به گزارش پارس به نقل از فارس، مریم فیروزفر- کسانی که اهل سریال های طنز باشند، اگر به حدود یک دهه قبل رجوع کنند مجموعه های طنزی را به خاطر می آورند که برایشان از جذابیت بالایی برخوردار بود و پای ثابت این سریال ها مانند « بدون شرح» و « کمربندها را ببندیم» بودند. این سریال ها به کارگردانی مهدی مظلومی ساخته شده اند. این کارگردان که ساخت سریال های بسیاری نظیر « روزگار خوش حبیب آقا» را در کارنامه خود دارد، این روزها مجموعه « تهران پلاک یک» را برای شبکه تهران کارگردانی کرده است. این سریال نیز از مضمون طنز برخوردار است و موضوع گفت وگو با این کارگردان.

**چه شد که بعد از گذشت چند سال دوباره به سمت کارگردانی سریال طنز روی آوردید؟

-آقای فرج نظام (تهیه کننده) وقتی فیلمنامه را در اختیار من قرار داد احساس کردم که موضوع آن دغدغه روز است و شاید بحث خیلی از آدم ها در کلان شهرها باشد. طنز هم کاملا در فیلمنامه مشهود بود و به نظرم آمد خیلی به فضاهایی که من در آن کار می کنم نزدیک است و به همین دلیل کارگردانی را قبول کردم.

البته در پیش تولید هم مشکلاتی بود که کم کم رفع شد و در همین حین بازنویسی های جزئی هم روی فیلمنامه انجام شد تا به مرحله تولید رسیدیم.

 

**با همان فیلمنامه ای که توسط آقای مقصودی نوشته شده بود شما کار را آغاز کردید؟

-خوب کاملا طبیعی است که فیلمنامه از فیلتر فیلمنامه نویس عبور می کند اما گاهی اختلاف سلیقه وجود دارد و من و رضا در جاهایی با هم کلی بحث می کردیم ولی معمولا این کارگردان است که مسئول پاسخگویی به خروجی کار است و به همین دلیل من خیلی پافشاری می کردم و آقای مقصودی لطف می کردند و قبول می کردند که دخل و تصرف هایی در کار انجام شود هرچند که خوشایندشان نبود.

**با توجه به حضور دو اسپانسر در کار، این تصور به وجود می آید که وضع مالی سریال خوب بوده است. اما اینکه شما به ترکیب متفاوتی از بازیگران رسیده اید، با توجه به شرایط مالی سریال بود یا نه شما خودتان از ابتدا به این ترکیب رسیده بودید؟

-من واقعا از ابتدا به دنبال یک ترکیب تازه بودم که می توانست از بازیگرانی باشد که چهره های محبوب و دوست داشتی باشند. برای من هم مهم این بود که فاصله بگیریم از انچه که منجر به لوث شدن کار می شود. این کار به دو شکل فکر می کنم می توانست اتفاق بیافتد. یک اینکه بازیگران حرفه ای بیاوریم که اساسا بازیگرند و کارشان بر پایه مزه شخصی خودشان نیست. چون برخی بازیگرها از مزه شخصی خودشان در کار بهره می برند و همین موضوع کار را از خط اصلی دور می کند. من نمی خواستم این اتفاق بیافتد و بازیگران در خدمت سریال باشند و همه هنر و خلاقیتشان را در همین کار پیاده کنند. یک بخشی را از این بازیگران استفاده کردیم مانند آقایان خمسه، خطیبی و مؤدبیان. یک بخش هم به بازیگرانی بر می گردد که اساسا به نظر من قدرت پرتاب دارند. کاراکترهایی هستند که به نظر من قدرت پرتاب دارند و شما آنها را به هر بازیگری بدهید می توانند در آن نقش خودی نشان بدهند. من هم به همین دلیل تلاش کردم از بازیگران با استعداد در این نقش ها استفاده کنم تا هر دو بیشتر دیده شوند.

