلار بپردازند و پیش از حمله آمریکا، فرانسه و انگلیس به دمشق و حمص، ترامپ گفته بود که اگر عربستان می خواهد نظامیان ما در سوریه باشند باید هزینه آن را پرداخت کند. اما پس از حملات بامداد شنبه آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه، بار دیگر کاخ سفید اعلام کرد رویکرد ترامپ درباره خارج کردن نظامیان آمریکایی از سوریه تغییر نکرده است و این نظامیان در اسرع وقت از این کشور خارج خواهند شد. تاکنون عربستان با اعزام نیرو به سوریه در قالب ائتلاف موافقت کرده و در این زمینه محمدبن سلمان ولیعهد و عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان اعلام کرده اند که ریاض حاضر است به سوریه نیرو بفرستد . ظاهرا آمریکایی ها مذاکراتی را نیز با مصر برای اعزام نیرو به سوریه انجام داده اند. در سطح رسانه ای نیز این ایده در حال پرورش است و کشورهای عربی تشویق می شوند که به چنین طرحی بپیوندند. اما ماجرای مداخله سعودی ها در سوریه یا ایجاد یک نیروی زمینی مستقل حرف جدیدی نیست. سند امنیت ملی جدید آمریکا که چندی پیش، توسط دولت ترامپ منتشر شده، بیانگر آن است که سیاست تغییر ثقل استراتژیک آمریکا از غرب آسیا به شرق آسیا که در دوران باراک اوباما مطرح شده بود، همچنان در دستور کار استراتژیست های آمریکایی قرار دارد. یکی از سرفصل های اصلی این راهبرد تشکیل جریانی با عنوان "نیروی جایگزین" بود. این نیرو قرار بود خلاء خروج نیروی زمینی آمریکا از غرب آسیا را پر کند و همچنین هزینه مداخلات واشنگتن را نیز کاهش بدهد. ایده ای که بعد از شکست لشکر کشی های بوش به منطقه در جریان دو جنگ عراق و افغانستان در دستور کار کلان پنتاگون قرار گرفته است. برای این سرفصل تاکنون سه الگو طراحی شده است که گاهی به صورت موازی از سوی آمریکا و هم پیمانانش دنبال می شود:
1:ملیشیای فراملیتی
الگوی اول با تکیه بر مدل بازیگران غیر دولتی Non-State Actors در غرب آسیا بر تشکیل یک ملیشیای فراملیتی با الگو گیری از جریان مجاهدان در افغانستان تاکید داشت. «سیمور هرش»، روزنامهنگار شهیر آمریکایی، در سال 2007 در مقالهای نسبتاً طولانی در نشریه «نیویورکر» از همکاری «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا و برخی کشورهای منطقه برای تضعیف ایران، سوریه و حزبا... لبنان خبر داده بود. وی تصریح کرده بود: برای تضعیف محور مقاومت در خاورمیانه، دولت جورج بوش تصمیم به تغییر اولویتهایش در این منطقه گرفته و با همکاری برخی دولتهای عربی و از طریق ایجاد سازمانهای زیرزمینی در لبنان، پروژه مقابله با حزبا... لبنان را در بیروت کلید زده است. نتیجه این همکاری به وجود آمدن گروههای تکفیری افراطی بود که گرایشهای بسیار زیادی به «القاعده» دارند. او در مقالهاش به صراحت مطرح کرده بود که با هدف تضعیف دولت بشار اسد و فشار به حکومت سوریه برای مذاکره و کنار آمدن با رژیم صهیونیستی، جریان موسوم به محور سازش با چراغ سبز جورج بوش به حمایتهای مالی و لجستیکی گستردهای از گروههای افراطی تکفیری پرداخته است. ما حصل این الگو که توسط نئو کان های آمریکایی دنبال می شد، رشد قارچ گونه گروه های تروریستی در خاورمیانه بود که خیلی زود از کنترل خارج شد. آمریکایی ها در همان سال های اولیه بحران در سوریه به طور رسمی شکست این ایده را مطرح کردند اما با وجود شکست این راهبرد، این روزها شاهد آن هستیم که برخی کشورها همچون ترکیه، قطر و حتی عربستان هنوز هم به دنبال احیای این طرح مرده هستند.
