تنها تابلوی کج و معوج شده ورودی شهر خوشامدگویمان است. شهری که تا یک ماه پیش شهر بود و اکنون تبدیل به تلی از سنگ و کلوخ شده است.

اینجا « شُنبه» است شهری در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی بوشهر با ۲۵۰۰ نفر جمعیت که زلزله امانش نداد.

روزی که خبر زلزله این شهر را از تهران مخابره کردیم. تنها چیزی که در ذهنمان تداعی شد. لرزیدن زمین، افتادن ساعت از روی میز و نهایت شکسته شدن چند شیشه و ترک خوردن دیوار چند خانه بود. اما واقعیت اینجا رنگ و بوی دیگری دارد.

اینجا خبری از تلویزیون، بازی های کامپیوتری، عروسک باربی، پینت بال و… نیست. تیرک های نازک آهن که زمانی استواری خانه های این شهر بود و سنگ و کلوخ های شکسته تنها سرگرمی کودکان این دیار است.

چادرهای سفید با علامت سرخ هلال احمر سرپناهشان شده تا در گرمای سوزان، باد و سیل این دشت واژگون شده شب را در آن صبح کنند.

به گزارش پارس به نقل از فارس، با گذشت یک ماه از وقوع زلزله به بهانه توزیع یک هزار دستگاه کولر گازی بین زلزله زدگان راهی بوشهر شدیم تا از نزدیک مشاهده کنیم. این همه آمار و ارقامی که هر روز از زبان مسئولان اعلام می کنیم چقدر تحقق یافته است.

شاپور رستمی، معاون عمرانی استاندار بوشهر حین توزیع کولرهایی که به همت هلال احمر تهیه شده در مورد وضعیت اسکان و ساخت مسکن برای مردم زلزله زده این منطقه می گوید: ۱۸۰ واحد مسکونی تخریب شده را شناسایی کرده ایم و کار آوار برداری برای ۸۰ درصد آنها به اتمام رسیده است.

رستمی از اعطای وام ۲۵ میلیون تومانی به واحد های شهری و ۱۵ میلیون تومان برای واحدهای روستایی خبر می دهد و می افزاید: کار ساخت را برای این واحدها آغاز کرده ایم.

وقتی پرسیدیم با این گرمای هوا و امکان بروز سیل چه زمانی خانه ها آماده می شود پاسخ مشخصی دریافت نکردیم.

البته منظور معاون محترم استاندار از آغاز ساخت واحدها قطعاً آن چیزی که ما مشاهده کردیم نبود« گود برداری نیم متری در قطعات کوچک! »

به گفته فریدون حسنوند؛ استاندار بوشهر با وقوع سیل در دو سه روز اخیر تمام زمین های کشاورزی شهرستان دشتی کاملاً تخریب شده است. انتظار می رفت که سیل ۲ هزار نفر را با خود ببرد که با خواست خدا این اتفاق نیفتاد.

وی می افزاید: با وقوع سیل در منطقه زلزله زده بوشهر تقریبا تمام اقلام امدادی که در این مدت بین مردم توزیع شده بود اعم از پتو، چادر، و اقلام خوراکی از بین رفت.

حسنوند با اشاره به اینکه طبق آمارها، معادل بارندگی یک سال استان بوشهر طی دو سه ساعت رخ داده افزود: ۱۲۰ میلی متر در طی مدت کوتاه باران باریده و با سرریز شدن آب بندها این میزان به ۱۵۰ میلی متر افزایش یافته است.

مردنم این شهر به راحتی حاضر نیستند لب به سخن بگشایند. رنج یک ماهه اخبر بی طاقتشان کرده ولی پس یک ساعت همنشینی و گفت وگو سفره دل باز می کنند.

تامین مسکن بر سر دو راهی

۳۸ سال بیشتر ندارد ولی به زنی میانسال بیشتر شباهت دارد. می گوید: برای ما چادر زده اند اما قول مسکن به ما نداده اند. ما با برادر شوهر و مادرشوهرم در یک خانه زندگی می کردیم و ۳ اطاق داشتیم. پس از زلزله زیر آوار دست من شکست و همان موقع راهی بیمارستان شدم. وقتی کارشناس برای بررسی آمد کسی نبوده که وضعیتمان را عنوان کند. حالا یک خانه کوچک برای برادر شوهرم می سازند و ما بلاتکلیفیم.

