جای خالی سنت های اسلامی- ایرانی در ازدواج
طبق آمارها، در سالهای اخیر طلاق در کشور ما رشد چشمگیری داشته است. شاید این امر در کشورهای غربی که روابط در آنها بر اساس فردگرایی شکل میگیرد و دین از جایگاهی تشریفاتی برخوردار است کسی را به تعجب واندارد، اما وقوع این مسئله در کشور اسلامی ما بسیار تأملبرانگیز است، چرا که آموزههای دین مملو از توصیههای اخلاقی و اجتماعی و فردی در جهت حفظ و استحکام هر چه بیشتر نهاد خانواده است.
به گزارش پارس به نقل از کیهان برخی بروز مشکلات اقتصادی را مهمترین عامل افزایش طلاق در جامعه برمیشمارند، اما آمارهای جهانی حکایت از آن دارد که در طول ده سال اخیر، علیرغم رشد نابرابری اقتصادی در جامعه ایرانی، شاخصهای رفاه در زندگی اغلب اقشار پیشرفت چشمگیری داشته است. در مقابل دگرگونی مولفههای متنوع سبک زندگی ایرانی نیز کاملا مشهود است. ارزشهایی همچون صرفهجویی، سادهزیستی و خودکفایی به شدت در جامعه ایرانی تضعیف شده به نحوی که مهارتهای زنانه و مردانه زندگی جای خود را به تلاش حداکثری برای کسب درآمد داده است. زن شاغل ایرانی امروز بخش قابل توجهی از درآمدش را اختصاص به هزینه مهدکودک فرزندان میدهد تا هم وظیفه تربیت نسل خود را به دیگری بسپارد و هم به سبب دوری از فضای خانواده با مشکلات متنوع زندگی به سبک مدرن مواجههای غیرقابل چشمپوشی داشته باشد.
مرد ایرانی نیز ترجیح میدهد به جای تلاش برای رشد فرهنگی خانواده خویش در حوزه ارزشهایی همچون «مدیریت مصرف» و «خودکفایی خانوادگی»، اغلب اوقات روز را در خارج از خانه بگذراند تا هزینههای اضافی تحمیلی سبک زندگی مدرن را با فشار شدید تامین کند. گاهی حتی خودمان هم نمیدانیم چرا باید برای اقلام غیرضرور هزینهای هنگفت در زندگی بپردازیم، اما به صورت ناخودآگاه فشاری مضاعف برای «پیشرفت ساختگی» را روی شانههایمان احساس میکنیم. از تلاش برای ارتقای محلهای که در آن ساکن هستیم بگیرید تا خرید سال به سال گوشی مدل بالا برای فرزندان و تعویض اتومبیل و سایر اقلام زندگی! برخی از موضوعات مورد اشاره تنها اختصاص به جامعه ایرانی دارد و در جوامع توسعه یافته چنین مسائلی به مرور با فرهنگسازی اجتماعی گسترده کمرنگ شده است. به طور مثال در اروپا و آمریکا، زندگی خانوادگی در خانههای ویلایی خارج از شهر به سبک روستایی، به زندگی در آپارتمانهای گران قیمت واقع در محلات به اصطلاح «بالاشهری» برتری یافته است. چرا که خانوادههای غربی شهرها را مروج سبک زندگی خاص مصرفزده و با ارزش فرهنگی منفی، ارزیابی میکنند. همسر رئیس جمهور آمریکا با هدف آموزش ارزشهای رنگ باختهای همچون «خودکفایی» در خانواده، باغچهای بزرگ در حیاط پشتی کاخ سفید را به «سبزی کاری» اختصاص داده و حتی کتابی درخصوص «تغذیه سالم فرزندان» با سبزی های دست چین مادران و پدران منتشر کرده است. در مقابل رسم منفی اختصاص بخش قابل توجهی از درآمد خانواده به خرید غذاهای آماده ناسالم به شدت در شهرهای ایران همهگیر شده و مدرنیته یک به یک ارزشهای خانواده ایرانی همچون دورهمیهای ساده خانوادگی بر سر سفرهای مشترک و کمهزینه با دستپخت مادر و کمک پدر را درمینوردد و جامعه و خانواده ایرانی را به سمت انواع بیماریهای جسمی و روحی - روانی ناشی از تغییر سبک زندگی اجتماعی سوق میدهد. اکنون سوال اصلی این است که چرا در چنین جامعهای که زمان صحبت همسران به کمتر از 5 دقیقه در روز کاهش یافته، انتظار داریم آمار طلاق افزایش نیابد!؟ با ما همراه باشید با مرور داشتههایی که به مرور در سبک زندگی ایرانی رنگ باختهاند و با ضدارزشهای عصر تاریخ مصرف گذشته مدرنیسم جایگزین شدهاند!