2-تشکیل ارتش های محلی
الگوی دوم برای ایجاد نیروی سوم نه بر مدل بازیگران غیر دولتی و نه بر مدل بازیگران دولتی بنا شده است. در این الگو با توجه به بحران عراق و سوریه آمریکایی ها تصمیم به ایجاد یک ملیشیای نیمه دولتی و محلی گرفته اند. این ملیشیا در عراق در قالب گارد ملی و در سوریه در قالب ارتش آزاد طراحی شد. الگوی گارد ملی عراق با توجه به نفوذ بالا و سابقه حشد الشعبی و گروه های مقاومت از یک سو و مخالفت جدی سیاستمداران عراقی از سوی دیگر فعلا در محاق قرار گرفته است.اوضاع در سوریه از این هم بدتر شد. قرار بود یگانهای ارتش آمریکا تا پایان سال 2015 پنج هزار نفر را برای این منظور آموزش دهند. طبق برنامههای تعیین شده قرار بود آموزش نظامی این گروهها، نخست در خاک اردن باشد سپس در ترکیه، قطر و عربستان سعودی ادامه یابد. برای اجرایی کردن این هدف، دولت آمریکا بودجهای 500 میلیون دلاری تصویب کرد. نتیجه این اقدام تشکیل یک گروه 54 نفری بود که در اولین درگیری خود در خاک سوریه به طور کامل از بین رفت. با آمدن دولت جدید در کاخ سفید واشنگتن بار دیگر این ایده را در قالب نیروهای کرد دنبال کرد و ترامپ و پنتاگون از تلاش خود برای ایجاد یک ارتش جدید از مخالفان در سوریه پرده برداشت.
3- تشکیل یک ارتش منطقه ای
الگوی سوم، با توجه به تاکید بر نهاد گرایی در عرصه بین المللی بر مدل بازیگران دولتی یا State Actors متکی است، در این مدل "نیروی سوم" از یک ارتش منطقه ای با همکاری کشورهای هم پیمان آمریکا تشکیل می شود. این الگو در قالب ارتش مشترک عربی ، حدود سه سال پیش، در دیدار عبدالفتاح السیسی با ملک سلمان مطرح و در بیانیه پایانی بیست و ششمین نشست اتحادیه عرب بار دیگر بر ضرورت تشکیل چنین ارتشی تاکید شد. هرچند بلوک حامی عربستان در اتحادیه عرب از این ایده استقبال کردند اما اختلافات جدی میان کشورهای عربی تاکنون مانع به فعلیت رسیدن آن شده است. سعودی ها با به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا این الگو را دوباره در قالب "ائتلاف اسلامی مبارزه با تروریسم" مطرح کردند که با وجود تلاش های زیاد ، تنها در سطح یک نام باقی مانده است. این روزها دوباره وزیر خارجه سعودی گفته است که ریاض می خواهد از نیروهای زمینی این ائتلاف در سوریه بهره بگیرد. ائتلافی که از هیچ گونه نیروی مشخصی برخوردار نیست. جالب تر این که سعودی ها در حالی از آمادگی برای ارسال نیرو به سوریه سخن به میان می آورند که این روزها نیروهای زمینی شان کارنامه ای شرم آور در یمن از خود به جای گذاشته و نتوانسته اند کوچک ترین دستاوردی داشته باشند.استفاده از نیروی زمینی عربی، ایجاد یک ارتش جدید با استفاده از مخالفان مسلح یا تجهیز و بهره برداری از جریان های تروریستی سه الگویی است که هر سه در سوریه با شکست مواجه شده اند.
دور باطل آمریکا در سوریه
به دنبال شکست دومینو وار شورشیان مسلح در سوریه و پیروزی های میدانی جریان مقاومت، تروریست ها و حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای ایشان هم در سطح تاکتیک و هم در سطح راهبرد دچار یک دور باطل شده و تنها به تکرار بیهوده رفتارهای قبلی بسنده کرده اند. آن ها بعد از هر شکست بزرگ و عقب نشینی گسترده از مناطق دارای اهمیت سوق الجیشی، ابتدا یک هجمه رسانه ای گسترده را علیه دولت مرکزی آغاز سپس سناریوی تکراری و جعلی حمله شیمیایی از سوی دولت مرکزی را مطرح می کنند و بعد هم پس از یک جنجال رسانه ای، یک اقدام نظامی محدود از سوی هم پیمانان فرا منطقه ای ایشان صورت می گیرد. سپس این موضوع در فضای دیپلماتیک با طرح لزوم ایجاد یک نیروی زمینی و چند نشست دنبال می شود. این روندی است که چه در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما و چه در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ شاهد آن هستیم. واقعیت آن است که آمریکایی ها در سوریه همچنان دچار گیجی استراتژیک هستند و تنها تفاوت دولت قبلی با دولت فعلی در آن است که ترامپ تلاش دارد از این گیجی راهبردی به نفع واشنگتن و به هزینه سعودی ها کاسبی کند.
ارسال نظر