البته این موضوع برای کارگردان ریسک است چون ویترین در وهله اول ممکن است برای مخاطب جذاب نباشد که این موضوع برای کارگردان خیلی خطرناک است. چون شما ابتدا باید جنس را پشت ویترین بگذارید تا مخاطب ببیند و بعد بیاید داخل و ببیند که کیفیتش چطور است. ولی ما سعی کردیم در همان نگاه اول طوری جلو برویم که مخاطب را بکشاند و با خود همراه کند. واقعیت هم این است که ترکیب بازیگران طنز دیگر خیلی تکراری شده است. مخاطب دوست داشت که هوای تازه ای در این ماجرا تنفس کند. ما هم سعی کردیم که این اتفاق بیافتد.

**مبنای شما شکل گیری شخصیت ها در طول داستان بود یا از همان ابتدا تکلیف مشخص بود؟

-فیلمنامه از ابتدا نوشته شده بود و یک پختگی طبیعی در طول کار به وجود می آمد. من هم اصلا اصرار نداشتم که کار در قسمت اول با اوج بالایی شروع بشود چون آن وقت ادامه دادنش بسیار سخت می شد ولی این شیبی که در تجربه به آن رسیده ام و مخاطب هر شب فکر کند که سریال از شب قبل بهتر شده است، مد نظرم بود. این موضوع در شخصیت ها بود و به موضوعاتی در اجرا می رسیدیم که در متن نبود و آنها را به کار اضافه می کردیم. من هرچه که به آن می رسیدیم به راحتی از کنارش نمی گذشتم چون بازیگر تلاش بسیاری می کند و بازیگران ما هم هرکدام به موضوعات بسیاری می رسیدند ولی ما نمی خواستیم آنها را از دست بدهیم. چون هرکدام ارزش بسیاری دارند. همین ها باعث حس نزدیکی بیشتر مخاطب می شود.

**تغییرات فیلمنامه منجر به پیشرفت کار شد؟ یعنی جاهایی احساس نکردید که کار را از ریتم انداخته و به آن آسیب زده است؟

-به هر حال هر کارگردانی این حق را دارد که اگر فکر می کند چیزی درست است آن را انجام بدهد. مثلا در مورد شخصیت بهنام با بازی اشکان خطیبی من همیشه خودم نسبت به اینکه بنگاهی ها را آدم هایی بدجنس و قالتاق نشان می دهند، واکنش داشتم و این موضوع را دوست نداشتم. همیشه هم می گفتم چرا یک رسانه باید تصویری این چنین از یک بنگاهی نشان بدهد؟ اگر از فرزند این بنگاهی در کلاس بپرسند پدر تو چه کاره است؟ جرات می کند که بگوید؟ خیر. چون رسانه مدام یک تعریف غلط را در این باره ارائه می دهد و آن را هم ثابت می کند. احساس من این است که ما باید در رسانه درست مسائل را نشان بدهیم. این هم باعث می شود که برخی خودشان را در آن ببینند و سایرین هم بدانند که چنین الگویی هم وجود دارد.

بهنام از جمله شخصیت هایی است که خود من هم از ابتدا می گفتم خیلی فاصله بگیریم از تصویر کلیشه ای که رسانه درباره بنگاهی ها نشان داده است.

**خواستید درباره این شخصیت به نگاه فانتزی برسید؟

-کارهای من به شدت به رئال نزدیک است. یک بنگاهی باید حافظ منافع هر دو طرف باشد. حال اگر ما خلاف آن عمل می کنیم، دلیل نمی شود که واقعیت است. اشتباه مصطلح است. ما خیلی تاکید داشتیم که خباثت درباره این شخصیت امتیاز نباشد. آقای خطیبی هم خیلی زیرکانه به آن نزدیک شد. درباره پیرمردهای داستان هم باید بگویم که وقتی نبض می زند یعنی حیات است. در یک کار هم علاوه بر اینکه طنز است اما ما باید به بهانه هایی یک نقبهایی به جوانب دیگر زندگی بزنیم. مثلا بحث تنهایی بسیار مهم است که خیلی ها درگیر آن هستند. من خواستم با گذاشتن دو پیرمرد که به ظاهر به آنها می خندیم، ته ماجرا شما به تلخی تنهایی آنها می رسید. این موضوع کاملا آگاهانه بود و شما حتی در نورپردازی ها و موسیقی هم می بینید. این موضوع بخش های دیگری از زندگی هم تصویر می کند که شما را با آنها همراه می کند. طبیعی است که ممکن است اجرا با چیزی که نویسنده در پشت میز نوشته تفاوت داشته باشد.

