عبرت های بحران یونان
اگر کشوری دارای اشتراکات زیادی با یک جمع نباشد و به دنبال وارد کردن آن به یک اتحادیه باشید، کار بسیار مشکلی است. این همان درسی است که اتحادیه اروپا از ورود یونان گرفته است.
به گزارش پارس به نقل از رصد، اتحادیه اروپا قبلا وام کلان 280 میلیارد یورویی به یونان داده بود و این کشور موظف شد در ازای دریافت این وام اوضاع خود را سر و سامان دهد اما این پروژه شکست خورد و تحولات در یونان کنونی به گونه ای است که از نگاه بسیاری خروج احتمالی یونان از اتحادیه اروپا ممکن است تبعات راهبردی جدی داشته باشد. در همین راستا کمیسر امور دیجیتال اتحادیه اروپا گفت: «دولت جدید یونان در حال حرکت روی یخ بسیار نازک و خروج یونان از منطقه یورو یک سیگنال غلط است.» برای بررسی بیشتر ابعاد این موضوع با دکتر عباس لقمانی کارشناس مسایل اروپا گفتگو کرده ایم.
اگر بخواهیم نگاهی به بحران یونان داشته باشیم، از آغاز بحران نحوه واکنش دولت و مردم یونان نسبت به اتحادیه اروپا چگونه بوده است؟
مسائلی که برای یونان پیش آمده است را نمی توان جدا از مسائلی دانست که برای کشورهای دیگر اروپایی مانند پرتغال، اسپانیا و ایرلند پیش آمد. ایرلند نیز مسئله ای مشابه با یونان داشت که برای حل مسئله وامی از اتحادیه اروپا دریافت کرد و بعد از حل مسئله و سر و سامان دادن به وضعیت خودش این وام را بازپرداخت کرد.
در مورد یونان داستان اندکی متفاوت است. یکی از دلایل این است که سیستم اقتصادی و بروکراسی یونان بسیار پیچیده و بی سر و سامان است. به طوری که تمام پول هایی که از طرف اتحادیه اروپا به سمت یونان سرازیر شد، به کانال هایی رفت که مشخص نبود به چه طریقی از آن استفاده شده است. بعد از این که اتحادیه اروپا حسابرسی مشخصی در یونان انجام داد متوجه هدر رفتن این پول ها شد و از یونان خواست تا برنامه ای را برای سر و سامان دادن به این وضعیت در پیش گیرد. اما حزب حاکم دولت کنونی اعلام کرد که این صرفه جویی ها به ضرر مردم یونان است و اگر ما به سر کار بیاییم، این صرفه جویی ها را اعمال نخواهیم کرد. به این وسیله موفق به بردن انتخابات شد. بعد از این که این دولت بر سر کار آمد، برنامه هایی که به اتحادیه اروپا اعلام کرد، برنامه هایی در مسیر سرو سامان دادن اقتصاد یونان و پرداخت بدهی های این کشور نبود.
موضوع اصلی این است که کشورهای اتحادیه اروپا که در صدر آن ها آلمان، فرانسه و ایتالیا قرار دارند، مبالغ بسیار زیادی به یونان وام داده اند و این ها پول مالیات مردم این کشورها بوده است. بنابراین آن ها نمی توانند از این پول صرف نظر کنند. حتی اگر یونان روزی در موقعیتی باشد که بتواند این پول ها را پس دهد، کم تر از مقداری است که این دولت ها به دولت یونان کمک کرده اند. اکنون دولت یونان نتوانسته است هیچ برنامه مشخصی را ارائه دهد.
اشتباه اتحادیه اروپا یا یونان در مورد حرکت پر شتاب به سوی اقتصاد بین المللی و یا جهانی چه بود که به چنین فرجامی منجر شد؟
موضوع اصلی این است که برای این که بتوان همگونی بین کشورها ایجاد کرد، بسیاری از مسائل آن ها باید همگون باشند. به عنوان مثال از نظر اقتصادی بر پایه های مشخص و مشترکی استوار باشند، در مورد سایر مسائل مانند مسائل اجتماعی نیز باید به همین گونه باشد. یونان به این دلیل وارد اتحادیه اروپا شد که اروپایی ها معتقدند که یونان مهد تمدن اروپاست، اما یونان زیرساخت های اقتصادی کافی را نداشت. اتحادیه اروپا امیدوار بود که یونان امکانات توریستی و … دارد و به مرور زمان می توان این کشور را با دیگر کشورهای اروپایی همگون کرد. اما اقتصاد یونان، اقتصادی بود که به هیچ عنوان قابل کنترل نبود. طبقه بسیار مرفهی در یونان وجود دارد و بیشتر ثروتمندان کلان در یونان هستند. شرکت های عظیم حمل و نقل مواد نفتی و … متعلق به یونان است.
چه درس هایی از این بحران برای کشورهایی که می خواهند به سوی اتحادیه های جهانی حرکت کنند، وجود دارد؟
دو درس در این جا وجود دارد. اولین درسی که اروپا از مسئله یونان گرفت این است که اگر کشوری در اروپا هست که تمایل به پیوستن به اتحادیه اروپا را دارد، باید در درجه اول دارای اقتصادی قابل کنترل باشد. اقتصادی که خرج و دخل آن یکی باشد. کشورهای دیگری که اقتصاد آن ها قابل کنترل نیست، اجازه پیوستن به اتحادیه اروپا را ندارند.
