بهانههای آمریکایی برای آغاز یک تجاوز
نیروهای ائتلاف به رهبری ایالاتمتحده آمریکا، در حالی اشغال نظامی عراق را آغاز کردند که دلایل آنها، حتی تا به امروز و بعد از گذشت سیزده سال، همچنان مبهم و توجیهناپذیر باقی مانده است.
اشغال عراق، به دنبال دلایلی بود که جورج بوش، مهمترین آنها را مبارزه با تروریست در خاورمیانه و مقابله با سلاحهای کشتارجمعی صدام حسین عنوان کرد. این دلایل گرچه برای شروع این جنگ کافی به نظر میرسیدند؛ اما با گذشت بیش از سیزده سال، هر روز با ابعاد انتقادی جدیدی از سوی نخبگان علمی و رسانههای غربی مواجه میشود که باعث به چالش کشیده شدن این جنگ شده است.
آغاز اشغال نظامی عراق
جنگ نیروهای ائتلاف علیه عراق «Iraq War» که بانامهای دیگری همچون «اشغال عراق» و «عملیات آزادسازی عراق» نیز شناخته میشود در 20 مارس 2003 با ائتلاف نیروهای تحت رهبری ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان علیه عراق برای سرنگونی صدام حسین آغاز شد. ائتلاف به شکست عراق در پیروی کردن از قطعنامه 1441 شورای امنیت سازمان ملل در رابطه با شرایط خلع سلاح و یک تهدید تروریستی مفروض اشاره کرد. منتقدان بر آن بودند که آمریکا در پی تحمیل هژمونی نظامی در خاورمیانه است.
تلاشهای دیپلماتیک سازمان ملل بجایی نرسید و جنگ از سوی ائتلافی کوچک مورد حمایت قرار گرفت. انگلستان و استرالیا از این ائتلاف حمایت نظامیکردند و ترکیه پیشنهاد حداقل همکاری را داد. در نتیجه عملیات بیشتر از جنوب هدایت شد و با برتری عظیم هوایی و مقاومت اندک ارتش عراق، آمریکا در 9 آوریل 3200 وارد بغداد، پایتخت عراق شد و جامعه بینالمللی با چالشهای برپایی یک جنگ دموکراتیک تنها ماند. اشغال نظامی عراق نیازمند دلایل قانعکنندهای بود تا بتواند افکار عمومی مردم جهان را به این نتیجه برساند که چنین جنگی اجتنابناپذیر است. در میان این دلایل، جرج بوش، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده آمریکا، دو توجیه عمده را برای آغاز این جنگ مطرح کرد؛ او تلاش کرد تا نشان دهد که علت اصلی حمله او در پی نابودی سلاحهای کشتارجمعی عراق بنا بر توافقنامه 1991 است. از سویی دیگر، عملیات نظامی نیروهای آمریکایی را در پی ریشهکن کردن تروریست در خاورمیانه و رابطه صدام حسین با سران تروریستی جهان عنوان کرد.
بررسی وجود سلاحهای کشتارجمعی در عراق
در تعریف سلاحهای کشتارجمعی آمده است: «سلاحهایی که ظرفیت تخریبی بالایی دارند و در کشتار تعداد زیادی از مردم استفاده میشود. سلاحهای کشتارجمعی دربردارنده سلاحهایی مانند سلاح اتمی، سلاح بیولوژیک و سلاح شیمیایی میباشند.» در تعریف این نوع سلاحها از علائم اختصاری همچون NBC (هستهای، بیولوژیکی و شیمیایی) و یا CBR (شیمیایی، بیولوژیکی، رادیولوژی) استفاده میشود. تعریف NBC در اسناد رسمی آمریکا توسط اشخاص حقوقی همچون رئیسجمهور ایالاتمتحده و ، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)8، همچنین وزارت دفاع ایالاتمتحده و دفتر پاسخگویی دولت آمریکا به چشم میخورد.