اهمیت خانواده در اسلام
از منظر اسلام خانواده مقدسترین نهاد و بستری برای آرامش، تربیت و رشد نسل به شمار میآید. اهمیت این مسئله از آنجایی است که خانواده پایه اصلی جامعه است و جامعه سالم در گرو خانواده سالم میباشد؛ چرا که اولین نهادی است که فرد به آن ورود پیدا میکند و در آن پرورش مییابد. در متون دینی ما توصیههای فراوانی در راستای تقدس و تحکیم پایههای خانواده وارد شده است.
خداوند در قرآن کریم سوره نور، آیه 32 میفرماید: «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین بندگان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میکند. خداوند گشایشدهنده و آگاه است.» در سوره روم آیه 21 نیز آمده است: «و از جمله نشانههای خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آنها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد.»
این 2 آیه و آیات بسیار دیگری بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید میکنند و زن و مرد را مایه آرامش یکدیگر میدانند. این دقیقاً مخالف دیدگاهی است که متاسفانه اخیرا در جامعه ما به وجود آمده است؛ دیدگاهی که راحتی و آرامش را مختص به دوران تجرد و ازدواج را آغاز تمام مشکلات و گرفتاریهای میداند و مشکلات اقتصادی را عاملی برای فرار از ازدواج بیان میکند که به طور حتم تبعات آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. در حالی که خداوند در سوره نور به بندگان خود وعده داده است: «اگر فقیر و تنگدست باشید خداوند از فضل خود شما را بینیاز میکند» و خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمیکند.
از منظر دین «علاقه و معنویت» را میتوان به منزله دو پایه اصلی برای خانواده به شمار آورد که با حذف و سست شدن یکی از آن دو؛ شمارش معکوس برای فروپاشی خانواده آغاز میشود. اتفاقی که در عصر حاضر میتوان به وضوح آن را مشاهده کرد.
نفی سبک زندگی ایرانی- اسلامی
تغییر سبک زندگی را میتوان ارمغان مدرنیته در عصر حاضر به شمار آورد. به عقیده برخی، به وجود آمدن شیوههای جدید زندگی ضرورتی اجتنابناپذیر است که با حرکت جوامع به سمت پیشرفت و صنعتی شدن رخ مینماید؛ اما حقیقت این است که پایه و اساس سبک زندگی در جامعه سنتی ایران بر اساس اسلام بنا شده است و تغییر آن به منزله تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوههای مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی ما هیچ گونه همخوانی ندارد و در نتیجه تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد. در حقیقت هویت و سبک زندگی با یکدیگر رابطهای دوسویه دارند و بر هم تأثیر متقابل میگذارند.
از مصادیق تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعه امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعه ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیرضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلاتی برای فرد و جامعه خواهد شد که از جمله آنها میتوان کاهش نشاط و شور زندگی در خانواده به علت کمبود محسوس حضور «زن» به عنوان مدیر خانه را برشمرد.
در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهده مرد قرار داده است، اما متأسفانه مشاهده میشود که بعضا اشتغال بیرون از منزل برای زنان به عنوان یک ارزش اجتماعی با تاکید بر مولفههای اقتصادی «توسعه یافتگی» تعریف میشود و در عوض خانهداری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصتهای پیش روی زنان تعبیر میشود! حتی اخیرا یکی از مدیران دولتی حوزه زنان بدون توجه به خواستههای جامعه بانوان شاغل کشورمان، اجرای قانون حمایتی «مرخصی زایمان 9 ماهه زنان کارمند» را حرکتی درجهت تضعیف موقعیت شغلی آنها در جامعه در رقابت با همکاران مرد برشمرده بود! یعنی برخی از مدیران ایرانی به واسطه باور درونی آموزههای خانمان سوز عصر مدرنیته و شعارهای فمنیستی، نه تنها از تلاش برای فراهم آوردن شرایط و امکانات مناسب برای اشتغال بانوان با حفظ مولفههای یک زندگی خانوادگی موفق با امنیت روانی سر باز میزنند بلکه در این مسیر سنگاندازی نیز میکنند!