همسرم بیمار است و ۲ فرزند دارم و ای کاش می شد همان چیزی که داشتیم را به دستمان برسانند.

طی هفته اخیر و بارش سیل آسای باران مشکل دوچندان شده چرا که چادرهای هلال احمر دیگر پاسخگوی سیل نیست.

چادرها کفاف سیل و باد را نمی دهند

محزون ۲۸ ساله می گوید: چادرها وقتی باران می آید خیس می شوند. وقتی آفتاب است هم هوا بسیار گرم است و باید تمام وسایلمان را پهن کنیم تا خشک شود و دوباره باد می آید و وسایل را پراکنده می کند. یکی می خواهد که فقط مراقب وسایل ما باشد.

در « شُنبه» که بیشتر به شهرهای عصر حجر شبیه شده، مردها چادرنشینی را ترجیح می دهند و کمتر در میان خرابه ها، تردد دارند. پسر جوانی که در بوشهر تحصیل می کند از زمان وقوع زلزله (یک ماه پیش) به زادگاهش برگشته تا شاید دردی از خانواده دوا کند.

یارانه نباشد زندگی مان نمی گذرد

محمد می گوید: بعد از زلزله حتی مغازه ای برای خرید کردن نیست باید تا خورموج برویم و برگردیم تا خرید کنیم. اغلب مردم بیکار شده اند و آنهایی که زمین های کشاورزی داشته اند هم با سیل اخیر کلاً کاری ندارند و اگر یارانه نباشد نمی توانیم زندگی بگذرانیم.

ترس و اضطراب همدم کودکان زلزله زده

ترس و اضطراب از اینکه هر لحظه سقف خانه ات روی سرت فرو بریزد، غم از دست دادن پدر و مادر یا هر یک از اعضای خانواده درد این جماعت را دوچندان کرده است.

نورا ۳۲ ساله می گوید: اغلب کودکانمان پس از زلزله عصبی و پرخاشگر شده اند و گوشه گیر هستند و اگر هم مشاور در خانه بهداشت مستقر باشد بچه ها حاضر نیستند همراه ما برای مشاوره مراجعه کنند. هر شب در خواب فریاد می کشند.

وی با چهره ای در هم کشیده می گوید: تازه از بیمارستان آمده ام. یکی از بچه هایم به دلیل خوردن یخ های غیربهداشتی که مردم آورده اند معده و روده اش عفونت کرد و در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت. یخ ها را که نگاه می کنی پر از خاکستر است.

از طرفی باید از خورموج وسیله تهیه کنیم تا بتوانیم غذای گرم درست کنیم.

یک ماه است حمام نکرده ایم

کمبود سرویس بهداشتی و حمام یکی دیگر از مشکلات شهر ویران شده « شُنبه» است. فقط در معابر اصلی یکی دو دستگاه سرویس بهداشتی کار گذاشته اند که آب گرم هم ندارد و زنان سالمندان و کودکان باید از بین سنگ و کلوخ ها مسافت طولانی را طی کنند تا به این سرویس ها برسند.

تصاویر این شهر را تک به تک در ذهن ضبط می کنیم. تا شرح ماوقع به حق روایت شود که ناگهان صدای گریه کودک خردسال نظرها را جلب می کند. پدر با ضربات دست او را مجبور به ایستادن زیر شیلنگ آب سرد می کند تا بتواند پس از هفته ها او را شست و شو دهد و کودک زیر سرمای آب، دست و پا می زند.

پدر کودک می گوید: از روزی که زلزله آمده ما حمام نکرده ایم و آب لوله ها هم بسیار سرد است، چون گاز نداریم. اما چاره ای نیست، بچه ها را اگر تمیز نکنیم مریض می شوند. برای غذا درست کردن هم یک گاز مشترک گذاشته ایم و در آفتاب غذا درست می کنیم.

از همه چیز فقط نامی برجای مانده قلعه دارآب خان و دو امام زاده تبدیل به ویرانه ای شده اند. شنبه دیگر بقعه امامزاده ندارد، سوپر مارکت و مغازه هم ندارد.