وقتی تعداد فرزند به یکی و نصفی میرسد
خانوادههایی که روز به روز آب میروند
زمانی بچه نمک زندگی خانواده ایرانی بود و کودکانمان با قد و نیم قدهای خودشان بزرگ میشدند و حضور در اجتماع را میآموختند اما امروز ما ماندهایم و یکی و نصفی فرزند که معلوم نیست چه تصویری از خواهر و برادر در ذهنش نقش میبندد.
به گزارش پارس ، به نقل از فارس، شاید تا همین ۳۰ سال پیش سفره شام که پهن می شد حداقل شش، هفت تا بچه دور آقاجان، پدر خانه را می گرفتند.
پای حرف های تازه عروس های آن روز و مادربزرگ های امروز هم که بنشینی حرف های جالبی راجع به زندگی و داشتن فرزند می زنند. اینکه مرد، بزرگ خانه است و نباید روی حرف او حرف زد.
اینکه داشتن چند فرزند جزء بایدها و نمک زندگی بود و اگر کسی در سالگرد ازدواجش بچه ای در بغل نداشت، انگ نازایی را باید تحمل می کرد.
اما به یکباره چه شد که از شش، هفت تا بچه در هر خانواده ایرانی امروز به یک مرتبه رسیده ایم به یکی و نصفی!
خیلی ها از اوایل دهه ۶۰ به بعد شعارهای تبلیغاتی تنظیم خانواده را روی بیلبوردها، بسته های غذایی و کتاب ها دیده یا شنیده بودند که « یکی خوبه دو تا بسه! » .
علت این سیاستگذاری به آنجا بر می گردد که پس از انقلاب به یکباره شیب رشد جمعیت سیر صعودی گرفت و یکباره در دهه ۶۰ جمعیت کشور از ۳۴ میلیون نفر در قبل از انقلاب به ۶۰ میلیون نفر رسید. در حالیکه کشور درگیر جنگ، تحریم های شدید اقتصادی بود و آمادگی لازم را برای فراهم کردن زیرساخت های آموزشی و تربیت فرزندان و تامین نیازهای درمانی و معیشتی جمعیت را نداشت.
این مسائل علیرضا مرندی وزیر بهداری آن زمان را بر آن داشت تا قانون سیاستگذاری و کنترل جمعیت را با گرفتن تاییدیه از امام خمینی (ره) در مجلس به تصویب رسانده و به اجرا درآورد.
بیست سال تولد فرزند چهارم ممنوع
از مهم ترین مفاد این قانون این بود که در صورت تولد فرزند چهارم دولت هیچ کمک و حمایت مالی و بهداشتی برای این فرزند ارائه نخواهد کرد.
با اجرای این سیاست در عرض ۱۰ سال نرخ رشد جمعیت از ۳.۹ به ۱.۲ رسید و در دهه هشتاد نیز به صورت خطی سپری شد.
ولی با انتشار نرخ رشد جمعیت در سال ۹۰ مسئولان متوجه شدند که این بار از این طرف بام افتاده اند و چراغ قرمز هشدار برایشان روشن شد که باید فکری برای رشد جمعیت کرد.
آمارهای سازمان ثبت احوال از نرخ رشد جمعیت در کشور در سال ۱۳۹۰ نشان می دهد که میانگین فرزندآوری در کشور چیزی حدود ۱.۸ است که میانگین فرزندآوری در بین سیستان و بلوچستانی ها با بیشترین نرخ ۳.۵ فرزند و استانهای گیلان، مازندران و تهران با ۱.۴ کمترین میزان را در کشور دارد.
از طرفی با این روند رشد تا ۳۰ سال آینده با خیل عظیم جمعیت سالمند که بار بیماری، ناتوانی و نیروی غیرکارآمد جامعه را تشکیل می دهد مشکلات دو چندان خواهد شد.
اما باید دید علاوه بر سیاستگذاری های دولت چه عواملی در کاهش رشد جمعیت موثر است.
منابع علمی همواره این موضوع را تایید می کنند که با افزایش سطح سواد و آگاهی خانواده ها کنترل فرزند آوری هم بیشتر می شود.
با این روند ۳۰ سال دیگر مرگ و تولدمان سر به سر می شود
از طرفی هرچه مردم به سمت زندگی شهرنشینی پیش بروند و سطح خواسته و توقع از زندگی بالا رود تمایل به داشتن فرزند هم کمتر می شود.
محمد ناظمی اردکانی رئیس سازمان ثبت احوال کشور چند روز قبل آمار تولد در سال ۹۱ را یک میلیون و ۴۲۱ هزار نفر اعلام کرد و از روند رشد جمعیت اظهار نگرانی کرد و گفت: اگر با همین روند پیش برویم تا ۳۰ سال آینده تعداد متولدین با فوت شدگان سر به سر خواهد شد.
ناظمی اردکانی ازدواج دیرهنگام دختران و پسران را یکی از دلایل برشمرده و گفت: طی یک دهه اخیر آمار ازدواج دختران بالای ۳۰ سال ۲ برابر شده است.
اگر چه دولت از سال ۹۰ سعی کرد با افزایش مدت مرخصی زایمان و ارائه بسته های تشویقی از جمله اهدای یک میلیون تومان به نوزادان مردم را به داشتن فرزند بیشتر تشویق کند اما مرضیه وحید دستجردی وزیر سابق بهداشت دولت دهم بر این باور است که سیاست های جمعیتی دولت اثر گذار نخواهد بود چرا که شرایط اقتصادی جامعه تعیین کننده است و مردم خودشان در این زمینه تصمیم می گیرند.
