رانندگی ایرانی، فرهنگی است یا مصیبت؟
خدا نکند پشت چراغ قرمز-بخوانید چراغ خواب-چهارراه ابوطالب (شهر مشهد) بمانی. این چراغ چند زمانه! از این چهارراه، تصویری خسته کننده در ذهن ساخته است و همیشه باید تلاش کنی مسیری را انتخاب کنی که ناچار نباشی از آن عبور کنی. بگذریم…
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، در ادامه نوشت: روز جمعه بود و بعدازظهر و با خودم گفتم امروز خلوت است و از همین چهارراه به مسیر ادامه دهم. چراغ قرمز شد و من در سومین ردیف بودم. خوشحال بودم که با سبز شدن چراغ به طور حتم از آن رد می شوم و معطل نخواهم ماند ولی متاسفانه ظاهراً مرغ آمین در اطرافم نبود، با سبز شدن چراغ، وانتی که در اولین ردیف بود، هیچ تکانی نخورد خودرویی که بین آن وانت و خودروی من بود هم با خونسردی منتظر حرکت وانت بود و من هم به طور طبیعی منتظر حرکت آن دو ولی خبری نشد. هنوز لحظاتی نگذشته بود که بوق های ممتد که معنای آن عصبانیت است، از پشت سر شنیده شد، فهمیدن این که برای وانت مشکلی پیش آمده است سخت نبود و تا خودروهای پشت سر خواستند به خود بجنبند و راهی پیدا کنند، چراغ قرمز شد! دور دوم را هم صبر کردیم ولی با سبز شدن چراغ باز هم همان موضوع تکرار شد… و دوباره بوق های ممتد خودروهای پشت سر و… بالاخره در لحظات آخر مشکل برطرف شد و همه از چهارراه رد شدیم. در این بین رفتار آرام، با خونسردی و بدون واکنش راننده پرایدی که جلوی خودروی من ایستاده بود، برایم بسیار جالب بود آن هم در شرایطی که همه رفتارهای بی صبرانه داشتند.
رانندگی با هوش اجتماعی
از دیدگاه روان شناسی این راننده خونسرد و آرام احتمالاً از « هوش اجتماعی» خوبی برخوردار است؛ یعنی می تواند با در نظر گرفتن جوانب، شرایط خود و دیگران را به خوبی درک کند و بی آن که اعصاب خود و دیگران را به هم بریزد، مناسب ترین تصمیم را بگیرد، به گونه ای که هم خودش آرام باشد و هم آرامش دیگران را حفظ کند و حتی به آنها آرامش بدهد. برای این که شما هم راننده ای باهوش اجتماعی بالا باشید، نیاز نیست الزاماً IQ بالایی داشته باشید. دکتر ابوالقاسم « خوش کنش» ، روان شناس بالینی معتقد است: هوش اجتماعی مبتنی بر شناخت حقوق مردم و شهروندان است. او تأکید می کند: افراد نباید مسائل هیجانی را در رانندگی دخالت دهند. اگر در شمار کسانی هستید که در خیابان ویراژ می دهید، جلوی خودروها می پیچید، تخلف می کنید و خدای ناکرده گاهی کلمات نامناسب هم نثار دیگران می کنید حتماً در رفتارتان تجدیدنظر کنید. این گونه رفتارها نشانه خوبی نیست. این گونه پرخاشگری ها معمولاً از سطحی از افسردگی نشأت می گیرند. زود قضاوت نکنید! ما همه تقصیرها را به گردن شما نمی اندازیم. گشتی در شهر می زنم و با دقت رفتار رانندگان را زیر نظر می گیرم. خدا را شکر امروز در مسیرم بیشتر مردم آرام هستند و اتفاقاً با هر کسی هم صحبت می کنم بیشتر از حفظ این آرامش می گوید. علی؛ مردی ۵۳ ساله است که ۲۵ سال است رانندگی می کند. با قاطعیت می گوید: « امکان ندارد در رانندگی خلاف کنم و از کسانی هم که در رانندگی نسبت به من تخلف یا بی ادبی کنند بی توجه به آنها می گذرم» . از منظر جامعه شناختی می توان امیدوار بود این فرد فضای عمومی را خوب درک کرده است و وجدان جمعی را می شناسد.