یکی از دلایلی که مرتباً از سوی کاخ سفید برای زمینهسازی حمله به عراق استفاده میشد، وجود سلاحهای کشتارجمعی در این کشور بود. لذا ایالاتمتحده و متحدانش تلاش کردند تا با اعلام این موضوع، بهگونهای آینده خاورمیانه و صلح جهانی را به حضور در این جنگ گره بزنند و به این وسیله افکار عمومی مردم جهان را با خود همراه کنند؛ اما بازدیدهای مرتب بازرسان سازمان بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل، چیزی را برخلاف میل نیروهای ائتلاف نشان میداد. گزارشهای مرتب بازرسان در طول بیش از هجده ماه، وجود هرگونه سلاحهای کشتارجمعی مؤثر نظامی را منتفی اعلام کرد.
چارلز جیولفر، مسئول تیم بررسی عراق، در ضمیمهی گزارش نهایی خود از جستجوهای بیحاصل و متوالی این بازرسان حکایت میکند:«پس از گذشت بیش از 18 ماه، تحقیقات سلاحهای کشتارجمعی و گزارشهای صورت گرفته از بازداشتشدگان مربوط به سلاحهای کشتارجمعی، نتایج بینتیجه و خستهکننده است» با وجود اینکه بارها این جملات از سوی بازرسان سازمان ملل شنیده میشود، اما غرب همچنان بر عقیده خود مبنی بر وجود سلاحهای شیمیایی و میکروبی در عراق پافشاری میکند.
بازرسی های متعدد سازمان ملل از عراق
پس از تائید گزارشهای بازرسان از سوی سازمان ملل، ایالاتمتحده و انگلستان موضع جدیدی را در پیش گرفتند. جورج بوش و تونی بلر از نفوذ خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کردند و به بهانههای مختلف بازرسان آژانس را تحتفشارهای سیاسی به عراق فرستادند تا بلکه بتوانند گزارشهای دلخواه خود را دریافت کنند. جرج بوش در سال 2002 با گلایه از عدم همراهی بازرسان، لب به شکایت از سازمان ملل میگشاید:«در حال حاضر، عراق در حال گسترش و توسعه امکاناتی است که برای تولید سلاحهای بیولوژیکی استفاده میشود. این رژیم در حال بازسازی و گسترش امکانات برای تولید سلاحهای شیمیایی است.»
آنچه در ادامه رخ میدهد تحقیقات متوالی است که به دنبال این فشارها صورت میگیرد اما همه این بررسیها به اینجا ختم میشود که سلاحهای اندک کشف شده در عراق، پوسیده و از نظر نظامی به دور از هرگونه استفاده نظامی مؤثر است. در این میان لری الدر در کتاب خود «خطرات واضح و روشن در آمریکا» به گزارش 23 اکتبر 2014 نیویورک تایمز اشاره میکند و با واهی دانستن این دلیل، آنها تنها توجیهی برای اشغال نظامی عراق عنوان میکند. در گزارش تایمز آمده است «کشف این سلاحهای شیمیایی، نمیتواند منطق حمله دولت به عراق را پشتیبانی کند.»
سلاح های شیمیایی پوسیده در عراق
اگر کمی به عقب بازگردیم، متوجه میشویم که سلاحهای پوسیده آمده در گزارشهای بازرسان سازمان ملل، همان سلاحهایی هستند که در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از سوی ریگان، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده آمریکا، به صدام حسین فروخته شده بودند تا این متحد دیروز و دشمن امروز، بتواند در درگیریهای خود استفاده کند. گزارشهای منتشرشده نهتنها حاکی از فروش تسلیحاتی غرب به صدام حسین در طول جنگ علیه ایران است بلکه فایلهای انتشار یافته از سیا از کمکهای استراتژیکی برای کاربرد این سلاحها هم حکایت میکند. «فایلهای سیا اثبات میکند که ایالاتمتحده در حمله شیمیایی علیه ایران به صدام کمک کرده است. ایالاتمتحده آمریکا از شروع بدترین حملات شیمیایی تاریخ از سوی صدام خبر داشتند، بااینحال به او در این راه کمک کردند.»