تا ماشین و خانه نخریم بچه نمی آوریم
مونا-ب و همسرش از جمله زوج هایی هستند که ۹ سال از زندگی مشترکشان می گذرد. او اکنون ۳۱ ساله است و علی رغم اینکه مشکلی در بارداری ندارد هنوز فرزندی به دنیا نیاورده است.
وی می گوید: با همسرم تصمیم گرفته ایم تا خانه و ماشین نخریم بچه ای هم در کار نباشد. چون واقعاً با آمدن بچه دست و پایمان بسته می شود و دیگر همه درآمدمان را باید صرف بچه کنیم.
این زن جوان امیدوار است تا پایان امسال با خرید ماشین زمینه آوردن یک بچه برایشان فراهم شود.
وقتی تک فرزندی افتخار اجتماعی می شود
صرف نظر از کاهش رشد جمعیت، تک فرزندی و تبعاتی که ممکن است برای فرزندانی که خواهر و برادر ندارند هم بعد دیگر قضیه باشد، اما متاسفانه صرف نظر از مشکلات اقتصادی و محدویت، تک فرزندی به عنوان یک افتخار یا به نوعی« کلاس» اجتماعی به ویژه در قشر تحصیلکرده تبدیل شده است.
شیما- د ۳۴ سال دارد. این خانم مهندس صنایع غذایی است و اکنون یک فرزند هفت ساله دارد و تمایلی هم برای داشتن فرزند دوم ندارد.
او می گوید: من و شوهرم هر دو کار می کنیم تا بتوانیم یک زندگی نسبتاً آرام داشته باشیم. با هزار سختی پسرمان را به این سن رسانده ایم و ترجیح می دهیم توانمان را برای تربیت و فراهم کردن خواسته های این یک دانه بگذاریم.
خانم مهندس تصریح می کند: چه فایده دارد دو بچه بیاوری ولی نتوانی تأمینشان کنی. اگر قرار است گلی به سرمان بزند همین یکی می زند!
قضاوت در مورد مرز بین مشکلات اقتصادی و یا زیاده خواهی در زندگی و تجملات زندگی شهر نشینی کار چندان آسانی نیست.
هر وقت خواستم ازدواج کنم گفتند فعلاً درست را بخوان
مریم- ر در سن ۳۸ سالگی دومین فرزند خود را باردار است. او فرزند اول خود را به طور طبیعی به دنیا آورده و قصد دارد دومین فرزند را هم به همین روش به دنیا بیاورد.
وی می گوید: من خودم روانشناس هستم. اگر عقل الان را داشتم هم زودتر ازدواج می کردم و هم زودتر فرزندم را به دنیا می آوردم. معنی ندارد که مادر و فرزند ۴۰ سال با هم فاصله سنی داشته باشند.
مریم می افزاید: هر وقت خواستم به ازدواج فکر کنم. پدر و مادرم گفتند فعلاً برو دانشگاه و درست را بخوان. به خودم که آمدم دیدم ۲۸ ساله شده و تازه ازدواج کرده ام. ولی با وجود تمام مشغله های کاری من و همسرم ترجیح دادیم برای دخترمان یک خواهر یا برادر بیاوریم تا معنی خانواده واقعی را در آینده درک کند.
۲۷ درصد دختران بالای ۲۴ سال هنوز ازدواج نکرده اند
از طرفی مرکز تحقیقات سلامت وزارت بهداشت آماری را اعلام کرد که با تحقیق روی ۳۵ هزار زن ایرانی به دست آمده است.
این آمار که مربوط به سال ۱۳۸۹ است نشان می دهد که فقط ۵.۵ درصد زنان زیر سن ۱۵ سالگی و ۲۶.۳ درصد زیر ۱۸ سالگی ازدواج کرده اند و ۲۷ درصد دختران بالای ۲۴ سال هنوز ازدواج نکرده اند.
و در نهایت همه این عوامل دست به دست هم داده تا تولد فرزند هم به تاخیر بیافتد.
اما نکته جالب اینجاست که سازمان بهداشت جهانی تولد دو فرزند را کافی می داند. نسخه ای که شاید بنا به مصلحت کشورهای غربی پیچیده می شود.
حسن طریقت منفرد وزیر بهداشت هم در مراسم روز جهانی جمعیت به این نکته اشاره کرد و گفت: در مقطعی در سیاست های جمعیتی گول سازمان بهداشت جهانی را خوردیم و نباید اجازه می دادیم جمعیت مان با این شیب تند کاهش یابد و راه بیست ساله را شش ساله پیمودیم.
اما تمام این آمار و ارقام و بایدها و نبایدها یک طرف. باید پرسید نسل آینده جامعه ایرانی که درک درست و تصویری از مفهوم خواهر، برادر، خاله و عمه و دایی ندارد چگونه می تواند معنای خانواده ایرانی و سنت های آن را که از ارکان اصلی هر زندگی است دریابد. و باز نوک پیکان انتقاد را باید به سمت سیاستگذاران نشانه رفت که آیا واقعاً طی این ۱۰ بیست سال اخیر شما از آمارها بی خبر بودید و نمی دانستید که باید چانه زنی ها را برای تدوین یک سیاست جدید و بر طبق شرایط جامعه آغاز کرد و ره صد ساله را یک شبه و با عجله نپیمود.
ارسال نظر