حرف حساب را بیشتر دوست دارم
به گزارش پارس به نقل از جام جم، «حرف حساب» و «پایش» برنامههایی هستند که سعی میکنند انتقادی باشند، اما به نظر میرسد در این مسیر دست به عصا حرکت میکنند.
متاسفانه مهارت گفتوگو و نقد کردن و نقد شنیدن به جای این که در سالهای اخیر بیشتر شود، کاهش یافته است. هر حرف که در برنامه مطرح میشود، بازتابهایی را در تماسها و پیامکها بهدنبال دارد مبنی بر این که چرا این حرف گفته شده است. برای مثال در روز معلم، ما از کم بودن حقوق معلمها انتقاد کردیم. عدهای پیامک زدند که چرا میگویید حقوق آنها کم است؟ معلمان سه ماه در سال تعطیل هستند و ساعات کاری کمتری نسبت به بقیه دارند. عدهای از معلمان هم انتقاد کردند که چرا میگویید دستمزد معلمان کم است. این نوعی توهین به این قشر محسوب میشود و مقام معلم با این گفته زیر سوال رفته است؟ در حالی که ما در عین انتقاد از وضع حقوقی آنها در پی حمایت از این گروه بودهایم.
بنابراین شرایط جامعه ما پذیرای نقد نیست و در چنین مواقعی طنز میتواند فضا را برای بیان موضوعات و مسائل بازتر کند. شاید برای همین است که در بین ما ایرانیها طنز و طنازی رواج دارد. زیرا تا حرف و نقدی مطرح میشود، پذیرش آن وجود ندارد.
کاراکتر مجری جدا از مولفههای اجرا بر نحوه اجرا و هدایت یک برنامه تاثیرگذار است. شخصیت شما به اجرای کدامیک از برنامههای پایش و حرف حساب نزدیکتر است؟
بر این دو برنامه با وجود این که تفاوتهای زمانی، محتوا و مخاطب وجود دارد، شباهتهایی هم حاکم است. برای مثال برنامه پایش و حرف حساب هر دو لحن صمیمی و نزدیک به زبان عامه مردم دارد. اصولا خود من آدمی هستم که معمولا در زندگی شخصی نیز اهل پیچیده حرف زدن نیستم. در حالی که عدهای قصد دارند با استفاده از کلمات سنگین خود را فرهیختهتر جلوه بدهند. اما لحن من در موقعیتهای مختلف زندگی معمولا یکسان است. به دلایلی حرف حساب را بیشتر دوست دارم. گرچه پایش از آن تاثیرگذار تر است و مخاطبان بیشتری دارد اما کنداکتور آن ریتم تندی دارد و فضای زیادی برای خلاقیت مجری نیست. همچنین بهدلیل بیشتر دیده شدن امکان طرح بسیاری از حرفها در آن وجود ندارد و حساسیتهای زیادی بر آن حاکم است اما حرف حساب فضای تعاملی بیشتری با مخاطب دارد. حساسیتها از جهاتی بر آن کمتر است. ضمن این که اجرای این برنامه از ابتدا بر عهده خودم بوده است و در این نزدیک به چهار سال با آن زندگی کردهام. کار سختی هم بوده که با کمبود امکانات و بودجه سعی کنی محتوا همچنان برای بیننده جذاب و دنبال کردنی باقی بماند. زیرا بسیاری از برنامهها بعد از مدتی با افت مخاطب روبهرو میشود و این از میزان پیامکها و تماسهای تلفنی مشخص است اما درباره حرف حساب چنین اتفاقی نیفتاده است. البته در این موفقیت صرفا من مجری تاثیرگذار نیستم. بلکه یک تیم و گروه برای بهتر شدن آن تلاش میکنند که متاسفانه گاهی از سوی مخاطبان نادیده گرفته میشود. بهطور کلی مجموعهای از عوامل باعث شده تا من حرف حساب را بیشتر دوست داشته باشم.
