سبک زندگی
ما چطور اسير اجناس مي شويم؟/ به خاطر یک سبد خرید/ در مقابل نيازهاي کاذب جوگير نشويد
وقتي وارد يک فروشگاه ميشويم، کنترلمان را از دست ميدهيم و از اين قفسه به آن قفسه مي رويم و اجناس جديد به سبد خريدمان اضافه ميکنيم؟
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- صديقه سادات بهشتي- تا حالا نگاهي به فهرست خريدتان انداخته ايد؟" ژامبون نود درصد، نان تُست، بيسکويت شکلاتي، پنير خامه اي، تيراميسو، بستني وانيلي، سفره يک بار مصرف، گوجه مينياتوري" يادتان هست از کي اين فهرست اين قدر پر و پيمان شد؟ از کي اين همه اسم هاي عجيب و غريب و محصولات تازه جاي شان را در فهرست ما پيدا کردند؟ از کي ما تصميم گرفتيم براي خوشگلي سبد خريدمان و به خاطر ويترين و قفسه هاي مغازه ها و فروشگاه ها خريد کنيم؟ چرا وقتي وارد يک فروشگاه مي شويم، کنترلمان را از دست مي دهيم و از اين قفسه به آن قفسه مي رويم و اجناس جديد به سبد خريدمان اضافه مي کنيم؟ براي اين که به اين سوال ها فکر کنيم و جواب دهيم لازم است به روش هاي خريد کردنمان دقت کنيم و آن ها را با نيازهاي روزمره مان مقايسه کنيم.
ما سعي کرده ايم اتفاقاتي که در يک خريد روزانه برايمان مي افتد را به تصوير بکشيم و برايش راه حل هاي مناسبي ارائه کنيم، در اين زمينه با کارشناساني مشورت کرده ايم و شما نتيجه آن را در اين شماره مي خوانيد.
چطور يک خريد موفق داشته باشيم؟
مريم ملي- وارد مرکز خريد شده ايد، هواي مطبوع، موزيک ملايم و قفسه هاي بلند و رنگارنگي که از شير مرغ تا جان آدميزاد در آن پيدا مي شود. ساک کوچک يا نايلون ساده اي وجود ندارد تا بتوانيد خريدهاي دم دستي و کوچک تان را در آن بگذاريد، تا چشمتان کار مي کند فقط سبدهاي چرخدار بزرگي است که شما را به خريدهاي بيشتر و بيشتر تشويق مي کند. اما آيا همان قدر که فروشندگان به اصول دقيق فروش محصولاتشان واقفند، شما هم به اصول يک خريد صحيح اشراف داريد؟
بشتابيد بشتابيد، ارزان تر از همه جا...
از کنار فروشگاه رد مي شوي و کاغذهاي بزرگي با علامت درصد را مي بيني که نشان دهنده حراجي (OFF) محصولات فروشگاه است. پشت ويترين مغازه ها، لباس ها و وسايل لوکس و خوش آب و رنگي نظرت را جلب مي کند و با خودت مي گويي الان بهترين زمان خريدشان است، هم صاحب اين اجناس زيبا مي شوم و هم کمترين هزينه ممکن را مي پردازم.
* پيشنهاد ما به شما براي اين که حراجي هاي واقعي را شناسايي کنيد اين است که حتما قبل از خريد، قيمت نسبي و حدودي اجناس آن را در حالت غير از حراجي بدانيد. از طرف ديگر مي توانيد بررسي کنيد آيا مبالغي که فروشگاه اعلام کرده است به محصولاتش مي خورد يا نه، مثلا ارزشش را دارد بابت يک کيف پول ساده که مشابه آن در بسياري از فروشگاه ها پيدا مي شود، اين مبلغ را به عنوان حراج بدهيد يا نه؟ بسياري از فروشگاه ها و مراکز خريد به دلايل مختلف در زمان هاي متفاوت اعلام حراج مي کنند در حالي که قيمت ها دقيقا همان قيمت هاي قبلي است و در آن ميان ممکن است فقط يک يا دو محصول شامل تخفيف شود و شما هم به بهانه حراج وارد مغازه مي شويد و دست به خريد مي زنيد در حالي که جنس مورد نظرتان اصلا مشمول تخفيف نبوده است.
در مقابل نيازهاي کاذب جوگير نشويد
به هر قفسه اي که نگاه مي اندازيد به نظرتان مي رسد اين راهم لازم داريد، قفسه تنقلات نگاهتان را جلب مي کند، به نظرتان يکي دو بسته کوچک شکلات و يکي دو آبميوه که طعم هاي جديد دارد و خوراکي هاي کوچک ديگر هزينه خاصي برايتان نخواهد داشت پس همگي را بر مي داريد، به صندوق مي رويد و بعد از ديدن فاکتور کلي متحير مي شويد. اين هنوز آخر ماجرا نيست چون بعد از اين که به خانه مي آييد، مي بينيد کلي از اقلام مورد نياز را تهيه نکرده ايد در حالي که مبلغ قابل توجهي هم از حسابتان خارج شده است.
