به گزارش پارس به نقل از فارس، ویل اسمیت بازیگر سیاه پوست ۴۵ ساله سینم، یکی از معدود چهره های رنگین پوست عالم سینماست که توانسته شهرت و موفقیتی در حد بازیگران درجه یک و بسیار مطرح سفید پوست سینما کسب کند.

او در کنار لیوناردو دی کاپریو، تام کروز و جانی دپ از جمله بازیگرانی است که بالاترین رقم دستمزد را برای بازی در فیلم های خود می گیرد. اولین حضور اسمیت در جلوی دوربین به سال ۱۹۹۰ برمی گردد. او به عنوان یک بازیگر نوجوان با چند مجموعه کمدی خانوادگی تلویزیونی شبکه آ بی سی (متعلق به کمپانی والت دیزنی) همکاری کرد.

پس از بازی در نقش مکمل دو فیلم سینمایی، با اکشن پلیسی« پسرهای بد» در سال ۱۹۹۵ تبدیل به یک بازیگر جوان و سرشناس سینما شد. « روز استقلال» (۱۹۹۶) دومین فیلم سینمایی اوست. او موفقیت مالی فیلم هایش را با « مردان سیاه پوش» ، « دشمن دولت» و « غرب وحشی وحشی» ادامه داد. اما « افسانه بگر ونس» و« علی» او فروش خوبی در جدول گیشه نمایش سینماها نکردند.

او برای بازی در نقش محمد علی کلی مشت زن مسلمان قهرمان جهان، نامزد دریافت جایزه اسکار شد. در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ در قسمت دوم « مردان سیاه پوش» و « پسرهای بد» بازی کرد. فیلم های بعدی اسمیت هم چون« من، روبات» ، « هیچ» ، « در جست و جوی خوشبختی» ، « هنکوک» و« من افسانه هستم» هم در فاصله سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ به موفقیت خوب مالی در جدول گیشه نمایش سینماها دست پیدا کردند.

اسمیت در فاصله سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ در هیچ فیلم سینمایی ظاهر نشد. « مردان سیاه پوش ۳» او در سال ۲۰۱۲ با استقبال تماشاگران روبرو شد. اما« پس از زمین» فیلم علمی تخیلی جدید وی نتوانست فروش خوبی در سینماهای آمریکای شمالی کند. او در گفت وگوی اینترنتی زیر درباره جنبه های مختلف کاری و حرفه ای خود صحبت می کند.

ورودتان به دنیای بازیگری راحت بود؟

صلا! من خیلی سخت کار و تلاش کردم. کارم را با نمایش ها و مجموعه های تلویزیونی شروع کردم و مجبور بودم تمام فیلم نامه را حفظ کنم. حتی زمانی که بقیه بازیگران حرف می زدند، من دیالوگ های آنان را هم لب می زدم و همراهشان تکرار می کردم. حالا که به آن مجموعه ها نگاه می کنم، هم خنده ام می گیرد و هم غمگین می شوم. خودم احساس می کنم بازی ها و اجراهایم وحشتناک بود. ولی در آن ایام مجبور بودم هرکاری را انجام دهم تا بتوانم وارد این حرفه شده و در آن موقعیتم را تثبیت کنم.

آیا این سختی ها کمک کرد تا بعدها نقش های خود را بهتر و قابل قبول تر بازی و ارائه کنید!

صد درصد. بدون تحمل سختی ها و از سرگذراندن مشکلات، هیچ وقت تبدیل به یک بازیگر موفق نمی شوید. بعد از پشت سرگذاشتن تمام این مشکلات است که موفقیت برایتان حکم یک پیروزی لذت بخش را پیدا می کند. دنیای سینما، دنیای شکست ها و موفقیت هاست و شما هر لحظه باید منتظر یک خبر خوش یا ناگوار باشید. اما این شگفتی سازی های سینمایی است که حتی خود ما بازیگران را هم به تعجب وا می دارد. بزرگترین حس ناخشنودی و شکست را زمانی تجربه کردم که « غرب وحشی وحشی» با افتتاحیه بالای ۵۲ میلیون دلاری، نمایش عمومی خود را آغاز کرد. این وسترن اکشن اصلاً فیلم خوبی نبود و برایم خیلی سخت و دردآور بود که لقب فیلم اول جدول گیشه نمایش سینماها را بگیرد.

