پارس؛
اثرگذاری اخبار اتفاقات هولناک در زندگی
ولی فناوریهای نوین ارتباطی، عرصه را از بیخ و بُن تغییر دادهاند. امروزه، تعریف خبرنگار عوض شده است: کاربران غوطهور در فضای مجازی، با نقش پررنگ خود در انتشار اخبار، به شهروند-خبرنگارهایی تبدیل شدهاند که دیدن رخدادهای هولناک برایشان گویا یک عادت حرفهای است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- دو نوجوان با هم خودکشی کردند. پنج نفر از سرنشینان دو خودرو در تصادف رانندگی از دنیا رفتند. در پی حملۀ تروریستی به یک ایستگاه مترو در استانبول، 42 نفر جان باختند. تعداد قربانیان و مفقودان سیل در منطقۀ بیهار هند به 89 نفر رسیده است. به گزارش وبسایت شمارش تلفات عراقیان، از زمان حملۀ آمریکا به عراق تا کنون حداقل 160 هزار غیرنظامی در درگیریهای این کشور کشته شدهاند. به گفتۀ یک مشاور ارشد نهاد توسعۀ آفریقا، در این قاره هر دقیقه چهار کودک از سوءتغذیه میمیرند.
پشت تکتک شمارههای هر یک از این آمار و ارقام، یک زندگی، یک رؤیا، یک خانواده نشسته است. از ماجرای هریک میشود داستان یا فیلمی دراماتیک خلق کرد که تأثر مخاطبان را برانگیزد. ولی گویا وقتی این تراژدیهای انسانی نزدیک به ما رُخ ندهند، دیگر هولناکیشان چندان آزارمان نمیدهد. حتی وقتی ارقام و عددهای خشک با تصاویر رقتانگیز همراهاند، میبینیم که روزبهروز کمتر متأثر میشویم. و طنز تلخ ماجرا آنجاست که وقتی مصیبت بر سر خودمان میآید، از بیتفاوتی نسبی دیگران به مخصمهمان آزرده میشویم.
البته همیشه اینگونه نبوده است. در روزگاری نه چندان دور، انسانها حساسیت بیشتری به خبر وقایع هولناک داشتهاند. سال 1963 در میانۀ جنگ ویتنام، تصویر خودسوزی یک راهب بودایی در اعتراض به عدم مدارای مذهبی حکومت ویتنام جنوبی (همپیمان ایالات متحده و بلوک غرب) غوغای بزرگی در رسانههای دنیا به پا کرد. نمونههای دیگری از این تصاویر هم ثبت شدهاند که هریک نمایندۀ تمامعیار یک تراژدی انسانی در گوشهای از دنیا بودهاند: دخترک ویتنامی برهنهای که در فرار از منطقۀ جنگزده، اضطراب جنگ را به نمایش میکشد؛ زن مغولی که برای مجازات، درون جعبۀ چوبی قفلشدهای رها شده است تا از گرسنگی بمیرد و سر و دست خود را از سوراخی بیرون آورده تا بلکه قفل جعبه را باز کند؛ پسرک سهچهارسالۀ چینی که با بدنی خونآلود و لباسهای پاره در یک ایستگاه قطار نشسته است و زار میزند ولی هیچکس دیگری در قاب وسیع آن ایستگاه که به دست هواپیماهای ژاپنی ویران شده است دیده نمیشود؛ و شاید در دوران نزدیکتر به ما، تصویر محمد الدورۀ فلسطینی که در آغوش پدرش پشت یک بلوک ساختمانی سنگر گرفته اما بالاخره تیر سربازان اسرائیلی به او اصابت میکند و جان میدهد.
قدرت اثرگذاری چنین اخباری آنقدر زیاد بودهاند که یکی از مدعیترین حکومتها در عرصۀ آزادی بیان یعنی ایالات متحده، پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، به مدت هفت سال انتشار تصاویر و گزارشهای مربوط به آن واقعه را سانسور میکرد تا آنکه پس از امضاء معاهدۀ صلح با ژاپن، رسانهها بالاخره جوانب هولناک ماجرا را در اختیار مردم گذاشتند.
چه شد که قدرت اثرگذاری اخبار اتفاقات هولناک، کاهش یافت؟ یک وجه ماجرا را میتوان در «عادت» دید: آن عنصر کرختیآور که حتی از نگاه زیستشناختی، سرعت و میزان واکنش اعصاب مغز به چنین رویدادهایی را کاهش میدهد. شاید بتوان فهمید (و در عین حال ناپسند دانست) که خبرنگاری که شاهد و ثبتکنندۀ روزمرۀ چنین وقایعی است، به این رخدادها عادت کند؛ چنانکه پزشکی که هر روز با انواع و اقسام بیماران مبتلا به رنجهای بدنی مواجه میشود نیز ناگزیر به دیدن و کنار آمدن با چنین دردهایی عادت میکند. منتهی مسؤولیت اخلاقی مخاطبان که قرار است باخبر شوند و اقدامی برای تغییر کنند، فرق دارد. یا حداقل در دورانی که تفکیک روشنی میان خبرنگار و مخاطب وجود داشت، میشد چنین استدلالی کرد.
ولی فناوریهای نوین ارتباطی، عرصه را از بیخ و بُن تغییر دادهاند. امروزه، تعریف خبرنگار عوض شده است: کاربران غوطهور در فضای مجازی، با نقش پررنگ خود در انتشار اخبار، به شهروند-خبرنگارهایی تبدیل شدهاند که دیدن رخدادهای هولناک برایشان گویا یک عادت حرفهای است.
همین عادت کردن است که سخنپراکنان و تولیدکنندگان و ناشران اخبار را وامیدارد تا روزبهروز اتفاقات را مهیبتر جلوه دهند تا بلکه واکنش مخاطبان را برانگیزند. و آنها که از وحشتآفرینی قدرت میگیرند، مجبورند ابعاد سنگدلیشان را مُدام بیشتر کنند تا اثرگذاریشان حفظ شود؛ هنر مخوفی که به دست گروه تروریستی داعش با فیلمبرداریهای حرفهای و گاه هالیوودیاش از صحنههای قتل و آدمسوزی به کمال رسیده است.
منتهای این حلقۀ نامیمون، هزارپاره کردن پیکر انسانیت است، تا آنجا که «چو عضوی به درد آورد روزگار»، دگر عضوها با نگاهی به تیتر خبر حداکثر آهی بکشند و بگذرند.
ارسال نظر