پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مرتضی روحانی- تقریبا هیچ اعتمادی به پزشکها نداشتم و برای من در این میان فرقی بین پزشک سنتی و مدرن نبود. بخ حیال من هر دوی شان کاسب بودند. یک نفر با ویزیت فلان قدر و آزمایش و سونوگرافی و ...جیب مردم را خالی می کرد و دیگری با شال به کمر بستن و عرقچین به سر گذاشتن! 

اما؛

دو هفته پیش بود که درد کهنهء گردنم در دفتر عود کرد و به لطف و کمک دوستان رفتم بیمارستان تهران. بهمان وقت دکتر فرودی را دادند. کلی هم با منت که چون اورژانسی هستید وقت دادیم وگرنه آقای دکتر 10 نفر را بیشتر ویزیت نمیکنند. در ذهنم گفتم چه ادا و اصولها!؟ حالا ده نفر بشود یازده تا مگر چه میشود!؟

خلاصه اینکه نوبت مان شد و دلیلش را فهمیدم.

 آقای دکتر برای هر مریضی حداقل نیم ساعت وقت میگذاشتند. یک ویزیت و یک شرح حال گیری دقیق. بعد هم نوشتن نسخه براساس اصل «هر چه دارو کمتر، بهتر». 

در این میان هم یک توضیح جامع و کامل از تک تک داروهایی که تجویز کردند و توضیح عوارض احتمالی دارو و چگونگی برطرف کردن آنها. 

دکتر خیلی محترمانه از سطح درآمد سوال میکرد که مثلا دارو یا درمان گرانی تجویز نکند. بعد هم آدرس محل زندگی را می پرسیدند و فیزیوتراپی مورد اعتماد یا جایی که باید وسیله ارتوپدی را تهیه میکردی آدرس میدادند. 

ویزیت من 40 دقیقه طول کشید. خودم خسته شده بودم. و از دقیقه پنج به بعد دائم این سوال در ذهنم میگشت که چرا؟ چرا باید اینقدر تفاوت داشته باشد؟ چه چیزی است که باعث میشود مثل بقیه نباشد؟ عامل خویشتنداری اش چیست؟

از آن روز به این فکر میکنم که چقدر یک نفر می تواند موثر  باشد و برای اینکه جامعه را درست کنیم لازم نیست کار خاصی انجام دهیم و دایم به فکر هدایت دیگران باشیم؛ بلکه تنها کافی است که «شهوت هدایت» را از دل مان بیرون کنیم و تنها خودمان یک نمونه خوب باشیم.