از همان ابتدا تنها گزینه برای ایفای نقش ملکه ویکتوریا در «ویکتوریا و عبدل» جودی دنچ بود، اما استیون فریرز، کارگردان این فیلم، مطمئن نبود که او آمادگی این کار را دارد یا نه، چون دنچ بیست سال قبل همین نقش را در فیلم «خانم براون» بازی کرده بود؛ فیلمی که مثل «ویکتوریا و عبدل» بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده و پیرنگ داستانش بسیار شبیه پیرنگ داستان این فیلم است.
فیلم «خانم براون» وابستگی شدید عاطفی ویکتوریا را به جان براون، خدمتکار اسکاتلندیاش، پس از مرگ همسر محبوبش، پرنس آلبرت، به تصویر میکشد، در حالی که «ویکتوریا و عبدل» داستان دوستیِ 14 ساله این ملکه و عبدالکریم را روایت میکند؛ یک مرد جوان هندی که حدود یک دهه پس از مرگ براون، به عنوان یک خدمتکار معمولی در کاخ سلطنتی مشغول به کار میشود، اما بعدها معلم ویکتوریا و دوست صمیمی او در سالهای پایانی عمرش میشود.
فیلم «ویکتوریا و عبدل» از یک سو ما را با فضای بسته و خفقانآور دوره ویکتوریایی آشنا میکند و از سوی دیگر موقعیتی را فراهم میکند تا دنچ که حالا 82 ساله است بار دیگر استعداد و تواناییاش را در خلق موقعیتهای کمدی و دراماتیک نشان بدهد.
در واقع جودی دنچ در سکانس آغازین «ویکتوریا و عبدل»، که یک سکانس بامزه و مفرح است، تقریباً هیچ دیالوگی ندارد؛ سکانسی که کارهای روزمره و به شدت تکراری ملکهای را که بیش از 60 سال بر تخت سلطنت نشست، نشان میدهد. ندیمهها هر روز صبح این ملکه را از رختخواب بلند میکنند، دست و صورتش را میشویند، به او کمک میکنند لباس بپوشد و او را برای مواجهه با مسائل مختلف آماده میکنند.
او پشت یک میز بلند مینشیند و به سرعت سوپش را هورت میکشد، طوری که دیگران فرصت نمیکنند غذایشان را تمام کنند، چون زمانی که ملکه از غذا خوردن دست میکشد، سایر افراد هم باید از غذا خوردن دست بکشند!
این وضعیت ادامه دارد تا اینکه ویکتوریا با یک منشی هندی ملاقات میکند؛ مرد مسلمان جوانی که او را برای شرکت در پنجاهمین سالگرد سلطنت این ملکه از هند به بریتانیا فرستادهاند. عبدل (علی فاضل) یک کارمند ساده است که برای این ماموریت انتخاب شده، به این دلیل که قدبلند و خوشقیافه و آنقدر زیرک است که از تمام دستورات پیروی میکند: یکی از دستورات این است که نباید مستقیم به چشمهای ملکه نگاه کند. ویکتوریا فوراً تصمیم میگیرد عبدل را به عنوان خدمتکار شخصیاش استخدام کند. به هر حال او باهوش و خوشتیپ است و حضورش در کاخ سلطنتی مایه شادی و امید است.
کنجکاویِ زیاد ملکه درباره وطن عبدل باعث میشود آنها خیلی زود با هم صمیمی شوند. با وجود اینکه یکی از القاب ویکتوریا «شهبانوی هند» است، اطلاعات زیادی درباره این کشور یا تاریخِ آن ندارد، بنابراین با اشتیاق به هر چیزی که عبدل به او میگوید گوش میکند؛ هر چند حرفهای او اغلب با وقایع تاریخی و دیدگاه رسمی امپراتوری بریتانیا تناقض دارد. اعضای خاندان سلطنتی و دربار، به ویژه سِر هنری (تیم پیگوت-اسمیت) و نخستوزیر، لرد سالزبری (مایکل گمبون)، کاملا شوکه شدهاند، اما این پسرِ ویکتوریا یعنی برتی (ادی ایزارد)، شاهزاده ولز، است که بیش از دیگران، خشمگین و منقلب شده است.
«ویکتوریا و عبدل» به دلیل بازآفرینیِ دقیق و با جزئیاتِ فضا و مکانهای مختلف در عصر ویکتوریا، از جمله مأمنِ محبوبِ ملکه ویکتوریا در قلعه بالمورال، مهم و قابل تحسین است، اما آن چیزی که باعث میشود از تماشای این فیلم لذت ببریم بازی جودی دنچ است؛ بازیگری که خودش با مشکلات دوران پیری دست و پنجه نرم میکند، اما با وجود این به خوبی از پس این نقش برمیآید و وجود ویکتوریا را، که روز به روز پیرتر میشود، پر از شور زندگی میکند. علاوه بر این، علی فاضل، بازیگر نقش مقابل او، که یکی از بازیگران مطرح تئاتر، سینما و تلویزیون هند است، بازی دقیق و حسابشده و دلنشینی دارد که میتواند جوایز بینالمللی متعددی را برای او به ارمغان بیاورد.
در پایان این سوال باقی است که چطور چنین مسئلهای را بیش از صد سال از مردم مخفی نگه داشتند؟ ظاهرا خانواده سلطنتی بریتانیا اینطور میخواست، چون بلافاصله پس از مرگ ملکه ویکتوریا، پسرش، برتی، عبدل را به هند بازگرداند و تمام اسناد و مدارک مربوط به ارتباط بین او و مادرش را از بین برد. فیلم «ویکتوریا و عبدل» پایان غمانگیزی دارد، اما ما را با نحوه زندگی ویکتوریا آشنا میکند؛ ملکهای که همه چیز داشت، اما نمیتوانست آنطور که دوست دارد زندگی کند.
ارسال نظر