دردسر چت کردن با دوستان بیوه برای زن مسعود
ستاره آنقدر در بازی کثیف دوستان بیوه اش غوطه ور بود که خودش را در برابر مهر طلاق دید.
«مسعود» در برابر قاضی دادگاه خانواده قدری تأمل کرد و گفت:«آقای قاضی؛ ازدواج ما از همان ابتدا هم اشتباه بود. خیلی عجله کردیم و بدون شناخت کافی از هم وارد زندگی مشترک شدیم.»
قاضی سپس رو به زن جوان سؤال خود را تکرار کرد. «ستاره» سرش را طوری تکان داد که یعنی همسرش مسأله را درست بیان نکرده و بعد گفت:«اوایل مشکلات زیادی نداشتیم و فکر میکردیم بهترین انتخاب را داشتهایم. اما به مرور مشکلاتمان زیاد شد تا جایی که حالا بر سر هر موضوعی با هم اختلاف پیدا میکنیم.»
قاضی متوجه شده بود که آنها به جای طرح مشکلات اساسی درددل میکنند، از آنها خواست درباره مهمترین مشکلات شان حرف بزنند. این بار هم مرد زودتر حرف زد و گفت:«ما مشکلات اساسی زیادی با هم داریم. مثلاً من به خاطر جشن عروسی باشکوهی که برگزار کردیم میلیون ها تومان بدهی دارم و تا دیر وقت مشغول کار در مغازه هستم، اما همسرم انتظار دارد هر روز به میهمانیهای مختلف برویم. از طرف دیگر همسرم بسیار پرخاشگر است و به محض اینکه مشکلی پیش میآید خیلی زود از کوره در میرود و سر و صدا راه میاندازد. وقتی هم اعتراض میکنم تهدید میکند که به کمک مادر و برادرش که در خارج زندگی میکنند، مهاجرت میکند و...»
ستاره که انگار از حرف مسعود عصبانی شده بود حرف شوهرش را قطع کرد و با صدای بلندتری گفت:«آقای قاضی دروغ میگوید... الان گفت که بدهی دارد اما هر ماه فقط یک میلیون تومان هزینه قلیان و قهوه خانهاش میشود. هر وقت هم خانه باشد روی کاناپه دراز میکشد یا فوتبال تماشا میکند یا کلش بازی میکند یا قلیان میکشد...»
این بار مسعود حرف همسرش را قطع کرد و گفت:«فعلاً که یک هفته است قلیان نمیکشم. اما خودت هم دائم سرت به گوشیت گرم است وداری با دوستان بیوه ات چت میکنی. خوب میدانی همانها باعث بیتوجهی تو به زندگی خانوادگی ات شدهاند. این هم شد کار که از صبح تا شب این و آن را لایک کنی؟...»
قاضی همانطور که شاهد جر و بحث آن دو بود، از زوج جوان خواست نسبت به هم گذشت داشته باشند و به جای وقت گذرانی در شبکههای مجازی و بازی با گوشی بیشتر با هم وقت بگذرانند. اما در ادامه مسعود ماجرای دخالت مادرزنش در زندگیشان و تلاش او برای دریافت اقامت همسرش را پیش کشید و از نوع لباس پوشیدن همسرش نیز ایراد گرفت. ستاره هم ساکت ننشست و از مانتو و روسری سادهای که بر تن داشت دفاع کرد و از بداخلاقی همسرش گفت. مرد این بار از بردن جهیزیه بدون اطلاع قبلی حرف زد و زن هم مسأله دیگری را پیش کشید.
این بحث و مشاجره دقایقی ادامه داشت، اما در نهایت هیچ یک از آنها حاضر نشدند از خواستهشان برای طلاق صرفنظر کنند.
بر اساس دادخواست مطرح شده، زن و مرد درباره بخشیدن مهریه 368 سکهای زن توافق کرده بودند. جهیزیهای در کار نبود و برای مرد هم جز ودیعه آپارتمانی در شمال تهران - که با عقب افتادگی چند ماهه اجاره همراه بود- چیزی باقی نمانده بود. درعین حال او باید چند ده میلیون تومان بدهی و هزینه مراسم مجلل عروسی را هم پرداخت میکرد، بیآنکه حتی چند ماه با خوشی زیر یک سقف با هم زندگی کرده باشند.
ارسال نظر