به خاطر مشکل مالی ساز میزنم/ کنسرت بیپولی در خیابان
از یکسو باوجود مخالفان زیادی که بر سر راهشان قرار دارد از سوی دیگر میزان بازتاب مثبت مردم نسبت به بازتابهای منفیشان بیشتر است. برای همین هم هرروز به میزان این ساززنهای سبک خیابانی اضافه میشود.
آزاده باقری نوشت: فرقی نمیکند در خیابان جردن و ونک باشید یا بازار تهران و دور میدان انقلاب؛ آنها در همهجا هستند و برخیشان بهعنوان امضا و نشانیهای معروف محلهها شناخته میشوند. شاید در سالهای دور وقتی صحبت از موسیقی خیابانی میشد ذهن همگی برمیگشت به کوچهگردانی که با دستگاه آکاردئون در کوچهها پرسه میزدند یا درنهایت با زدن نی و عبور از میان عابران پیاده سعی میکردند تا از آنها پولی عایدشان شود؛ اما این روزها استفاده کردن از هنر و سازهای موسیقی کمی فرق کرده. دیگر کسانی که دست به ساز میبرند لباسهای تکدیگری نمیپوشند یا از سازهای کهنه و شکسته استفاده نمیکنند. بلکه جوانانیاند خوشپوش با سازهای حرفهای که بهنوعی میخواهند علاوه بر اینکه درآمدی داشته باشند هنر خود را هم به نمایش بگذارند. روزبهروز هم به تعداد آنها اضافه میشود. حتی در میان این آدمهایی که بهصورت انفرادی ساز میزنند گروههای موسیقی خیابانی که بهصورت گروههای 3 یا حتی 6 نفره کار خود را شبیه برگزاری یک کنسرت شروع میکنند نیز کم نیستند. گروههایی که در این چند سال اخیر به کنسرت خیابانی معروف شدهاند.
برای تکنوازیهای خیابانی شاید نتوان پاتوق و جای مشخصی را نام برد؛ اما معمولاً وقتی از ایستگاههای مترو مفتح، قلهک، تجریش، قیطریه، فردوسی، هفتتیر و انقلاب اسلامی بالا میآیید بعضی از گیتار زنها، سنتورزنها و سهتار زنها را خواهید دید. همچنین حتماً تابهحال برایتان پیشآمده که وقتی میخواهید از پل عابر پیاده عبور کنید با صدای موزیک و آواز روبهرو شوید. در خیابانها نیز بعضی با صدای ویولن، نی و فلوت در کنار رستورانها و بعضی مراکز خرید ایستادهاند و مینوازند و بعضی که صدای خوبی دارند آواز را هم چاشنی کارشان میکنند؛ اما چند سالی میشود که بعضی ساززنهای خیابانی به شکل حرفهای و تخصصی کارشان را دنبال میکنند و حتی به شکل گروهی و مثل یک گروه کنسرت حرفهای وارد عمل میشوند؛ برای همین مردم ساعتها در کنار خیابان به حالت ایستاده میمانند و از موسیقی و سبککار آنها لذت میبرند. گروههایی که پاتوق مخصوص به خودشان را دارند و شما معمولاً آنها را میتوانید در میدان ونک و حوالی این محدوده پیدا کنید. آنها هم بیشتر آخر هفتهها و بعد از غروب خورشید سروکلهشان پیدا میشود و بساط سازوآوازشان را راه میاندازند. البته دم در متروها نیز کم از میدان ونک ندارد و اگر شانس با شما یار باشد زمانی به مترو برسید که آنها بساط سازوآوازشان را به راه انداخته باشند.
