پارس؛
بازگشت به قرارداد دارسی در الگوی جدید قراردادهای نفتی/ پدیده وحشتناک از بین رفتن اختیار و حاکمیت ایران بر منابع نفتی
بهعبارت دقیقتر، ایران یک میدان با ظرفیت تولید 500 میلیارد دلار نفت را در اختیار شرکتی که چهار میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند قرار میدهد و آن شرکت 50 ـ50 در تصمیمگیری و 50 ـ 50 در سود شریک خواهد بود.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سعید رضایی- قراردادهای نفتی در جهان انواع متفاوتی دارند؛ قراردادهای امتیازی و سرویس کانتراکت و ریسک سرویس کانتراکت تا مشارکت در تولید و هر کشوری در جهان به تناسب اقتضائات ملی خود از انواع مختلف قراردادی استفاده میکند.
الگوی جدید قراردادهای نفتی ایران موسوم به IPC الگویی است برگرفته از الگوی قراردادهای نفتی کشور بحرانزده عراق، آن هم بعد از حمله آمریکا به این کشور. الگوی قراردادهای نفتی عراق هم به نوبه خود از مدل قراردادهای نفتی ایران قبل از پیروزی انقلاب گرتهبرداری شده است. تدوینکنندگان این مدل قراردادی علاوه بر تاکید بر لزوم ورود شرکتهای خارجی به ایران بهدلیل کمبود سرمایه و همچنین ضعف تکنولوژیهای مرتبط با تولید نفت در ایران، معتقدند مدل قراردادهای نفتی ایران قبل از تطبیق بر وضعیت کشور باید بتواند با جذابیت مدلهای قراردادی کشورهای همسایه از جمله عراق رقابت کنند. علاوه بر این، آنها مزیتهایی را نیز برای این الگوی قراردادی قائل هستند که براساس «نقل قولهای مستقیم» مدیران نفتی و تدوینکنندگان IPC در هشت محور قابل جمعبندی است:
1. بلندمدت بودن دوره قرارداد و نگاه بلندمدت به میدان:
از آنجا که IPC قراردادی بلندمدت است که شامل دوره توسعه و تولید میشود و همچنین پاداش تولید به ازای تولید هر بشکه پرداخت میشود، نگاه پیمانکار به مخزن، نگاهی بلندمدت است.
2. افزایش ضریب بازیافت از مخازن و جلوگیری از افت تولید بیش از پیش:
به صرفه بودن سرمایهگذاری از مهمترین جاذبههای حضور شرکتهای خارجی در ایران است. در قراردادهای تازه صنعت نفت، امکان بهرهبرداری از روشهای جدید به منظور افزایش ضریب بازیافت از مخازن و جلوگیری از افت تولید بیش از پیش فراهم میشود.
3. بهبود روند انتقال تکنولوژی بینالمللی:
در این الگوی جدید شرایط برد ـ برد برای طرفین قرارداد همسوسازی منافع طرفین، ثبات و پایداری روابط قراردادی طرفین و بهرهبرداری بهینه و کارآمد و بهبود روند انتقال تکنولوژی بینالمللی و فعالسازی ظرفیتهای داخلی کشور مورد تاکید قرار گرفته است.
4. وابستگی پرداخت حق الزحمه پیمانکار به میزان تولید از میدان:
در IPC حق الزحمه پیمانکار به میزان تولید وابسته است و به ازای تولید هر بشکه نفت یا هر متر مکعب گاز پرداخت میشود. در نتیجه، برخلاف بیع متقابل که حق الزحمه براساس هزینههای سرمایهای است و پیمانکار را به افزایش هزینهها ترغیب میکند، IPC میزان حق الزحمه را به میزان تولید وابسته میکند.
5. کاهش نقش نظارتی کارفرما:
با توجه به اینکه IPC قراردادی بلندمدت است و پرداخت حق الزحمه آن براساس میزان تولید صورت میگیرد، لذا پیمانکار برای تامین منافع خود بهدنبال تحقق تولید حداکثری است و در این راستا تمامی هزینههای لازم را انجام میدهد و نیازی به نظارت کارفرما برای تحقق تولید صیانتی نیست.
6. انعطافپذیری بالای قرارداد:
در این قراردادها سقفی برای هزینههای سرمایهای در نظر گرفته نشده است و پیمانکار متناسب با نیاز میدان، در میدان هزینه میکند و میزان هزینههای مورد نیاز، بهصورت سالانه به کمیته مشترک مدیریت پیشنهاد و به تصویت میرسد.
