به گزارش پارس به نقل از فارس،پنج سال پیش هنگامی که تحولات تونس زمینه ساز وقوع بیداری اسلامی (و به تعبیر رسانه‌های غربی بهار عربی) شد، اوضاع در ظاهر به سود ترکیه رقم خورد. رجب طیب اردوغان نخست وزیر وقت و رییس جمهوری کنونی ترکیه که سالها مذاکره با اتحادیه اروپا بر سر پیوستن ترکیه به اروپا به نتیجه محسوسی ختم نشده بود و اروپا قولهایی داد که هیچگاه محقق شد، فرصت را مغتنم دید تا با طرحی دقیق احترام و اعتبار را به کشورش بازگرداند و این طرح مبتنی بر ترسیم دوباره نقشه خاورمیانه بود که درگیر آشوبها و انقلابها بود که البته مسائل طبق برنامه پیش نرفت و اردوغان و دولتش را درگیر استراتژی‌های اشتباهی کرد.

ترکیه در آن مقطع از موقعیت مناسبی برای ایجاد تحول برخوردار بود؛ دمکراسی کارآمد، اقتصاد بازاری در حال رشد و با یک تاریخ غنی به نظر رسید که ترکیه را برای ارائه الگویی جذاب چه از جنبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای منطقه در موقعیت متمایزی قرار داده است به ویژه آنکه ترکیه و رهبرانش به دنبال ارائه این تصویر بودند که اسلام با دمکراسی و مدرنیته نه تنها در تضاد نیست بلکه سازگاری هم دارد در حالی که تظاهرات میدان تحریر قاهره در تضاد با چنین نگرشی روی داده بود که طی آن تظاهرات کنندگان به قدرت رسیدن اسلامگرایان را برای آینده مصر تهدیدی می دیدند اما ازمنظر رهبران ترکیه الگوی اسلام مدنظر آنکارا آنقدر جذاب است که دیگر ملتهای خاورمیانه را دنباله‌روی سبک حکومتی اسلامگرایان ترکیه نماید.

با این حال اردوغان موضعگیری‌هایی کرد که بتدریج نگرانی‌هایی را درباره مقاصد و نیات و خوابهایی که هیات حاکمه ترکیه برای خاورمیانه دیده است، مطرح کرد. اردوغان و رفتارهایش این تلقی را به همراه داشت که وی ممکن است به دنبال متمرکز کردن قدرت در دستان خود باشد که این امر به خودی خود دمکراسی و البته جاه‌طلبی‌های وی برای رهبری منطقه را تضعیف می کرد که البته این امر نیز روی داد.

اردوغان سرخوش از اوضاع مناسب داخلی و خودشیفتگی فراوان به دنبال نمایش برنامه‌هایش برای منطقه آشوب زده خاورمیانه بود و در آن زمان که بحران در سوریه رشد کرده بود به کناره‌گیری بشار اسد رییس جمهوری سوریه از قدرت پافشاری کرد که در گذشته از روابط دوستانه و نزدیکی با وی برخوردار بود. اردوغان آنچنان مطمئن می نمود که درخواستش مورد توجه واقع می شود و وی به عنوان یک رهبر منطقه‌ای تاثیرگذار ظهور خواهد کرد.

در واقع تحولات بعدی اثبات کرد که نفوذ و تاثیرگذاری اردوغان کمتر و کم‌اثرتر از میزانی است که وی پیش‌بینی کرده بود. ترکیه با وخیم‌تر کردن اوضاع که باعث گسترش بحران و آشوبها در منطقه شد، شرایطی را رقم زد که مشکلات ریشه‌ایش باردیگر بروز کردند؛ به ویژه ملی‌گرایی کردها که اردوغان هزینه‌های بسیاری را برای کنترل آن صرف کرده بود، بار دیگر احیا شده بود. همچنانکه رویای دمکراسی ناشی از بهار عربی بتدریج رنگ می ‌باخت که نخست به سردرگمی ملتها و پس از بروز خشونتها ختم شد، رویای اردوغان نیز در حال محو شدن بود.

