کم تحرکی و بی تحرکی ایرانیان
آمارهایی که طی یک دهه اخیر از وضعیت تحرک ایرانیان اخذشده نشاندهنده این است که حدود ۶۰درصد مردم کشورمان از کمتحرکی و بیتحرکی رنج میبرند.
به گزارش پارس به نقل از همشهری آنلاین: آمارهایی که طی یک دهه اخیر از وضعیت تحرک ایرانیان اخذ شده نشان دهنده این است که حدود ۶۰درصد مردم کشورمان از کم تحرکی و بی تحرکی رنج می برند.
نتیجه این بی تحرکی نیز آمار نگران کننده بروز سکته قلبی در کشور است، براساس آخرین آمارها در هر روز ۳۰۰نفر و در مدت یک سال ۱۰۹هزار نفر در ایران براثر بیماری های قلبی جان خود را از دست می دهند که متأسفانه با میزان تلفات در جنگی چندساله برابری می کند. اما این تمامی واقعیت نیست؛ چرا که آمار کم تحرکی در دانش آموزان ۶۰درصد است و آمار کم تحرکی در جامعه به دلیل وجود قشر سالمند که طبعا تحرک کمتری نسبت به قشر نوجوان دارند بالاتر است.
این مسئله بیانگر آن است که علاوه بر قشر نوجوان و جوان آحاد جامعه باید از یک میزان تحرک برخوردار باشند؛ البته تحرک یک کلمه کلی است. زیرا حرکت فردی از یک اتاق به یک اتاق دیگر نیز تحرک نام دارد، اما منظور از تحرک به معنای اخص آن داشتن یک برنامه ورزشی روزانه منظم است.
برخی از کارشناسان بر این باورند که حداقل باید هفته ای ۳ روز و به طور میانگین در هر هفته یک ساعت ورزش کرد. البته درباره ورزش و تحرک در میان کارشناسان اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی گفته اند دست کم افراد باید روزانه ۲۰دقیقه ورزش کنند، برخی نیز کمتر از یک ساعت ورزش در روز را کافی نمی دانند، البته مفهوم ورزش و تحرک در سنین مختلف نیز متفاوت است. قطعا میزان تحرکی که برای یک کودک ۵ ساله درنظر گرفته می شود با میزان تحرکی که یک انسان ۶۵سال به بالا باید داشته باشد متفاوت است.
بنا بر تعریف انجمن قلب آمریکا افراد سالم زیر ۶۵سال باید روزی ۳۰دقیقه ورزش کنند. ورزش در اینجا به معنای انجام حرکات بدنی به قصد ورزش کردن است نه فعالیت بدنی که فرد در زمان کار خود انجام می دهد؛ ورزش هایی مانند ایروبیک، تند راه رفتن، دویدن و شنا کردن. وقتی تحرک فرد از حداقل میزانی که کارشناسان درنظر دارند کمتر شد، اصطلاحا گفته می شود فرد دچار کم تحرکی است.
اگر معنای تحرک و کم تحرکی به طور دقیق برای مردم تعریف نشود آنها نخواهند فهمید زمانی که سخن از تحرک به معنای فعالیت ورزشی به میان می آید، منظور دقیقا چیست. به طور کلی فرد باید ۳ روز در هفته و هر روز به مدت ۳۰دقیقه ورزش شدید کند و نه ورزش به قصد تفریح و درصورتی که فرد از این میزان کمتر ورزش کند کم تحرک محسوب می شود.
اما یکی از علل اصلی کم تحرکی و ورزش نکردن بخش قابل توجهی از مردم ایران را می توان در کمبود امکانات شهری دانست. در چند سال اخیر شهرداری تهران تلاش هایی را در این زمینه کرده و سعی شده است مانند کشورهای توسعه یافته در تهران نیز مسیر ویژه دوچرخه سواری احداث، در پارک های بزرگ لوازم ورزشی برای ورزش عموم نصب شود و با احداث ایستگاه های دوچرخه تلاش شده است تا مردم به استفاده بیشتر از دوچرخه در ایاب و ذهاب ترغیب شوند.
این اقدامات مثبت در برخی از دیگر شهر های بزرگ کشور نیز تا حدودی به اجرا در آمده است اما هنوز هم در این زمینه کاستی ها فراوان است. درحالی که در بسیاری از شهرهای کشورهای توسعه یافته مسیرهای جداگانه ای در کنار خیابان های اصلی و پارک ها و فضاهای بزرگ سبز جهت پیاده روی و ورزش دو و دوچرخه سواری احداث شده و بسیاری از کارشناسان احداث این مسیرهای ویژه و ایجاد امکانات ورزشی مناسب در پارک ها را گواه ترغیب مردم در این کشورها به ورزش می دانند، در تعداد زیادی از شهرهای ایران هنوز نه تنها این امکانات ویژه احداث نشده بلکه تا به امروز بسیاری از پیاده روهای این شهرها که باید محل مناسب و ایمنی جهت حداقل عبور و مرور امن عابران باشد احیا و بازسازی نشده است.