7. شکوفایی صنعت نفت و ورود به بازارهای جهانی:
حضور شخص وزیر و مدیران ارشد وزرات نفت در این رویداد فرصتی را فراهم میکند تا محیط سینرژیکی بین بخش خصوصی و دولتی بهوجود آید و با کم رنگ شدن تحریمها، نقشآفرینیهای تازهای در بازار نفت جهان ذیل این قرارداد بهوجود میآید.
8. مدیریت شرکت مشترک ایرانی ـ خارجی بهصورت 50 ـ 50 خواهد بود:
شرکت مشترک قرار نیست که برنامه و بودجه را تایید کند، بلکه این برنامه و بودجه باید به تایید شرکت ملی نفت برسد. مشارکت ایرانیها در قرارداد یک مشارکت همهجانبه است. حتی اگر درصد مشارکت ایرانی، 10 درصد و مشارکت خارجی در سرمایه یا عملیات 90 درصد باشد، مدیریت این مشارکت بهصورت سالانه براساس 50 ـ 50 و بهصورت چرخشی خواهد بود.
در طرف مقابل کارشناسان نامداری از طیفهای مختلف فکری و سیاسی انتقادات پر دامنه و بنیادینی را درباره اهداف، سازوکارها و عواقب انعقاد قراردادهای نفتی براساس الگوی IPC در حوزههای تخصصی فنی و مخزنی، حقوقی و قراردادی و اقتصادی مطرح کردهاند.
بسیاری از کارشناسان منتقد این الگوی قراردادی عملا نامدارترین و معتبرترین افراد در کشور در حوزه کاری خود محسوب میشوند.
اما محورهای انتقادات منتقدان به این الگوی قراردادی چیست؟
بازگشت به قرارداد دارسی در الگوی IPC
در امتیازنامچه دارسی که در سال 1280 شمسی مطابق با 1901 میلادی از طرف مظفرالدین شاه اعطا شد، وظایف طرف خارجی را در زنجیره عملیات نفتی به شرح ذیل تعیین میکند: «کاوش و کشف و استخراج و بسط و تجارت و نقل و فروش». اگر این زنجیره عملیات را به زبان امروزی بیان کنیم عبارت است از اکتشاف، ارزیابی، توسعه، تولید، انتقال و فروش.
در ماده دو پیشنویس قرارداد جدید نفتی، مصوب 27 مرداد 1394 هیئت وزیران، وظایف طرف قرارداد را چنین تعریف میکند: «اکتشاف، توسعه میدان، بهرهبرداری، عملیات بهبود یا افزایش ضریب بازیافت». بنابراین قرارداد جدید نفتی از منظر زنجیره عملیات نفتی، بازگشتی به 114 سال قبل است زیرا در سال 1394 از شرکتهای خارجی تقاضای انجام همان عملیاتی را داریم که عمدتا در قرارداد دارسی تصریح شده بود.
در این قراردادها اساسا همه تواناییهای ایجاد شده در صنعت نفت در ۱۰۰ سال گذشته بهطور کلی نادیده گرفته شده است و وظایفی را که شرکتهای دولتی و خصوصی داخلی به راحتی میتوانند انجام دهند به عهده شرکت خارجی گذاشته شده است.
انتقال تکنولوژی براساس این الگو غیر ممکن است
برخلاف ادعای طراحان IPC، به دلایل مختلف، انتقال تکنولوژی از طریق این مدل قراردادی تقریبا غیر ممکن است.
اولا باید دقت کرد که تاکنون هیچ مطالعه جدی که نشان دهد کشورهای در حال توسعه نفتی توانستهاند از طریق قرارداد نفتی برای اکتشاف، توسعه، تولید یا ازدیاد برداشت به فناوریهای پیشرفته دست یابند وجود نداشته است. و البته نباید اجازه داد آموزشهای فنی و حرفهای بهعنوان فرایند فناورانه معرفی شوند.