موسیقی خیابانی هرروز بیشتر از دیروز
در 10 سال اخیر موسیقیهای خیابانی بیشتر از همیشه در گوشه و کنار شهر دیده میشوند. حتی از پایتخت هم عبور کرده و به شهرهای دیگر ایران هم رسیده. آدمهای گوناگونی که ازیکطرف به خاطر درآوردن مخارج زندگیشان و از طرف دیگر نشان دادن توانایی و استعدادهایی که دارند، پیادهروهای شهر را برای هنرنمایی خود انتخاب میکنند؛ اما شاید در ایران بیاهمیتترین ژانر موسیقایی، همان نوع خیابانیاش باشد؛ هنرمندانی که آنها را آنطور که باید نمیشنوند. از یکسو باوجود مخالفان زیادی که بر سر راهشان قرار دارد از سوی دیگر میزان بازتاب مثبت مردم نسبت به بازتابهای منفیشان بیشتر است. برای همین هم هرروز به میزان این ساززنهای سبک خیابانی اضافه میشود.
به موسیقی و آواز علاقه دارم اما آشنا ندارم
علی، همراه 2 دوست دیگرش مقابل در ورودی ایستگاه متروی قیطریه نشستهاند و گیتار به دست در حال نواختن هستند. خودش هم میخواند و 2 نفر دیگر زمانی که به همخوانی نیاز دارد او را همراهی میکنند. صدایش با چنان سوزی از حنجرهاش بیرون میآمد که هر رهگذری را یاد غمهای داشته و نداشتهاش میانداخت. علی از خودش میگوید و اینکه چطور شد وارد دنیای ساز و موسیقی شد و گفت: «به موسیقی خیلی علاقه دارم. ساززدن و خواندن را دوست دارم. برای همین آن را به شکل حرفهایتر دنبال کردم، اما میدانید مشکل من چیست؟ آشنا ندارم. هر جا رفتم باید یا کلی هزینه میکردم یا باید آشنا داشتم که خوب هیچ یک از آنها را نداشتم؛ اما آنقدر عاشق این کار هستم که حاضرم برای اثبات آن برای مردمی بزنم که موسیقی را میفهمند. 2 دوست دیگرم هم تقریباً حکایتشان مانند من است.» از اینکه شاید کاری که میکند خلاف عرف باشد هم ابایی ندارد و میگوید: «یکشب سمت مترو صادقیه بودم و همیشه هم میدیدم یک نفر کنار ایستگاه مترو ساز میزند. با کلی خجالت به خاطر مشکل مالیام نشستم، کاور گیتار را جلویم گذاشتم، چشمهایم را بستم و شروع کردم به زدن. یک ساعت زدم و خواندم و در همان مدت 30 هزار تومان درآوردم. فقط همین یکبار هم بود که به خاطر فشار مشکلات مالی این کار را کردم و تا مدتها سمتش هم نرفتم.»
نمیخواهم وقتی معروف شدم مردم بفهمند در خیابان ساز میزدم
اشکان را یک پلهبرقی مانده به در خروجی متروی تجریش دیدیم که با گیتارش مینوازد. او هم مانند علی سازش کوک بود برای موسیقیهای غمگین. در ابتدا دوست نداشت حرف بزند چون دلش نمیخواست وقتی معروف میشود کسی بداند در خیابان ساز میزده. وقتی به او قول دادیم عکس نمیاندازیم کمی نرم شد و حرف زد: «درست است که الآن میگویند هر کس از خانوادهاش قهر میکند خواننده میشود؛ اما من 11 سال است دارم برای آنکه خواننده مطرحی شوم تلاش میکنم. تابهحال 2 آلبوم هم بیرون دادهام؛ اما هنوز نتوانستم آن شهرت لازم را به دست آورم. آلبوم بیرون دادن هم هزینه زیادی میخواهد که برای به دست آوردن این هزینه چون کار دیگری بلد نیستم مجبور هستم ساز خیابانی بزنم. مردم هم خیلی استقبال میکنند.» او درباره درآمدش آنقدر واضح و روشن حرف نمیزند اما میگوید: «مردم وقتی صدای سازم را میشنوند و چون از کلی پلهبرقی بالاآمدهاند دوست دارند برای دقایقی کمی تأمل کنند و به صدای سازوآواز گوش دهند. این کار درآمد بالایی ندارد اما من راضیام. شاید روزی 50 هزار تومان از این راه دربیاورم اما بازهم خوب است.»
ارسال نظر