موارد گزارش شده از سوی کارشناسان آمریکایی حاکی از این هستند که حتی در جریان اشغال عراق، بسیاری از بمبهای شیمیایی به زمان جنگ ایران و عراق بازمیگردند. بین سالهای 2004 و 2011 نیروهای آمریکایی تصادفاً به 5000 مهمات شیمیایی عراق از انواع مختلف برخوردند که حداقل 17 پرسنل آمریکایی که بیشترشان کارشناسان خنثیسازی بمب بودند، توسط آنها زخمی شدند. همه این مهمات توسط عراق و قبل از جنگ 1991 خلیجفارس و در جریان جنگ ایران و عراق ساخته شده بودند. در طول هشت سال جنگ ایران و عراق در دهه 1980، ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان، بهطور مخفیانه رژیم بعث عراق را با امکانات و وسایلی تجهیز کردند که برای ساخت سلاحهای کشتارجمعی مورد نیاز بود. درست اندکی پسازآن که رئیسجمهور، رونالد ریگان، نماینده خود در خاورمیانه، دونالد رامسفلد را در سالهای 1983 و 1984 به بغداد فرستاد تا روابط عراق و آمریکا را بازگشایی کند، محمولههای میکروبی، سمی و تجهیزاتی که برای تولید سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک مورد نیاز بودند به عراق سرازیر شدند؛ اگرچه در همان زمان، عراق به طور گستردهای از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد.
دروغ بزرگ بوش برای اشغال عراق
هرچند صدام سعی کرد تا با اجازه بازرسی به سازمان ملل متحد، مانع از جهتگیری منفی افکار عمومی بر ضد خود شود؛ اما غرب مصمم شده بود که درهرصورت وارد معادله جدیدی در منطقه شود. دلیل اشغال نظامی عراق هرچه باشد نمیتوان آن را در وجود سلاحهای کشتارجمعی در عراق یافت. اینکه آیا علت حمله به عراق در سال 2003 سلاحهای کشتارجمعی بوده و یا اینکه دولت صدام با این سلاحها برای بشریت و دموکراسی فاجعهآفرین بوده است؛ مسائلی هستند که بعد از گذشت بیش از سیزده سال، حتی برای نخبگان آمریکا قابل قبول نیستند. این استدلال بهگونهای است که حتی نامزد ریاست جمهوری ایالاتمتحده، دونالد ترامپ، آن را دروغ بوش مینامد که باعث شد تا خاورمیانه بیشازپیش بیثبات شود. «من میخواهم به شما بگویم. آنها [دولت بوش] دروغ گفتهاند. آنها گفتند که سلاحهای کشتارجمعی در عراق وجود دارد؛ اما هیچ چیزی نبود. آنها میدانستند که هیچ سلاح کشتارجمعی وجود نداشته است... ما نمیبایست به عراق حمله میکردیم. آنها با این کار خاورمیانه را بیثبات کردهاند.»
تعریف تروریست
تا به امروز در متون حقوق بینالمللی و علوم سیاسی تعریف متفقالقول و کاملی از تروریسم به عمل نیامده است.و این موضوع بیشتر به این دلیل است که برخوردهای سیاسی و احساسی با پدیده تروریسم صورت میگیرد. اما میتوان چنین تعریفی را از تروریسم ارائه داد: «هر عمل خشونت باری که به نیت کشتار، ایجاد جراحتهای شدید به افراد غیرنظامی، تخریب و انهدام اموال خصوصی و عمومی صورت میگیرد و هدفش ایجاد رعب و وحشت در میان مردم یا جماعتی از مردم و یا اجبار کشور یا سازمان بینالمللی برای انجام فعل یا ترک فعلی باشد، تروریسم تلقی میشود.» از طرفی نباید دچار این اشتباه شد که «جنگ علیه تروریسم» وجاهت قانونی دارد. لذا این موضوع که دولت ایالاتمتحده و متحدانش جنگ علیه طالبان، القاعده در افغانستان را جنگ علیه تروریسم نامید، درواقع جنگ پنداشتن مبارزه با تروریسم حتی در سطح بینالمللی اشتباه و فاقد هرگونه وجاهت قانونی است.