شما در رشته های مختلف هنری فعالیت کرده اید. از بین آن ها، کدام یک را بیشتر ترجیح می دهید؟

خب، بازیگر بودن چیز کاملا متفاوتی است و شما شرایط خاصی را در آن تجربه می کنید. وقتی دارید در دنیای موسیقی کار می کنید، بیشتر می توانید خودتان باشید و به خودتان وفادار باشید. اما بازیگری، دنیایی است که شما را کاملاً عوض کرده و تغییر می دهد. هنگام بازی در فیلم های سینمایی، مدام رنگ عوض می کنید و هر بار تبدیل به فرد تازه ای می شوید. هر نقشی از شما یک آدم تازه ارائه می دهد و مجبور هستید تبدیل به آدم متفاوتی شوید. همین جنبه کار بازیگری را دوست دارم.

چه چیز بازیگری برایتان از اهمیت بیشتری برخوردار است؟

این که یک هم باری خوب و قوی داشته باشید. وقتی هم بازی تان یک هنرمند قوی است، شما هم احساس قوت می کنید و بازی بهتر و قوی ترین ارائه می دهید. به همین دلیل، وقتی قرارداد بازی در فیلم تازه ای را امضاء می کنم. برایم بسیار مهم است که در آن با چه کسی هم بازی خواهم شد. البته درک متقابل هم از اهمیت خاصی برخوردار است. اگر شما نتوانید با هم بازی خود به یک درک متقابل برسید، ظاهر شدن جلوی دوربین خیلی سخت می شود.

سیاه پوست بودنتان مشکلی ایجاد نمی کند!

به هر حال در آمریکا زندگی کردن و سیاه پوست بودن، کار چندان ساده و راحتی نیست. ما رنگین پوستان باید دو برابر سفید پوستان تلاش کنیم تا بتوانیم در کارهایمان موفق شویم. اما سیاه پوست بودن را دوست دارم و از بابت آن خجالت نمی کشم. به خصوص سیاه پوست بودن در هالیوود را دوست دارم. شما وقتی در هالیوود موفق می شوید، دارید یک پیام رسمی را منتقل می کنید و می گویند سیاه پوستان توانایی غلبه بر تمام مشکلات و سختی ها را دارند و می توانند سدهای تحمیلی را که جلوی کار و ورودشان ایجاد شده از جلوی پای خود بردارند.

از شما به عنوان یکی از مردان خانواده موفق دنیای سینما اسم می برند.

باورم این است که وقتی یک خانواده را ایجاد می کنی، خالص ترین شکل خوشبختی را تجربه می کنی. تشکیل خانواده، بزرگترین رویا و آرزویم پس از بازیگری بوده است. خوشحالم که به هر دو آرزوی خود رسیده ام.

درباره ورود بازیگران جدید به دنیای سینما چه فکر می کنید؟

سینما نیازمند چهره های تازه است. فقط حس می کنم این چهره ها حتماً باید استعداد کافی را برای این کار داشته باشند. حرفه ما به گونه ای است که هر روز باید شاهد حضور چهره های تازه باشد. در عین حال، اگر تو به عنوان یک بازیگر مایل نیستی سخت کار کنی و کارهای بهتر ارائه دهی، بهتر است کنار بروی و اجازه بدهی دیگران آن کار را انجام دهند. نباید بی دلیل جای دیگران را اشغال کرد.

یک بار گفتید دوست دارید رئیس جمهور کشور شوید. هنوز هم به این موضوع فکر می کنید!

شاید مردم بخندند. اما اگر ذهنم را معطوف این موضوع کنم، شما طی پانزده سال آینده مرا در کاخ سفید خواهید دید و احتمال آن زیاد است که رئیس جمهور کشور بشوم.

شعار و الگوی کاری تان در حرفه بازیگری چیست؟

یک بار مادربزرگم چیزی گفت که برای همیشه آویزه گوش کردم و براساس آن عمل می کنم: هیچ وقت اجازه نده شکست روی قلبت تاثیر بگذارد و نگذار موفقیت داخل مغزت شود. در همه حال، منطقی فکر و عمل کن.