دکتر سعید معیدفر، جامعه شناس، از وجود دو عرصه خصوصی و عمومی سخن می گوید و آنها را این گونه تبیین می کند؛ عرصه خصوصی شامل گروه های کوچک می شود مثل خانواده، طایفه یا گروه های دوستی. در این عرصه افراد به هم اعتماد متقابل دارند، به هم احترام می گذارند و به همه قول و قرارهایی که با هم می گذارند، پایبندند حتی گاهی بدون هیچ سند و مدرکی، با یکدیگر تعامل دارند. اما این عضو هیئت علمی دانشگاه عرصه های عمومی ایران را چندان مطلوب ارزیابی نمی کند چون بر خلاف این که هر کدام از ما در کنار اعضای خانواده با یکدیگر با اعتماد، دوستی، محبت و احترام رفتار می کنیم، وارد اجتماع که می شویم، با مردم مانند بیگانه ای روبه رو می شویم که متأسفانه گاهی انگار هیچ حق و حقوقی برای آنها قائل نیستیم، مثلاً گاهی دوست داریم کارها را به گونه ای انجام دهیم که نتیجه دلخواه ما به دست آید برای این که این مفهوم را بهتر درک کنیم، کافی است به رانندگی خودمان فکر کنیم: عجله داریم، راننده جلویی آهسته می راند. اگر سریع تر حرکت کنیم در چراغ قرمز بعدی گرفتار نمی شویم؛ پس چه کار کنیم؟ بله؛ تغییر ناگهانی مسیر رانندگی. حتماً قوانین رانندگی هم برای همان رانندگان پرصبر و حوصله ای تدوین شده است که « هوش اجتماعی» و حال و حوصله دارند و… نه برای ما که باید به نتیجه دلخواه برسیم!
ضعف وجدان جمعی
این جامعه شناس در ادامه تحلیل های خود می گوید: بعضی مردم در شرایطی مثل تصادف خودرو هر کاری لازم باشد انجام می دهند اما متأسفانه گاهی این رفتارها با بی احترامی و با به کارگیری ادبیات سخیف و سبک همراه است، در پایان اگر چاره ای باقی نماند، سراغی هم از پلیس می گیرند. به اعتقاد او این مسائل نشان دهنده ضعف وجدان جمعی است. وی البته دلیل دیگر را هم قوانینی می داند که نزد مردم مقبولیت کافی و پشتوانه اعتماد عمومی ندارد. رئیس سابق انجمن جامعه شناسی می افزاید: مسئولان عرصه عمومی را فراموش کرده اند. البته در این میان وجود افرادی که در عرصه عمومی قانون مند و اخلاق مدار ظاهر می شوند امیدوارکننده است. مثلاً رضا که جوانی ۲۴ ساله است، ۵ سال است با موتور در شهر تردد می کند. او می گوید: هیچ وقت جلوی خودروها نمی پیچم و اگر کسی این کار را کند، واکنشی نشان نمی دهم. اصولاً آدم پرخاشگری نیستم. او معتقد است افراد با این گونه برخوردها، سطح شعورشان را نشان می دهند. امیرعباس ۳۷ ساله هم که اصلاً نه اهل بوق زدن و ویراژ دادن و حتی اعتراض کردن به رفتارهای این چنینی است، با این که پشت فرمان یک خودروی گران قیمت شاسی بلند نشسته است، در برابر این سوال که اگر کسی با تخلف از قوانین رانندگی آسیبی به خودروی گران قیمت شما بزند، چه می کنید؟ با همان لحن شمرده و آرام می گوید: وقتی کسی به خودرو زده، زده است دیگر. این قدر مشغله ذهنی و گرفتاری داریم که حال و حوصله درگیری نداریم. کسانی هم که این کارها را می کنند، حال و حوصله دارند. این کسانی که به قول امیرعباس « حال و حوصله» دارند به نظر شهریار، جوان ۲۴ ساله ای که از ۱۸ سالگی رانندگی می کند؛ جوانانی هستند که در پی استرس و هیجان هستند البته درباره خودش می گوید: دوستانم به من می گویند: « پیرمردی رانندگی می کنی» چون من بسیار آرام می رانم.