نباید نسبت به معضل بی تحرکی در ایران که یکی از معضلات عمده محسوب می شود و می تواند عامل بیماری های قلبی و عروقی خطرناک و گاه مرگبار شود بی تفاوت بود. سلامت شهروندان می تواند به طور مستقیم به سلامت جامعه و عدم گرایش مردم به دخانیات و مواد مخدر کمک کند و به طور غیرمستقیم نیز باعث پرورش نسل های سالم با ذهن های سالم و آگاه شود که بتوانند در راه توسعه و تعالی کشور مؤثر باشند.
پای درخت خرمالو ایستاده بودم، چه خرمالوهای رسیده ای داشت. باید می رفتم بالا و آنها را می چیدم، اما در پاهای خود حسی داشتم که به من می گفت، فشار حاصله به پاها زیادتر از تحمل من است، می دانستم در انجام برخی حرکات که قدرتِ بیشتری می طلبید؛ ناتوانم. آن سال خرمالوها روی درخت ماند تا اینکه پرنده ها تمام آنها را با انرژی و شادی زیاد خوردند. بر حسب اتفاق متوجه شدم یکی از دوستان کوهنوردی را حدود ده سال است، ادامه داده، و آن را جزو عادتِ هفتگی خود قرار داده است. زمستان سال بعد را با او به کوهنوردی رفتم، هفته ای یکبار؛ هر بار حدود 5 ساعت. بعد از سه بار که به این روش تغییر رفتار دادم، روزی دوباره پای درختِ خرمالو ایستاده بودم، چه خرمالوهای رسیده ای، در پاها و ران خود احساس قدرتی عجیب می کردم، که مرا به یاد قدیم ترها می انداخت، به راحتی از درخت بالا رفتم و بیشتر خرمالوها را چیدم. این احساس قدرتِ اِمسال، و آن احساس ناتوانی پارسال را به یاد آوردم، و متوجه شدم آنها که مدام در هر فرصتی می گویند ورزش کنید تا سالم بمانید، چه می خواهند بگویند. چیزی را درک کردم که قبلاً از گفته های دیگران درک نمی کردم. فقط در جواب آنها می گفتم: درست می گوئی. همین. قبلاً نه پشتوانۀ کرداری برای من داشت، نه تغییر رفتاری در تحرک روزانۀ خود می دادم.
داشتم از تره بار برمی گشتم، خانمی را دیدم که کنار جوی سیمانی با عرض معمول ایستاده بود و مُردد به نظر می رسید. به راه خود ادامه دادم، اما مرا صدا کرد، آقا اینجا پل ندارد و من نمی توانم از این جوی رد شوم، می شود آستین شما را گرفته و از جوی رد شوم؟ به او کمک کردم و از جوی رد شد. این خانم کمتر از دو سال دیگر با آن وضعیتِ ... فاصله دارد. حالا پشیمانم که چرا چند جملۀ هشدار به او نگفتم، فقط 60 ثانیه وقت می گرفت.
یکی از فامیل ها، عصا بدست در حیاط خانه قدم می زد، پرسیدم چرا چند وقت است از خانه خارج نمی شوی؟ گفت می ترسم بیفتم. او کمتر از یک سال دیگر با آن وضعیتِ ... فاصله دارد. از ورزش گفتم، گفت خودم می دانم، ...
پارسال بعد از ظهرها که می شد، گاهی او را می دیدم که روی صندلی ایستگاه اتوبوس نشسته است، و عصایش را به همراه آورده است. یکبار به من گفت می ترسم مرا هُل بدهند و بیفتم. او آن وضعیتِ ... را دارد تجربه می کند، البته در شروعش قرار دارد، به تازگی که او را داخل خانه دیدم، متوجه شدم دیگر قادر نیست به تنهائی از خانه خارج شود. آیا مسبب افتادن در این وضعیتِ ... کسی غیر از خودش است؟ این جملۀ (من خودم می دانم) مانع بزرگی شده در مقابل درکِ خیلی از مفاهیم حیاتی.
یکی از فامیل ها، همین سه ماه پیش نیمه شب، افتاد و استخوان رانش شکست. او را با اورژانس به بیمارستان رساندند، و پایش را عمل کردند. دکتر گفت سه ما باید روی تخت بماند، تا پاهایش جوش بخورند. حالا بعد از سه ماه دیگر امیدی به بلند شدن از تخت ندارد، بچه هایش 24 ساعته بالا سرش هستند. معلوم نشد چرا سه ماه پیش داخل خانه، پایش شکست. او الان در وضعیتِ ... غرق شده، و تا خودش اراده نکند، امیدی به راه افتادنش نخواهد بود.
...
متوسط عمر مردم این دوره و زمانه را می توانید از روی سنگ های قبر استخراج کنید. به عددی حدود 80 سال می رسید. البته برای دو نسل قبل این عدد بیش از 90 سال بوده است. فکر کنید، علت را ریشه یابی کنید. دو تا از مهمترین علل را بدست آورید. به جواب تغییر خوراک روزانه، و کاهش تحرک روزانه خواهید رسید. این جواب ها خیلی کلی و بی معنی هستند، برای درکِ آنها باید دو کتاب جداگانه نوشته شود.
دوشنبه 15/11/1397