فعالیتهای تروریستی پس از اشغال عراق
یکی دیگر از ستونهای استدلال حمله به عراق از سوی ایالاتمتحده و همپیمانانش وجود تروریسم در خاورمیانه بود. جورج بوش در سخنرانیهای مختلف خود، وظیفه اصلی خود را در سیاست خارجی مبارزه با جریانهای تروریستی در این منطقه عنوان میکرد. اما نتیجه این اشغال نظامی نهتنها نابودی تروریست نبود بلکه به گونه به آن دامن زده شد. با آغاز اشغال نظامی عراق در مارس 2003، برخلاف آنچه دولت بوش و بلر ابراز کرده بودن، فعالیتهای تروریستی در داخل مرزهای عراق رو به افزایش گذاشت. ثمره حضور نظامی آمریکا در عراق کمک به شکلگیری جریانهای تروریستی شد. این موضوع حتی در میان گزارشهای سرویسهای جاسوسی همچون سیا به چشم میخورد. «ارزیابی کامل از روند تروریسم توسط سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نشان میدهد که حمله آمریکا و اشغال عراق، به شیوع نسل جدیدی از رادیکالیسم اسلامی کمک کرده است و تهدید تروریستی بهطورکلی از زمان حملات 11 سپتامبر افزایش یافته است.»
افزایش کشتار غیرنظامیان عراقی در حملات تروریستی
اگرچه در طول 12 ماه نخست بعد از اشغال نظامی عراق، تنها 78 حمله تروریستی انجام شد؛ اما این آمارها پس از گذشت یک سال به 302 حمله افزایش پیدا کرد. علاوه بر اینکه این اشغال به بهتر شدن وضعیت مردم کمکی نکرد بلکه عاملی شد تا جان غیرنظامیان زیادی در جریان این اشغال گرفته شود. بهگونهای که مردم عراق حتی بازگشت دیکتاتوری مانند صدام را مناسبتر و کارآمدتر از حضور نیروهای آمریکایی عنوان میکردند. مکانیکی که مجسمه صدام را به پایین کشید، بعد از سقوط صدام، حضور آمریکاییها را باعث بدتر شدن وضعیت عراق می داند:«صدام رفته است اما هزار صدام آمدهاند.» مبارزه با تروریست، تنها مشکل مردم عراق نبوده است، چراکه در طی اشغال عراق، افراد زیادی کشته شدند. در این میان، سربازان ائتلاف نیز بهای زیادهخواهیهای دولتهایشان را پرداختند؛ سربازانی که خانوادههای آنها این مرگ را نهتنها یک افتخار ندانسته، بلکه بوش و بلر را باعث اصلی تروریست بیحاصل میدانند. مادر یکی از سربازان کشتهشده در عراق بلر را تنها تروریست واقعی جهان میداند: «تنها یک تروریست در این جهان است و جهان باید او را بشناسد؛ نام او تونی بلر، بدترین تروریست جهان است.»
پیامدهای اشغال نظامی عراق
آنچه غیرنظامیان عراق در سال 2007 بهعنوان محصول نهایی «جنگ علیه تروریست» برداشت کردند، 182424 کشته از غیرنظامیان و 9878 زخمی بود. هرچند برخی این آمارها را بسیار کمتر از میزان واقعی میدانند. برای مثال ان بی سی نیوز تلفات غیرنظامیان را چیزی بین 100 هزار تا 600 هزار نفر اعلام کرده است. اشغال عراق برخلاف تبلیغات رسانهای غرب، برای این مردم این کشور جز ویرانی و خونریزی دستاوردی نداشته است. بحران انسانی، پیامدهای سیاسی، پیامدهای اقتصادی، تخریب میراث فرهنگی عراق، پیامدهای نظامی، جنبههای نقض حقوق بین بشر و از همه فاجعهآمیزتر، سر برآوردن گروه تروریستی جدیدی نتایج این اشغال بوده است. گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش توسط ایالاتمتحده و بهعنوان ابزاری مهندسیشده برای وحشت و تقسیم و تسخیر مناطق نفتخیز خاورمیانه است. این گروهها برای مقابله بانفوذ رو به رشد ایران در منطقه شکل میگیرند.
ارسال نظر