اگر بازیگر نمی شدید، در چه حرفه ای فعالیت می کردید؟

مهندسی کامپیوتر. همیشه ریاضیاتم خوب بود و می خواستم استفاده خوب و درستی از آن کنم. اگر در رشته مهندسی کار می کردم، احتمالاً چند تا چیز خوب هم اختراع می کردم.

وقتی بازیگر شدید، با چه ذهنیتی کارتان را شروع کردید؟

در شروع حرفه بازیگری، به خودم گفتم می خواهم بزرگترین بازیگر جهان شوم. می خواستم بزرگترین بازیگری باشم که در بهترین و بزرگترین فیلم های سینما بازی کنم. فکر می کردم فیلم هایی که جلوه های ویژه زیادی دارند، فیلم های بهتری هستند. ولی به زودی فهمیدم این یک رویا و آرزوی بزرگ است که شاید نتوان به راحتی به آن دست پیدا کرد.

شما یکی از بازیگران بسیار مشهور دنیای سینما هستید. نظرتان درباره شهرت چیست؟

آدم هایی هستند که برمبنای دخالت در زندگی خصوصی دیگران، روزگار می گذرانند. شما هیچ وقت نمی دانید آنها کجا هستند و چگونه خودشان را به شما می رسانند. آنها بیرون خانه شما کمین می کنند، از در و دروازه بالا می پرند و پشت پنجره اتاقتان ظاهر می شوند. این سرنوشت کسانی است که مشهور می شوند. آنها دائماً تحت تعقیب خبرنگاران کنجکاو هستند. مجبور شده ام نرده های بلندی روی دیوار خانه ام بکشم. از این نوع زندگی کردن خجالت می کشم. مردم عادی را دوست دارم و دلم می خواهد بین آنها باشم. اما شهرت نمی گذارد به این خواسته ام برسم. در این حالت، نمی توانم کاملاً احساس امنیت کنم. به صورت مدام مراقب خودم، حرف هایم و رفتارم هستم. هر قدمی که برمی دارم، با دقت کامل آن را انجام می دهم. این است معنی مشهور بودن.

خودتان را بازیگر مستعدی می دانید؟

صادقانه بگویم احساس می کنم در این رابطه، بالای متوسط هستم. برایم نظرات دیگران خیلی مهم است و وقتی می گویند این یا آن کارم درست یا غلط بوده، سعی می کنم این اظهارنظرها را صادقانه مورد بررسی و قضاوت قرار دهم.

فکر می کنید چرا چند فیلم اخیرتان نتوانسته موفقیت کارهای قبلی تان را تکرار کند؟

اگر دلیلش را می دانستم قبل از این که جواب شما را بدهم، سعی می کردم از وقوع آن جلوگیری کنم! برای موفقیت یا شکست فیلم های سینمایی نمی توان دلیل مشخصی پیدا کرد. به عنوان یک بازیگر، تمام سعی ام را می کنم که یک فیلم نامه خوب را برای کار انتخاب کنم و بهترین بازی ام را در آن ارائه دهم. اما وقتی نوبت به نحوه برخورد تماشاگران با فیلم ها می شود، دیگر کاری از دست من بازیگر بر نمی آید و داوری آنها خارج از خواست و میل من است.

فیلم جدید چه دارید؟

قرار است در قسمت های تازه فیلم های « هنکوک» ، « من، روبات» و « پسرهای بد» بازی کنم. ولی هنوز فیلم نامه آنها آماده نیست و زمان شروع کار فیلم برداری شان هم تعیین نشده است. این روزها مشغول بازی در « افسانه زمستانی» هستم که حال و هوایی فانتزی دارد و قصه آن بین قرن نوزدهم و شهر منهتن امروزی در رفت وآمد است. آکیوا گلدمن فیلم نامه نویس سرشناس، کارگردان آن است، احتمال دارد پس از آن، در « تمرکز/ فوکوس» هم بازی کنم. این فیلم از حال و هوایی کمدی برخوردار است.