**شما از جمله کارگردان هایی هستید که فکر می کنید نویسنده و کارگردان باید مدام با هم ارتباط داشته باشند؟

-بله. مدام هم من به آقای مقصودی می گفتم که شما در لوکیشن باشید تا بتوانیم با هم تغییرات را اعمال کنیم. البته نگاه اپیزودیک هم در کار بود که انجامش نوعی ریسک بود. برای پایین آوردن این ریسک هم شخصیت ها را طوری قرار دادم که بتوانم با کم رنگ و پر رنگ کردن آدم ها داستان را ادامه دهم. مثلا آقای وکیلی وقتی از در آمد تو و من فکر کردم مراد آمده است. او قرار بود یک شخصیت دیگر را ایفا کند ولی وقتی دیدمش به این نتیجه رسیدم. نقش بهنام نیز در حد اشکان خطیبی نبود و من خودم این موضوع را می دانستم. اما با انتخاب خطیبی خواستم که بر این نقش بیفزایم.

من سعی می کنم فضایی به وجود بیاورم که بازیگرها احساس کنند خودشان در کار نقش بسزایی دارند حتی برای همدیگر. مطمئن باشید که هیچکدام از بازیگران من احساس نمی کنند که کار در حال کارگردانی شدن است. درحالی که دقیقا دارد کارگردانی می شود. چون خود آدمها باید ارتباط ویژه ای با هم داشته باشند وگرنه آن هاله به وجود نمی آید. خودم هم تلاش می کنم تا کنار باشم نه اینکه به وسط ماجرا بیایم. تجربه ام در کار طنز به این منجر شد که بازیگران خودشان به داد خودشان برسند و من فقط ریزش کنم و از دور هرس کنم. نقش ها کاملا از فیلتر خودشان عبور کرده است. به همین دلیل من روی توانایی بازیگرم حساب می کنم و اگر بگوید نمی توانم این دیالوگ را بگویم، او را مجبور نمی کنم که بگوید.

**شما در یک قسمت هم نقش یک راننده را ایفا کردید؟

-آخر از همه عوامل برای نقش های فرعی استفاده کرده بودیم و فقط خودم مانده بودم. گفتم بگذار خودم این بار وارد شوم. وقتی هم پخش شد، دخترم درسا با من تماس گرفت و گفت بابا میگویی من کارگردانم و سر کار می روم، تو که راننده آژانس هستی.

**شما چند سال پیش سریال های بدون شرح و کمربندها را ببندیم را کارگردانی کردید که خیلی برای مخاطب خوشایند بود و گرفت. ولی در سالهای اخیر دیگر این ماجراها تکرار نمی شود. نه تنها برای شما بلکه برای سایر کارگردان های دیگر هم این موفقیت تکرار نشد؟