در مورد یونان مسئله دومی هم وجود دارد. بسیاری از کشورها که در داخل اتحادیه اروپا هستند، در اتحادیه مالی اروپا عضو نیستند، یعنی سیاست پولی خودشان را دارند. این بدان معنی است که اگر اقتصاد آن ها با مشکل مواجه شود، ضررهای کم تری به اتحادیه اروپا می زند. اشتباهی که در مورد یونان انجام شد این بود که یونان را وارد اتحادیه پولی اروپا کردند. در حالی که آن ها باید صبر می کردند که یونان وضعیت اقتصادی خود را سر و سامان دهد و بعد این کشور را به عضویت اتحادیه اروپا در می آوردند.
چه درس های دیگری می توان از این بحران گرفت؟
درس دیگری که می توان گرفت این است که گسترش دادن بی رویه هر اتحادی ضرر و زیان هایی را در پی خواهد داشت. قبل از این که یک اتحادی گسترش پیدا کند، باید همگونی جوامع با یکدیگر بررسی شود. باید نکات مشترکی وجود داشته باشد و باید بر مبنای این نقاط مشترک سعی کنند که نقاط مشترک بیشتری پیدا کنند. اگر شما در ابتدا متحد شوید و بعد به دنبال نقاط مشترک باشید، در این صورت کار بسیار سخت خواهد شد. ولی اگر نقاط مشترکی باشند که بر آن اساس به دنبال افزایش نقاط مشترک باشید، عملی تر است. این موضوع در ارتباط با بعضی از کشورهای اروپایی انجام شد. مثلا در مورد کشورهای بالتیک، نقاط مشترک بسیاری مانند تمدن، تاریخ، وضع اقتصادی آن ها وجود داشت و فرهنگ کشورهای اروپای شمالی مانند آلمان و لهستان در این کشورها تأثیرگذار بود. این کشورها به تدریج در حال ورود به عرصه یورو هستند و ورود آن ها نیز ضربه ای به یورو نمی زند. اما اگر کشوری دارای اشتراکات زیادی با یک جمع نباشد و به دنبال وارد کردن آن به یک اتحادیه باشید، کار بسیار مشکلی است. این همان درسی است که اتحادیه اروپا از ورود یونان گرفته است. به همین دلیل است که در مقابل ورود ترکیه به اتحادیه اروپا مقاومت می کنند، برای این که این کشور هیچ زمینه مشترکی با دیگر کشورهای اروپایی ندارد. یا حتی صربستان تمایل دارد که به اتحادیه اروپا بپیوندد که به همین دلایل جلوی آن را گرفته اند.
اتحادیه اروپا برای برون رفت از این وضعیت در شرایط کنونی چه بازنگری هایی را اعمال خواهد کرد؟
اتحادیه اروپا در ابتدای راه است. زمانی که اتحادیه اروپا شکل گرفت، برخی مخالف گسترش این اتحادیه بودند و همواره به دنبال اروپای 6 که متشکل از آلمان، فرانسه، ایتالیا و کشورهای بنلوکس بودند و مانع ورود بریتانیا به اتحادیه اروپا می شد. دلیل آن هم مشخص بود و ادعا می کردند که با آمدن انگلستان به اتحادیه اروپا، کشورهایی که قبلا مستعمره انگلیس بودند، یا مستقیم وارد اتحادیه اروپا می شوند و یا به نوعی در اتحادیه اروپا تأثیرگذار هستند.
بعد از این که سیستم های دیکتاتوری در جنوب اروپا از بین رفت، اتحادیه اروپا به این نتیجه رسید که برای جلوگیری از ایجاد یک سیستم دیکتاتوری دیگر در این کشورها، این کشورها را هم وارد اتحادیه اروپا کند. لذا اسپانیا و پرتغال از اولین کشورهایی بودند که وارد اتحادیه اروپا شدند. بعد از آن ایرلند و بعضی از کشورهای شرق اروپا هم وارد این اتحادیه شدند. این رویه ای که در آن زمان پیش گرفته شد، هیجانی بود که در اروپا ایجاد شده بود و آن ها فکر می کردند که با ادامه این روند می توانند قدرتی را ایجاد کنند که در مقابل روسیه باشد. این هیجان دیگر وجود ندارد و اتحادیه اروپا به این نتیجه رسیده است که این گسترش بی رویه ضررها و زیان های زیادی داشته است. از طرف دیگر امکان این که به مرحله اول برگردند، هم وجود ندارد. یعنی امکان از هم پاشیده شدن این اتحادیه وجود ندارد و این اتحادیه به این صورت هست. لذا از لحاظ اقتصادی باید به آن استحکام بخشید و استحکام دادن به اقتصاد اروپا هم استحکام دادن به اقتصاد یونان است.
به عبارت دیگر با استحکام بخشیدن به اقتصاد هر یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا، سایر کشورهای عضو هم به استحکام بیشتری در اقتصاد خود دست خواهند یافت. بنابراین اکنون با توسعه بی رویه اتحادیه اروپا به شدت مخالفت می کنند. به غیر از یکی دو کشور (مانند کشورهایی که قبلا در حوزه یوگوسلاوی بوده اند،) کشور دیگری را در آینده اتحادیه اروپا نخواهیم دید. حتی اوکراین که تمایل زیادی به ورود به اتحادیه اروپا دارد، جلوی آن گرفته خواهد شد. آن ها سعی می کنند که اقتصاد داخلی خود را توسعه دهند. از سوی دیگر این درس را هم خواهند گرفت که در اتحادیه پولی اروپا بدون توافقات قبلی، هیچ کشوری را وارد نکنند.
ارسال نظر