بلایی که صبح عروسی بر سر دختر نگون بخت آمد
دختر نوجوان که با فرار از خانه و پنهانی عقد پسر موردعلاقه اش شده بود، بعد از یک سال اسارت در خانه پدرشوهرش دوباره فرار کرد و سرگردان خیابان ها شد.
این دختر16 ساله که در حال پرسه زنی در پارک ها دستگیر شده بود به ماموران گفت: یک سال قبل در راه مدرسه با پسری آشنا شدم و پس از مدتی تصمیم به ازدواج گرفتیم اما خانواده ام به خاطر سن کمم با این ازدواج مخالف بودند.
خیلی سعی کردم راضی شان کنم اما آنها به هیچوجه کوتاه نمی آمدند. به همین خاطر با مرد رویاهایم فرار کردم و به شهرستان رفتیم. چند روز بعد هم خانواده شوهرم تلفنی گفتند رضایت خانواده ام را گرفته اند و تا بازگشت ما ترتیب مراسم را می دهند. همینطور هم شد اما خانواده ام نیامدند.
هنوز با این تنهایی کنار نیامده بودم که صبح نخستین روز زندگی مشترکمان برای اولین بار با شوهرم دعوا کردم. او خیلی عوض شده بود و مدام داد و فریاد راه می انداخت. کارش به جایی رسیده بود که کتکم می زد و گاهی چند روز مرا در خانه حبس می کرد و بیرون می رفت.
دیگر تحمل این تحقیرها رو نداشتم و در یک فرصت مناسب از خانه پدر شوهرم فرار کردم. چون جایی را بلد نبودم به سمت خانه پدری ام رفتم اما آنها گفتند چون من حرفشان را زیر پا گذاشته ام دیگر قبولم نمی کنند و مرا از خانه بیرون کردند. من هم سرگردان کوچه و خیابان شدم."
با اظهارات دختر نوجوان، پدو مادر او و همچنبین شوهرش احضار شدند و برای حل این مشکل پیش مشاور رفتند.
ارسال نظر