ثانیا به این نکته بسیار کلیدی باید توجه شود که در حال حاضر شرکتهای بزرگ نفتی به هیچ عنوان توسعهدهنده تکنولوژیهای نفتی نیستند و انواع فناوریهای مورد نیاز را از شرکتهای خدمات نفتی یا اصطلاحا OSCها خریداری میکنند. بنابراین این شرکتها نمیتوانند به هیچ عنوان چیزی را که مالک آن نیستند به طرف سوم یعنی ایران منتقل کنند. علاوه بر اینکه با توجه به کاهش قیمت نفت و خالی ماندن بخش بزرگی از ظرفیت شرکتهای ارائهدهنده خدمات نفتی، عملا ایران میتواند با قیمتهای بسیار نازلتری همین خدمات را بهصورت مستقیم از شرکتهای OSC خریداری کند و درباره انتقال تکنولوژی با آنها وارد مذاکره شود.
ثالثا در الگوی جدید قراردادهای نفتی هیچ تضمینی درباره انتقال تکنولوژی طراحی نشده است و شرکتهای نفتی خارجی در صورت عمل نکردن به تعهداتشان درباره انتقال تکنولوژی با هیچ جریمهای مواجه نمیشوند.
نباید از یاد برد که اغلب میادین نفتی ایران میادین کم ریسکی هستند که به تکنولوژیهای پیشرفته نیاز ندارند و سپردن اختیار چنین میادینی به شرکتهای نفتی خارجی برای مدت طولانی ۲۵ یا ۳۰ سال به بهانه استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته معنایی ندارد.
از بین رفتن اختیار و حاکمیت ایران بر منابع نفتی
بر اساس الگوی جدید قراردادهای نفتی، در هر قرارداد کارگروه مشترک مدیریت قرارداد تشکیل میشود که نظارت بر کلیه عملیات طرح را بر عهده دارد و تصمیمات فنی، مالی و حقوقی در چارچوب قرارداد، واگذاری پیمانهای دست دوم و نیز برنامه مالی عملیاتی سالانه را میگیرد. مسئولیت اجرای عملیات در چارچوب برنامه مالی عملیاتی مصوب بر عهده طرف دوم قرارداد است. این کارگروه از تعداد مساوی نمایندگان طرفهای اول و دوم قرارداد با حق رای مساوی تشکیل میشود.
بهعبارت دقیقتر 50 درصد اختیار اخذ تصمیمات نهایی فنی، مالی و حقوقی در چارچوب قراردادهای جدید نفتی از نماینده حکومت اسلامی جهت اعمال حاکمیت بر انفال برای مدت حداقل 20 تا 25 سال اعتبار قرارداد سلب شده است. درحالیکه براساس قانون اساسی و قانون نفت، مصوب سال ۱۳۹۰، هیئت دولت و وزارت نمیتوانستهاند اقدام به ایجاد کارگروه مشترک مدیریت با طرف دوم قرارداد بههمراه اعطای صلاحیت کلی اخذ تصمیمات نهایی راجعبه اعم مواردی که بسیاری از آنها در صلاحیت اصل کلی حاکمیت بر تولید حکومت اسلامی و غیرقابل واگذاری به غیر است، بکنند.
اگر دو طرف در این کمیته مشترک به توافق نرسند، به افراد بالادستی خود مراجعه میکنند و اگر اختلاف ادامه پیدا کند مراجع حقوقی بینالمللی درباره اختلافات تصمیم خواهند گرفت. ناگفته پیداست که نتیجه چنین چیزی تسلط مطلق طرف دوم قرارداد خواهد بود؛ چراکه نخست ایران، عملا در داوریهای بینالمللی هموراره دست پایین را دارد و دوم پیمانکار خارجی میتواند به هر بهانهای برای هر تصمیم کوچکی اجرای قرارداد را متوقف کند و میدان نفتی ایران را معطل نگه دارد و طرف ایرانی برای جلوگیری از چنین اتفاقی به راحتی تن به خواستههای هرچند غلط پیمانکار خواهد داد.
به شکل واضحی این بخش از IPC نیز یک عقبنشینی بسیار واضح نسبت به قراردادهای بیع متقابل محسوب میشود. چنانکه در کمیته مشترک قراردادهای بیع متقابل برتری عددی با ایران بود و بر تفکیک وظایف و صلاحیت کمیته مشترک مدیریت تاکید شده بود. اما با وجود این مسئله باز هم، به شهادت بسیاری از مدیران نفتی، حرف خارجیها در آن کمیته هم همواره به کرسی مینشست و جرات مخالفت در طرف ایرانی وجود نداشت.