در یک سال اخیر تلویزیون تعدادی مجری معرفی کرده است، بیش از آن که از صدای خوب و چهره زیبا برخوردار باشند، کارشناس حوزهای هستند که در آن اجرا میکنند. نگاه شما به این گرایش سیما چیست؟ اجرا به کدامیک بستگی بیشتری دارد؟ تخصص در موضوع یا برخورداری از مولفههای اجرا؟
به نظرم مجریان به چند دسته تقسیم میشوند؛ مجریانی که اجرای شاد و به اصطلاح فان دارند و سبک کار آنها به برنامههای سرگرمکننده و جنگها بیشتر نزدیک است. برخی مجریان میتوانند گوینده خوبی باشند. صدا و چهره خوبی دارند و متنهایی را که در اختیارشان قرار میگیرد، بدون اشتباه یا تغییر و با لحنی درست میخوانند. این گروه که شاید شبیه به گویندگان خبر هستند هم برای اجرای برنامههایی خاص مناسبند. اما این آسیب وجود دارد که چون وابستگی به متن دارند، اگر متن خوبی در اختیارشان قرار نگیرد، کارشان مورد توجه قرار نمیگیرد و دیده نمیشوند.
گروهی از مجریان هم روزنامهنگارند و مهارتهای ژورنالیستی دارند که باز هم به دو دسته تقسیم میشوند. روزنامه نگاران عمومی که در هر حوزهای میتوانند با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند، سوال مطرح کنند و بحث را پیش ببرند. به نظر میرسد این افراد بدون متن یا پیش زمینه تحقیقی از عهده پیشبرد یک بحث بخوبی برمیآیند. همچون یک روزنامه نگار که مصاحبه را هدایت میکند.
آیا این گروه همان مجری مولفها هستند؟
بله میتوان گفت، آنها ویژگیهایی دارند که برایشان درونی شده است، زیرا مجری یک ساعت قبل از برنامه نمیتواند مطالعات بلندمدتی نسبت به موضوعی همچون سینما داشته باشد. ضمن این که بحث ممکن است به هر مسیری کشیده شود. بنابراین وقتی او در طول سالها کسب دانش کرده حالا با اطلاعاتی که در وی درونی شده است، میتواند موضوع را هدایت کند. گروه دوم مجریان ژورنالیست هم گروهی هستند که یک حوزه را بهطور مشخص دنبال کردهاند، بنابراین از جزئیات آن خبر دارند. برای مثال در این حالت اگر بحث از بیکاری است، نرخ آن میان گروههای مختلف، آسیبها و... را میدانند اما کاهش بودجه و اهمیت ندادن به تحقیق و پژوهش قبل از تولید برنامه باعث شده تا بهطور ناخواسته مجریانی در این میان موفقتر ظاهر شوند که خود ژورنالیست هستند و گاهی بار تحقیق و مطالعه را خود بر دوش میکشند. همچنین سالها در یک زمینه اطلاع کسب کردهاند و حالا میتوانند بخوبی آن را مدیریت کنند. ضمن این که کاراکتر روانی و روحیات شخصی خود فرد هم در نحوه اجرای یک برنامه تاثیرگذار است.
برای مثال عدهای تخصصگرا و خلاقتر هستند و گروهی دیگر تنها از حواس پنجگانه برای کسب آگاهی کمک میگیرند. بنابراین طبیعی است که گروه اول در اجرای خلاقانه و بدون پیش زمینه تحقیقاتی موفقترند اما گروه دوم میتوانند متکی بر متن بهتر عمل کنند. درست مثل کسانی که در خط تولید یک کارخانه سالها در واحدهایی مثل بستهبندی کاری یکسان را انجام میدهند و خسته هم نمیشوند. در حالی که گروه اول تاب چنین کاری را ندارند.
شما جزو کدام گروه هستید؟
یکی از نقاط ضعف من این است که اگر یک متن در اختیارم بگذارند و بخواهند جلوی دوربین آن را ادا کنم، نمیتوانم زیرا آن را کار جذابی نمیدانم اما راحتتر هستم که یک موضوع را با کسی پیش ببرم.
قطعا سابقه روزنامهنگاریتان هم در این گرایش بی تاثیر نیست؟
درست است. قبل از این که مجری بشوم سالها روزنامه نگار بودم و حالا هم این بخش را با تدریس در دانشکده خبر دانشگاهی که خودم در آن تحصیل کردم، دنبال میکنم.
ارسال نظر