محمدرضا موسوی
نگرش محافظه کارانه مدیران و ناکارآمدی مفهوم سازمان
درصورتیکه یک سازمان نتواند با تغییرات محیطی سازگار شود کارایی خود را ازدستداده و به ورطه سقوط کشانده میشود. مدیران ما بهطور سنتی فکر و عمل میکنند و از تغییر و نوآوری واهمه دارند زیرا اینگونه فکر میکنند که هرگونه تغییری باعث کاهش قدرت آنها میشود.
محمدرضا موسوی، کارشناس مسائل مدیریتی، تغییر و نوآوری در دنیای امروز تبدیل به جزو لاینفک موفقیت ادارات و سازمانهای دولتی و خصوصی شده است. این موضوع در جوامع غربی و کشورهای شرق آسیا بهخوبی درک شده است و این کشورها نهایت تلاش خود را میکنند تا با پرورش افراد خلاقی که قادرند موجب نوآوری و تغییر مثبت در بخشهای مختلف جامعه شوند، اوضاع خود را بهبود ببخشند و از موانع گوناگون عبور کنند. اهمیت نوآوری و خلاقیت در این است که در دنیای معاصر محیطهای اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی با سرعت نسبتاً زیادی در حال تغییر هستند و درصورتیکه یک سازمان نتواند با این تغییرات محیطی سازگار شود تا حد زیادی کارایی خود را ازدستداده و به ورطه سقوط کشانده میشود. این دقیقاً همان مشکلی است که امروز در ایران به آن دچار شدهایم. مدیران ما بهطور سنتی فکر و عمل میکنند و از تغییر و نوآوری واهمه دارند زیرا اینگونه فکر میکنند که هرگونه تغییری باعث کاهش قدرت آنها میشود. بااینهمه باید گفت هرقدر هم که مدیران در برابر تغییرات مقاومت کنند به دلیل عوامل محیطی که با سرعت زیادی در حال تغییر هستند و یا حتی به دلایل درونی، تغییرات سرانجام رخ خواهند داد و نکتهٔ مهم این است که اگر این تغییرات برنامهریزی نشده باشد این احتمال وجود دارد که تغییر تبدیل به یک بحران شود.
در دنیای امروز تغییرات برنامهریزیشده انجام میگیرند. حتی امروزه ثابت شده است که وجود تعارض در یک سازمان و حتی در مقیاس بزرگتر در یک جامعه، همیشه مخرب نیست و اگر بتوانیم میزان مشخصی از تعارض را در یک محیط ایجاد کنیم باعث پیشرفت سازمان و یافتن راههای جدید برای حل مشکلات خواهد شد. درواقع تعارض بسیار کم موجب ایستایی و عدم پویایی یک جامعه میشود و از سوی دیگر تعارض بسیار زیاد نیز موجب هرجومرج و آشفتگی خواهد شد لیکن تعارض در مقیاس مناسب باعث رشد و ترقی جامعه خواهد شد زیرا باعث ایجاد پویایی و تحرک در محیط است.
متأسفانه در کشور ما افراد از کودکی بسیار چارچوبمند تحصیل میکنند که این موضوع خلاقیت آنها را تا حد زیادی سرکوب میکند. حتی میتوان گفت در جامعهٔ ما افراد خلاق مورد تمسخر قرار میگیرند زیرا مانند دیگران فکر و رفتار نمیکنند. این نگرش به سازمانها نیز سرایت کرده و در سازمانهای دولتی و حتی خصوصی کشور نیز تعارض و تغییر بهشدت منفی تلقی شده و مدیران بهشدت آن را سرکوب میکنند که البته بخشی از آن به علت این است که منافع خود را در حفظ وضع موجود میبینند. درحالیکه این مدیران توجه نمیکنند همین موضوع در بلندمدت باعث کاهش قدرت آنها خواهد شد. از سوی دیگر کارکنان ایرانی نیز تبدیل به افرادی بروکرات میشوند که همچون ماشین و بدون تفکر صرفاً مجموعهای از فعالیتها را انجام میدهند و هرگز به این موضوع نمیاندیشند که آیا راه بهتری برای انجام این کار وجود دارد یا خیر.
البته باید توجه داشت که بخشی از این موضوع به دلایل انگیزشی کارکنان بازمیگردد. بدیهی است تا زمانی که عوامل انگیزشی مناسب برای کارکنان وجود نداشته باشد آنها از توان فکری خود استفادهٔ کافی را نمیکنند حالآنکه در بسیاری از ادارات کشور این موضوع مذموم نیز هست. مدیران دولتی کشور باید با توجه به وضع فعلی جهان و سرعت بالای تغییرات خطمشیهای خود را همواره تغییر دهند که البته این کار نیازمند شجاعت خواهد بود. بههرحال بدیهی است که همهٔ قفلها با یک کلید باز نمیشود و گاهی لازم است با کمک انسانهای خلاقی که میتوانند شرایط را بهخوبی تحلیل و راهحل مناسب را ارائه دهند، به مشکلات کشور پاسخ داد. اما نکتهٔ مهم این است که این افراد باید پرورش داده شوند تا در شرایط خاص به کمک کشور بیایند و طبیعتاً اگر این پرورش نیرو صورت نگیرد نیروی کارآمدی هم برای تغییر شرایط وجود نخواهد داشت. بنابراین در این شرایط باید جوانان مستعدی که توانایی نوآوری و ایجاد تغییرات مثبت را دارند موردتوجه قرارگرفته و آموزش داده شوند تا در آینده مدیرانی کارآمد باشند. بدون شک اگر این چرخهٔ معیوب که یکسر آن در فضای آموزشی نادرست کشور و سر دیگر آن محیط کار بروکراتیک ادارات هست اصلاح گردد با توجه به ظرفیت جوانان ایرانی میتوان به آیندهای بسیار مطلوبتر از گذشته امیدوار بود.
ارسال نظر