خیمه طولانی مدت خارجیها بر نفت ایران
بر اساس مدل جدید قراردادهای نفتی موسوم به IPC، شرکت خارجی هفت سال برای زمینشناسی، لرزهنگاری برآورد ذخایر و شروع تولید فرصت دارد و چون میادین نفتی ایران شناخته شده هستند به سرعت به تولید میرسند. بنابراین شرکت خارجی تا 50 درصد از نفت و براساس مصوبه جدید دولت تا 75 درصد از گاز میدان را میتواند برای بازپرداخت برداشت کند.
اشکال این مدل این است که اگر سرمایهگذاری انجام شد و ظرف پنج سال بازپرداخت شد، شرکت خارجی میتواند تا 25 سال بماند و اگر بهرهبرداری و افزایش بازیافت ثانویه و ثالثیه انجام دهد میتوانند تا 57 سال در میدان نفتی ایران باقی بمانند.
بهعبارت دقیقتر، ایران یک میدان با ظرفیت تولید 500 میلیارد دلار نفت را در اختیار شرکتی که چهار میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند قرار میدهد و آن شرکت 50 ـ50 در تصمیمگیری و 50 ـ 50 در سود شریک خواهد بود.
به بیان فنیتر، شرکت خارجی براساس دو عامل فاکتور ریسک risk factor و پرداخت به ازای هر بشکه fee per barrel l به بهانه افزایش تولید از میدان، مبالغ هنگفتی را بهعنوان دستمزد دریافت میکند. یعنی مبالغ هنگفتی از عایدات نفتی به ضرر شرکت ملی نفت و بهنفع طرف خارجی و بدون هیچ توجیه فنی ـ اقتصادی جابهجا میشود و حال آنکه به موجب اصول اولیه قراردادهای نفتی، هیچ ضرورتی برای ایجاد «انگیزه» در به کارگیری روشهای نوین فنی و حفظ مخزن و تولید صیانتی وجود ندارد؛ زیرا شرکتهای نفتی خارجی براساس نرمهای موجود «موظف» به رعایت این اصول یا بهعبارت فنی best practice هستند.
تضعیف شدید شرکت ملی نفت ایران
یکی از بندهای مهم الگوی جدید قراردادهای نفتی، قرار دادن یک شرکت ایرانی در کنار شرکت خارجی برای انتقال فناوری و آموختن مهارتهای مدیریتی است. اما شرکت ایرانی نه در سرمایه، نه در ریسک و نه در تکنولوژی شریک شرکت خارجی نخواهد بود. بنابراین تنها گزینهای باقی مانده آن است که شرکت ایرانی برای شرکت خارجی ناوبری کند و تبدیل بهکار چاق کن قانونی (یا غیر قانونی) شرکت خارجی شود و برای یک دوره زمانی طولانی فقط حق دلالیهای کلانی را بهصورت مشروع دریافت کند.
علاوه بر این، ثمره رشد شرکتهای نفتی بخش خصوصی ایران در دامن شرکتهای نفتی خارجی، جدا شدن نیروهای متخصص و با تجربه نفتی از بدنه شرکت ملی نفت و شرکتهای وابسته و پیوستن آنها به شرکتهای جدیدالتاسیس ایرانی و بهرهمند شدن از مزایای شغلی است که در همکاری با شرکتهای نفتی خارجی وجود دارد.
این فرایند بهتدریج شرکت ملی نفت را تضعیف و شبکه شرکتهای نفتی ظاهرا خصوصی ایرانی را تقویت میکند و عملا در یک فرایند، کمتر از ۲۰ سال، ساختار شرکت ملی نفت ایران را بهشدت تضعیف میکند و توان اجرا یا نظارت بر اجرای پروژهها را از مهمترین بخش حاکمیتی نفت ایران میگیرد.
آنچه مورد اشاره قرار گرفت، تنها بخشی از انتقادات وارد بر این الگوی قراردادی بود. الگویی که بهصورت محرمانه اختیار مهمترین یا شاید تنها دارایی مادی قابل اعتنای مردم ایران یعنی نفت را از دست آنها خارج و به شرکتهای نفتی خارجی واگذار میکند.
تجربه محرمانه نگه داشتن قراردادهایی مانند کرسنت و تلاش ناکام پشتپرده برای حل کردن مشکلات آنها در کنار مشکلات بینظیر این الگوی قراردادی را اگر در کنار زمزمههایی که میگویند اصل این الگوی قراردادی توسط شرکتهای نفتی خارجی و بهنفع آنها تدوین شده است قرار دهیم، دلایل برای نگرانی درباره اجرای قراردادهایی براساس این الگو به شکل فزایندهای اوج میگیرد.
ارسال نظر