این اصول طلایی را فراموش نکنیم
حال من و شما چه جزو آدم های با « حال و حوصله» ای هستیم که دنبال دردسر و درگیری و بوق های ممتد معنادار می گردیم یا استرس و هیجان و یا پیرمردی و پیرزنی رانندگی می کنیم! توجه به چند نکته را نباید فراموش کنیم: چند اصل اخلاقی طلایی وجود دارد. یکی از مهم ترین آنها این است که: آن چه برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند و آن چه برای خود دوست می داری، برای دیگران نیز بخواه. اصل دیگر این است که هر انسانی، مسئول رفتار خودش است و هیچ کسی مسئولیت رفتار دیگری را بر عهده ندارد. اصل مهم دیگر این است که تغییر از خود ما آغاز می شود و ما هرگز نمی توانیم دیگران را تغییر دهیم. قبل از این که ربط این سه اصل را به موضوع این گزارش بیان کنم بد نیست اشاره کنم که حتماً شما هم احساس خوبی ندارید از این که مثلاً به شهر دیگری سفر کنید و هنگام رانندگی تخلفی از شما سر بزند و دیگران از روی پلاک خودروی شما بفهمند اهل کدام شهر هستید و خدا نکند شهر شما در رانندگی آوازه ای دارد که مثلاً پای طاووس دارد! هیچ کسی دوست ندارد تصویری ناخوشایند، به دور از فرهنگ و جلف نزد دیگران داشته باشد، در مورد جامعه نیز این امر صدق می کند، بسیار بد است که از شهر ما در شهرهای دیگر و از کشور ما در کشورهای دیگر چنین تصویری نقش ببندد ولی رفع مشکل از زمانی آغاز می شود که وجود این موضوع را بپذیریم و به آن به خوبی، با دقت و منصفانه بنگریم.
آغاز تغییر از خودمان
باید بپذیریم فرهنگ عمومی ما به ویژه در زمینه رانندگی تأسف بار است و تا تغییر را از خودمان آغاز نکنیم، به قوانین احترام نگذاریم و حقوق دیگران را محترم نشماریم و آرامش را همان گونه که برای خود می خواهیم برای دیگران نخواهیم، چیزی عوض نمی شود، البته در این بین به قول دکتر خوش کنش، مدیرگروه روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی خیابان های استاندارد، نبود اشکا ل های فنی و نقص های ایمنی در خودرو؛ تنظیم بودن صندلی خودرو در حفظ آرامش رانندگان موثر است و تعهد مسئولان برای ایجاد مسیرهای مطمئن، دور برگردان های لازم، مسدود نکردن پیاپی راه به مدت طولانی و… هم از عوامل دیگری است که وی برمی شمرد. همت مردم برای اصلاح رفتارهای ناهنجار مورد تأکید دکتر معیدفر هم نیز هست. او می گوید: جامعه نباید به گونه ای باشد که حضور پلیس یا صدور برگه جریمه، ضمانت اجرای قوانین از سوی مردم باشد. او بر مقبولیت قوانین نزد مردم، پرهیز از هر گونه تبعیض در اجرای آن از سوی متولیان مربوطه و یکسان بودن همگان نزد قانون تأکید ویژه ای می کند و می گوید: مشاهده رفتارهایی مثل چانه زدن با پلیس معنادار است و گاهی حکایت از وجود تبعیض و نگرش ها از سوی مجری قانون دارد. این روزها هوا گرم است، شهرها شلوغ و ترافیک ها سنگین، همه کارهای ضروری دارند و می خواهند زودتر به کارهایشان برسند درست مثل من و شما… پس کمی برنامه ریزی دقیق تر، مدیریت زمان، خروج به موقع از منزل و باور این موضوع که « بوق» خودرو برای مواقعی بسیار ضروری و خاص است نه برای سلام و احوال پرسی و بدتر از آن برای به کار بردن به جای کلمات سخیف… لازم است. خوش کنش تغییرات فصلی و آب و هوایی را در رانندگی بسیار موثر می داند. پس وقتی بدانیم در هوای گرم ممکن است زودتر عصبی شویم و احتمالاً در خیابان واکنش نامناسب نشان دهیم، کافی است لحظه عصبانیت یک مکث طلایی داشته باشیم. آرام از یک تا ۱۰ بشماریم و بعد تصمیم گیری کنیم.
ارسال نظر