* اين ماجرا احتمالا براي بسياري از ماپيش آمده ، شايد بهترين راه براي جلوگيري از اين اتفاق و داشتن يک خريد کامل و موفق نوشتن فهرست خريد باشد. سعي کنيد همه موارد مورد نياز را در فهرست يادداشت کنيد و با يک برآورد مشخص درباره هزينه حدودي شان به خريد برويد. در فروشگاه مدام فهرست تان را چک کنيد تا چيزي از قلم نيفتد اگر خوراکي هاي جديد و مختلف هم به شما چشمک زدند با آرامش از کنارشان عبور کنيد و خريدشان را به تعويق بيندازيد.
روش ديگري که براي يک خريد موفق به کمکتان مي آيد اين است که در فهرست خريد حتما اولويت بندي را رعايت کنيد.
يعني مواردي که نيازهاي اصلي تان است در صدر قرار بگيرد و بعد به ترتيب موارد ديگر را بياوريد. اين طوري مي توانيد با توجه به بودجه تان اول نيازهاي اساسي را تهيه کنيد و بعد اگر هنوز پول داشتيد سراغ اولويت هاي بعدي برويد.
مثل مادربزرگ ها خريد کنيد
خوش و خرم خريدتان را کرده ايد و به منزل رسيده ايد، همسرتان کيسه هاي خريدتان را خالي مي کند تا هرچيزي را در قفسه خودش بگذارد اما متوجه مي شود تاريخ مصرف مواد غذايي که خريده ايد گذشته و يا مثلا فروشنده فلان کالايي را که مي خواستيد برايتان نگذاشته است.
* ساده ترين و راحت ترين راه جلوگيري از اين گونه مشکلات اين است که هنگام خريد با دقت به کيفيت محصولات توجه کنيد مثلاً اگر پارچه اي است حتما جنس آن را لمس کنيد و همه جايش را با دقت وارسي کنيد. اگر محصولات غذايي مي خريد اول به تاريخ مصرفش نگاه کنيد. علامت استاندارد هم براي بسياري از محصولات بايد کنترل شود. اگر اجناس شکستني مي خريد حتما حواستان باشد ترک، شکستگي يا پريدگي نداشته باشد. خلاصه اين که حسابي چشم هايتان را باز کنيد و مثل مادربزرگ ها با دقت تمام خريد کنيد.
الان همه همين رنگي مي خرند
لباس يا کفش مشخصي را پسنديده ايد؛ اما ظاهرا رنگ مورد علاقه تان در فروشگاه موجود نيست. فروشنده به شدت تاکيد مي کند که اين روزها اين رنگ بيشتر روي بورس است و همه هم دنبالش هستند.
مردد مي شويد که خريد کنيد يا نه؟ از لباسي خوشتان آمده که سايز شما نيست، فروشنده نمونه مشابهي را پيشنهاد مي کند که در حقيقت خيلي هم شبيه لباس مورد نظر نيست و اصرار مي کند که اين بيشتر به شما مي آيد توي رودربايستي مي مانيد که چه کاري درست است؟
* تجربه نشان داده است اگر چيزي را نپسنديديد و به اصرار ديگران بخريد دلتان با آن صاف نمي شود. پس بهتر است براي سليقه خودتان هزينه کنيد و اگر سايز دلخواهتان را پيدا نمي کنيد از خيرش بگذريد. چون هزينه کردن و بعد افسوس خوردن براي اينکه تمايلي به استفاده از آن نداريد ديگر فايده اي ندارد. سعي کنيد هميشه خودتان باشيد اگر فلان رنگ به اصطلاح مد شده اما شما رغبتي به آن نداريد دليلي ندارد براي حرف مردم حتما همان رنگ را بخريد. به خاطر ديگران خريد نکنيد و هميشه در خريد به سليقه خودتان هم احترام بگذاريد.
دواي درد شما فاکتور است
خريدتان تمام شده ولي هر چقدر حساب و کتاب مي کنيد به نظرتان اضافه تر پول داده ايد. مرتب با خودتان مي گوييد اگر قيمت فلان وسيله اين قدر بوده باشد... و باز شک مي کنيد که قيمتش واقعا همين قدر بوده يا نه؛ اصلا نمي دانيد هرکدام از اجناس را دقيقا چقدر برايتان حساب کرده اند. چه بسا شما هم هزينه بيشتري را پرداخت کرده باشيد.