زوال سادهزیستی و فرهنگ قناعت
مسئله مهم دیگر تغییر سبک «ساده زیستی» است که تا همین چند سال اخیر بر خانوادههای ایرانی حاکم بود و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرفزدگی در بین خانوادههاست؛ متأسفانه در این مسئله هم مشاهده میکنیم که بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیه زنان بوده است، زیرا آنان هسته اصلی خانواده را تشکیل میدهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار میباشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحرافهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی افراد میشود که متأسفانه طلاق یکی از اصلیترین آسیبهای آن است.
هتک حرمت مجازی پاکدامنی
تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهوارهها به سبک غربی آن درآمده است. گسترش سبک زندگی «مجازی» در محیط سایبر نیز نقش به سزایی در کمرنگ شدن ارزشهای ذاتی زن مسلمان داشته است. «اختلاط» در شبکههای اجتماعی به علت ذات مجازی آن تبدیل به مسئلهای عادی شده است حال آن که مفاسد و مضرات اخلاقی بروز یافته بدنبال ارتباطات زن و مرد در چنین فضایی، کم از زندگی حقیقی ندارد و چه بسا روابطی که از دنیای مجازی آغاز شده و به فضای حقیقی راه یافته است. حتی اگر چنین نباشد نیز برداشت از حساب مشترک عشق و عاطفه «زن و شوهری» به نفع دیگری، امری غیراخلاقی و اعتمادستیز محسوب میشود.
سرمایه عاطفی و انرژی مثبت زن و شوهری اختصاص به خانواده دارد و چک کشیدن از آن به نفع دیگران در شبکههای اجتماعی حتی اگر در خصوصیترین اوقات شبانهروز نیز صورت بگیرد، سهام خانواده را بتدریج با خطر ورشکستگی مواجه خواهد کرد.
حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد، زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله میگردد.
تغییر هویت زن مسلمان
با بررسی علل طلاق به خوبی متوجه این مسئله میشویم که اصلیترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده، «تغییر هویت زنان مسلمان» است که با القای زنمحوری، تضعیف نقش مرد، تضعیف نقش مادری و همسری، کمارزش جلوه دادن خانهداری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل فارغ از نوع و کیفیت آن و مصرفزدگی، ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدسزدایی و سست کردن پایههای خانواده میانجامد. آنها با درک نقش محوری و اهمیت جایگاه زن در خانواده به خوبی دریافتهاند که برای رسیدن به اهداف خود گام اول را باید از این نقطه آغاز کنند.
رهبر انقلاب، تمرکز دشمنان بر زن به عنوان یکی از مبانی هجوم سیاسی – تبلیغاتی به نظام اسلامی را، از علتهای ضرورت توجه کامل به مقوله زن برمیشمارند و معتقدند: باید با روشنگری در افکار عمومی مردم جهان، اجازه ندهیم اهداف سیاستگذاران و برنامهریزان غربی در «حمله به مبانی اسلام در قبال زن»، محقق شود.
امام خامنهای فرار زیرکانه غرب از ورود به مقوله خانواده را مهم ارزیابی کرده و میگویند: غربیها، بحث زن را با شدت مطرح میکنند اما اسمی از «خانواده» نمیآورند چرا که بحث خانواده از نقاط ضعف بارز آنهاست.
رهبر انقلاب، جنسیت را در نگاه اسلام، امری ثانوی و عارضی دانسته و معتقدند: مسئله جنسیت در کارکردهای زندگی معنا و مفهوم مییابد و در جایگاه زن و مرد در اسلام، هیچ تأثیری ندارد.