با این حال اردوغان ناامید اگر نگوییم بشدت سرخورده، به جای آنکه از این تجارب درس گرفته و نگرش جدیدی برای کشورش ایجاد کند، تلاشهایش برای تحکیم و متمرکز کردن قدرت را تشدید کرد. در سال 2014 وی وارد کاخ ریاست جمهوری شده بود و اطراف خود را با نمادهایی  پرد کرد که عظمت امپراطوری عثمانی را یادآوری کند که این امر تلاشی محسوس از سوی وی برای جبران ناتوانی‌اش برای شکل دادن به تحولات منطقه‌ای مبتنی بر منافع شخص وی و نه منافع کشورش بود.

می توان بین اردوغان و ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه شباهتهایی یافت از این منظر که وی با بهره‌گیری از نوستالژی‌های تاریخی و تمدنی در کنار منابع عظیم در اختیارش برای بازگردانی غرور ملی تلاش کرد به ویژه هنگامی که از شهروندان روسی خواستار همراهی و ایثار شده بود. اردوغان نیز خود را به عنوان حافظ عظمت و حس خود بودن به عنوان یک قدرت بزرگ به تصویر کشیده است اما اشتباهاتش در مقایسه با پوتین به مراتب پرهزینه‌تر بوده است.

در حالی که بحران داخلی سوریه تا مرزهای ترکیه امتداد یافته است، ادعاهای اردوغان درباره عظمت و قدرتمندی ترکیه متقاعد کننده به نظر می رسد. ترکیه با بحران آوارگان و گسترش حملات تروریستی در خاک خود و تشدید تنشها با روسیه در پی سرنگونی یک جنگنده روسی نزدیک مرز سوریه در نوامبر روبرست.

رویکرد اردوغان به وضوح باعث وخامت اوضاع شده است. با وجود آنکه وی تلاش کرده تا برخی تصمیمات به ویژه عدم نزدیکی با اسراییل و غرب در شرایط کنونی، برای خود اندک احترامی دست و پا کند اما وی از اولویت ‌بندی مبارزه با گروه تروریستی داعش و سرکوب حزب جدایی‌طلب کارگران کردستان(پ‌ک‌ک) امتناع کرده است. این امر باعث اختلاف بین ترکیه و متحدان غربی خود شده که مسئله کردها را یک موضوع داخلی ترکیه می نگرند.

با این حال از دیدگاه ترکیه، این برداشت دقیقا مبتنی بر واقعیت نیست و به دنبال مرتبط کردن تاثیر تحولات بین المللی به ویژه در ارتباط با داعش بر مبارزه با پ‌ک‌ک است. از آنجایی که مبارزان پ‌ک‌ک به عنوان نیروی قدرتمند در مبارزه با داعش ظهور تلقی می شوند، از آزادی عمل تضمین شده‌ای در سوریه و عراق برخوردار شده اند. در حالی که غرب که کردها را بر داعش ترجیح می دهد،‌از دستاوردها و پیشرفتهای کردها استقبال می کند، ترکیه با نگرانی این تحولات را زیر نظر دارد و اینگونه توجیه می کند که این اقدامات کردها پیش‌زمینه‌ای برای تلاش آنها جهت استقلال کردستان  است.

در چنین بافتی به نظر می رسد که اردوغان قصدی برای تغییر رویکرد خود ندارد حتی اگر این امر باعث انزوای هرچه بیشتر ترکیه از متحدان غربی‌اش شود. وی ظاهرا متقاعد شده است که بیش از اینکه وی به غرب نیاز داشته باشد غرب به وی نیاز بیشتری دارد تا حوزه جنوبی ناتو را کنترل کرده و از هجوم خیل آوارگان به سوی اروپا جلوگیری کند. اما نخستین باری نیست که خودشیفتگی اردوغان نتیجه عکس به دنبال داشته است.

واقعیت کنونی این است که ترکیه به دلیل عزم جدی اردوغان به منظور تقویت اختیارات و قدرت خود در حال از دست دادن نفوذ دیپلماتیک خود و بشدت در برابر تروریسم آسیب‌پذیر شده است. تداوم اشتباهات اردوغان هزینه های بسیاری برای ترکیه به همراه خواهد داشت و یک ترکیه شکننده،‌غرب را نیز آسیب‌پذیر و حتی خاورمیانه را آسیب‌پذیرتر خواهد کرد که در حال حاضر بشدت به صلح و ثبات نیاز دارد.