* شايد بگوييد حوصله فاکتور و کاغذ خريد گرفتن ندارم ولي اين را هم بدانيد بهترين راه براي حساب و کتاب مالي تان همين فاکتور است. شما به کمک فاکتور مي توانيد وقتي در منزل هستيد با خيال راحت يک بار ديگر محاسبه خريدتان را انجام دهيد و قيمت دقيق خيلي از کالاها را ببينيد در حالي که در فروشگاه اصلا به آن توجه نکرده ايد. اين طوري مي توانيد مقايسه اي بين خريدهاي قبلي داشته باشيد و مثلا به خاطر بياوريد که با اين هزينه، دفعه پيش يک شامپو با قيمت خيلي زيادتري خريديد در حالي که الان با انتخاب يک مارک بهتر، خريد به صرفه تري داشته ايد. اگر خيلي اهل حساب و کتاب روي کاغذ نيستيد مي توانيد يک اپليکيشن خريد روزانه يا يادداشت مالي روي گوشي تان نصب و بعد از هر خريد آن را يادداشت کنيد اين طوري خيلي دقيق حساب موجودي تان را داريد و ذهنتان هم آرام و قرار مي گيرد.
نسل سوپر مارکتی ها
"زمان ما که اين چيزها نبود، اگر هيچي توي خونه نداشتيم يه مقدار نخود و لوبيا مي پختيم، يه مشت سبزي و کمي رشته هم اضافه اش مي کرديم، مي شد آش! مي خورديم، لذتش رو هم مي برديم. مثل الان نبود که کباب بايد سلطاني باشه، کلم بروکلي باشه، ماست پر چرب باشه، سوسيس دودي باشه. يک متکا مي گذاشتيم گوشه خانه مان، يک قاليچه کوچک يا گليم مي انداختيم کف خانه، مي شد چهار ديواري مان. با يک چراغ خوراک پزي غذا مي پختيم، با يک چراغ علاءالدين گرم مي شديم.
مبل استيل و بوفه سه متري و تستر و سرخ کن و ساعت قد آدميزاد لازم نبود". اين ها حرف هاي بزرگ ترهاي ماست وقتي خريدهاي خانه و زندگي مان را مي بينند. آن ها معتقدند ما زياده روي مي کنيم و ما هم خودمان را خوب مي شناسيم. اصلا من نگارنده، اگر توي سبد روزانه خريد خانوارمان يک بسته پنير چدار و يک بسته چيپس فلفلي و مقداري سس مايونز و چند رنگ ژله و نوشابه گازدار و چند عدد عصاره مرغ و ماست طعم دار و دلستر هلو و بستني نباشد، خريد به دلمان نمي چسبد.
پس بهتر است حرف بزرگ ترهاي مان را جدي بگيريم و بپذيريم که ما يک نسل سوپرمارکتي هستيم، نسلي که به چشم و گوشمان و مهم تر از آن به ذائقه و هوس خريدمان زيادي اهميت مي دهيم. نسل قبلي براي گذراندن زندگي شان اول به جيبشان نگاه مي کردند، بعد نيازشان را بررسي مي کردند و بعد هم خريدشان را انجام مي دادند ولي ما که نسل جديد باشيم اول تبليغات تلويزيون را مي بينيم، بعد به ديگران نگاه مي کنيم تا ببينيم چه مي خورند و چه مي پوشند و با چه وسايلي زندگي مي کنند و دست آخر هم بررسي مي کنيم ببينيم توي فروشگاه، چه چيزهايي موجود است.
اين مي شود که هر سوپر مارکت و فروشگاهي مي تواند با وعده جايزه صد هزار توماني در هر دو دقيقه يک بار، ما را ترغيب به خريد بيشتر کند و حتي وادارمان کند با اين صد هزار تومان جديد باز هم خريد کنيم. هربرت مارکوزه جامعه شناس هم مي گويد:" کنترل جامعه و انسان ها از طريق نياز آفريني در انسان ها و مجبور کردن نامحسوس آن ها در جهت تامين نيازهايي که سرمايه داران در آن ها به وجود آورده اند، انجام مي گيرد." ما هم بدون هيچ مقاومتي خودمان را در معرض اين نيازها قرار مي دهيم. کساني که تصميم شان فروش يک کالاست مي دانند که بايد تقاضا وجود داشته باشد و براي تقاضا احساس نياز لازم است. براي اين که نيازهاي به وجود آمده در هر فردي، انگيزه قوي براي اين تقاضا و خريد اجناس ايجاد کند، تحريک نياز به احترام و خودنمايي خيلي مهم است. به قول پروفسور رفيع پور مردم نياز به احترامشان را از طريق نمايش کالاهاي خريداري کرده به دست مي آورند. کالاهايي که در واقع مردم آن ها را نمي خواسته اند، اما از طريق تبليغات و مسابقه ها اين نياز در آن ها ايجاد شده است.