-کاری مثل بدون شرح یا کمربندها را ببندیم در مقطع زمانی خاصی ساخته شد. خیلی عوامل باید دست به دست هم بدهند تا یک اتفاق ویژه برای یک کار بیافتد. همین الان هم کارهای خوب زیاد ساخته می شوند ولی آن اتفاق ویژه مانند بازخورد انبوه مخاطب روی نمی افتد. فضای سیاسی و اجتماعی آن موقع و نوع انتخاب سوژه و اجازه ساخت آن کار که خودش مهم است، باعث شد تا آن کار ساخته شود. الان یک کار آپارتمانی ویژگیهای خاصی ندارد. یک کار خوب با ویژگی های خودش است که دیگر آن اتفاق نمی افتد. دقت هم بکنیم هر ده الی دوازده سال چنین اتفاقی می افتد. البته فضای محافظه کارانه رسانه که چند سالی است نمود دارد، جلوی زایش ها را می گیرد و نمی گذارد که کارهایی به آن پختگی اتفاق بیافتد. شاید من الان ۵ سال است که دوست دارم کاری را بسازم که فیلمنامه اش نوشته شده و طرحش مطرح شده همه هم خیلی دوست دارند اما دائم زمزمه آن هست که فعلا صلاح نیست ساخته شود. در حالی که قرار نیست ما علیه جامعه یا کشورمان کاری کنیم. بعضی وقتها ساخت سریال خودش ریسک است. کمااینکه کمربندها را ببندیم یا بدون شرح واقعا بودند. ولی مدیران آن زمان این ریسک را پذیرفتند و نتیجه اش را هم دیدند. الان دیگر آن شرایط نیست و ما باید منتظر باشیم تا اتفاق بیافتد. الان هم کارهایی که پیشنهاد می شود در بهترین شکل خودش ساخته می شود.

در آن دو سریال همه چیز نو بود. پذیرش خود این موضوع الان امکان پذیر نیست. از بازیگران گرفته تا فضای سریال. می گفتند اصلا دفتر روزنامه یا هواپیما یعنی چه؟ مردم روابط خانوادگی دوست دارند. ورود کردن به این موضوع و پذیرفتن مدیران خودش حرکت بسیار بزرگی است که این روزها پذیرفتن چنین ریسک هایی کم شده است. البته نباید فراموش کنیم که بدون شرح در دوره مطبوعاتی خودش چه تاثیری گذاشت. یا کمربندها را ببندیم در حداقل چارچوب هواپیمایی بسیار تاثیرگذار بود. الان متاسفانه این شرایط وجود ندارد. ما در یک کار ۹۰ قسمتی می گوییم اگر ۲۰ قسمت دیده شود، یعنی آن کار گرفته است.

متاسفانه برخی مدیران به دلیل دغدغه مجبورند که به دیگران اعتماد کنند. ما کمی در این ماجرا بدشانس بودیم و در مقطعی اطلاعات درستی به آقای معصوم زادگان ارائه نمی شد و ایشان نظرهایی داشته باشد که صحیح نبود. مثلا من خانواده ای را طوری طراحی کردم که مثلا مدام زیورآلات خود را نمایش بدهند و با آن پز بدهند. خوب همه ما می دانیم که استفاده از زیور آلات در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ممنوع است. ولی من در هدف رسانه این زیورآلات را نشان می دادم. به دلیل فشار هم ما مجبور شدیم که بخش هایی را حذف کنیم. چون اینطور منتقل شده بود که در این کار از زیورآلات استفاده می شود. در مقطعی خودم با آقای معصوم زادگان ملاقات کردم و گفتم که به من اعتماد کنند و درست از ان مقطع به بعد هم من باری از دوشم برداشته شد و هم نتیجه بهتری به ثمر نشست.

**بحران مالی تلویزیون به نظر شما بر سطح کیفی آثار تاثیر می گذارد؟

-از واقعیات نمی شود فرار کرد. الان تلویزیون دچار بحران مالی است و هیچ اشکالی هم ندارد مثل یک خانواده که برایش این مشکلات پیش می آید. در حال حاضر هم به هر دلیلی تلویزیون ما دچار بحران مالی است خیلی باید حواسمان باشد در یک چنین فضایی سوءاستفاده گرانی هستند که به پشتوانه شرایط مالی خوبشان به عرصه فرهنگی ورود پیدا می کنند ولی با خودشان فضای خودشان را می آورند که معمولا یک لمپنیزم عجیب و غریبی هم بر آن حاکم است و متاسفانه خیلی خطر اینکه افکار عمومی و رسانه را تخت تاثیر قرار بدهند هم وجود دارد. اینکه چه کسی و چه دستگاهی به این ماجرا ورود پیدا می کند خیلی مهم است.