ما اين روزها نياز به احتراممان زيادي بالا رفته است. همه مان دوست داريم مورد احترام دوست و آشنا و غريبه قرار بگيريم، دوست داريم با دست نشانمان دهند و از پوشش مان تعريف کنند و بدتر از آن دوست داريم درباره خانه و زندگي و خورد و خوراکمان براي مردم تعريف کنيم و حس تحسين آن ها را برانگيزيم. ما نتوانسته ايم خودمان را و نياز به احتراممان را کنترل کنيم و حالا مجبوريم هزينه اين نياز را از جيب مبارک مان بپردازيم. چيزي که دانستنش خيلي مهم است، اين است که اين نياز هيچ وقت کامل نمي شود و ما در هر شرايطي دوست داريم بيشتر تأمينش کنيم و اگر قرار باشد راه تامين نياز به احترام مان اجناسي که مي خريم باشد، حالا حالاها بايد براي اين نياز کاذب وقت بگذاريم و پول خرج کنيم و مطمئن باشيم به اين راحتي ها از اين مسابقه خريد خارج نمي شويم.
چم و خم هاي خريد به همراه کودک
براي خريد فرزندتان را هم همراه خود مي بريد. وارد سوپر مارکت که مي شويد چشمش به هر خوراکي که مي افتد دلش مي خواهد و براي خريد آن به شما اصرار مي کند. به مرکز خريد لباس مي رويد پايش را به زمين مي کوبد که فلان لباس را مي خواهد و بايد برايش بخريد. کلافه تان کرده است تا حدي که نمي دانيد بايد چکار کنيد و فکر مي کنيد اگر چيزهايي که دوست دارد برايش بخريد آرام مي شود...
اگر به هر دليلي کودکتان هم در خريد همراهتان است بايد چند نکته را رعايت کنيد:
* بهتر است حتما قبل از بيرون رفتن از منزل کودکتان را سير کنيد. مثلا تلاش کنيد بعد از صرف وعده هاي غذايي بيرون برويد يا اين که حتما غذاي کاملي به او بدهيد تا احساس گرسنگي نکند. شکلات و يک آبميوه کوچک براي خريدهاي طولاني همراه خودتان داشته باشيد تا اگر اصراري براي تهيه خوراکي در بين راه داشت، بتوانيد به نيازش پاسخ بدهيد.
* اگر کودکتان مدام اصرار مي کند که فلان وسيله را مي خواهد شما نبايد فوري راضي شويد و دست به خريد بزنيد اين گونه او با خودش فکر مي کند که راهش را ياد گرفته و اگر براي چيزي گريه يا اصرار کند مي تواند به خواسته اش برسد. راه درست اين است که شما براي کودکتان توضيح بدهيد که مثلا فلان چيز خيلي گران است و در حال حاضر نمي توانيد آن را برايش بخريد و خودتان هم خيلي از اين بابت ناراحتيد. صداقت شما به کودک کمک مي کند تا دست از پافشاري بردارد.
* از طرف ديگر بهتر است نيازهاي کودکتان را به طور مشخص دسته بندي کنيد مثلا دسته اول، نيازهاي «غير مهم و غير ضروري» ، دسته دوم نيازهاي «ضروري و مهم» و دسته سوم نيازهاي «مهم و غير ضروري». حالا براي هر خواسته اش مي توانيد راهنمايي اش کنيد که فلان وسيله را نياز ندارد و مورد استفاده اش نخواهد بود. تأمين نيازهاي غيرضروري و مهم را مي توانيد بنا به صلاح و تشخيص خودتان به تعويق بيندازيد. البته به خاطر داشته باشيد که حتما بايد زماني را براي تأمين نيازهاي ضروري و مهمش اختصاص دهيد. حتي گاهي اجازه بدهيد براي تقويت مهارت خريد، خودش از بين يک سري محصولاتي که شما تعيين کرده ايد دست به انتخاب بزند.
همه اين ها بستگي به اين دارد که خود و همسرتان در خريد چگونه رفتار مي کنيد اگر خودتان مدام در حال خريد غير ضروري هستيد از فرزندتان هم نمي توانيد انتظار ديگري داشته باشيد.
* سعي کنيد با همسرتان هماهنگ باشيد، اختلاف نظر بين شما مي تواند باعث سردرگمي کودک شود. اگر همسرتان مي گويد فعلا اين وسيله را براي کودک نخريم جايي دور از کودک با هم به توافق برسيد و بعد تصميم قطعي تان را به او اعلام کنيد. اگر کودک حس کند مادرش هميشه با همه خريدها موافق است اما پدرش مخالفت مي کند، حس بدي در او ايجاد مي شود و ممکن است بعد از اين بيشتر براي تأمين شدن خواسته هايش، لجبازي کند.
ارسال نظر