ایشان نگاه اسلام به خانواده را بسیار متعالی و جذاب برمیشمارند و خاطرنشان میکنند: خیلی از مشکلات زنان مربوط به مسائل خانواده است که در این زمینه خلأهای قانونی و خلأهای سنتی عجیب و فراوانی داریم که اگر این مسائل حل شود مشکلات برای زنان در اجتماع کاهش مییابد و قابل تحمل میشود.یک استاد حوزه در همین رابطه میگوید: در زندگی غربی طلاق امری کاملاً عادی و معمولی و بدون قباحت است و چون سبک زندگی ما غربی شده ، ذهنیت و سلایق و به دنبال آن، خواستههای ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است. این در حالی است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک میشوند، هنوز تا حدودی آن فرهنگ بومی و دینی خودشان را حفظ کردهاند و در حالی که بسیاری از مردان همان تصور سنتی و بومی از یک زن در ذهنشان وجود دارد، اکثر دختران سبک زندگی غربی را در پیش گرفتهاند و لذا یک تعارض جدی بین آنها به وجود میآید.
معین الاسلام تاکید میکند: زن طور دیگری فکر میکند و متناسب با آن سلایق دیگری دارد، در حالی که مرد ذهنیت و تصویر دیگری از زن در زندگی دارد. سبک زندگی غربی انسان را به سمت فردگرایی، لذتگرایی و این رویکرد میکشاند که «فقط خودت را ببین و با هر چیزی که خواستههای تو را محدود میکند مقابله کن!» این در حالی است که وقتی زن و مرد وارد زندگی زناشویی میشوند، باید فردیت و خیلی از خواستههای خود را فدای مصالح زندگی کنند، نه اینکه خواستههای فردی خود را جایگزین مصالح زندگی نمایند. متأسفانه این مسئله در بین خانمها بیشتر وجود دارد، زیرا تفکرات فمینیستی واقعاً بر زنان جامعه ما تأثیرگذار بوده است و آنها با همان ذهنیت وارد زندگی مشترک میشوند، در حالی که توقع و انتظار مردان چیزی متفاوت با آن تفکرات است و این تعارض جدی زندگی را از هم میپاشد.
ستیز با زن زندگی!
در واقع غرب خود اولین قربانی نظریههای دور از عقل و منطق فمینیستی است که نتیجهای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گسترده زندگیهای مجردی، گسترش همجنسگرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است.
از نظر پرچمداران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقشها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد!
با تأمل در نظریههای فمینیستی متوجه این مسئله میشویم که بین شعار فمینیستها مبنی بر «احقاق حقوق زنان» و آنچه در عمل اتفاق میافتد تناقض آشکاری وجود دارد، زیرا زن از حقوق اولیه خود که آرامش و امنیت روانی در سایه خانواده است و با پشتیبانی و تلاش مرد حاصل میشود محروم میگردد و با نادیده گرفتن نقش همسری، مادری و ... به طلاق و فروپاشی نهاد خانواده دامن میزند. در حالی که هیچ دلیلی مبنی بر این مدعا وجود ندارد که زنان پس از طلاق و ترک موقعیت متعالی در خانواده، خوشبختتر و شادتر زیستهاند!
طلاق میگیرم، پس خوشبختم!
این موضوعی است که برخلاف بدیهی بودن آن تلاش میشود با پایین آوردن آستانه تحمل زنان در زندگی مشترک، «طلاق» را به عنوان «اولین راهکار» نجات از زندگی که در آن یک یا چند مشکل به واسطه ناسازگاری هر دو طرف یا حتی سوء رفتار مرد، به عنوان شریک زندگی بروز یافته، معرفی کند. راهکاری که درهای خوشبختی و استقلال مالی و آزادی را به سوی زنهای مطلقه باز خواهد کرد! آیا واقعا زندگی زن و مرد پس از جدایی نسبتی با این آرمانسازی دروغین دارد؟ زندگی موفق و مفهوم خوشبختی در همه جوامع بشری مفهومی برآمده از نقض فردگرایی در موقعیتهای گوناگون و هماهنگی با سایر اجزای خانواده همراه با گذشت و فداکاری و تلاش فراوان برای حل مشکلات متنوع است. حتی ایدهآلترین اشکال زندگی در حوزههای اقتصادی و رفتاری نیز «بیمشکل» نیستند.
مادری آزمایشگاهی، پدری مجازی!
نیاز انسان به «خانواده» نیز بر اساس منشورهای بینالمللی از حقوق بدیهی و غیرقابل انکار همگان است. پس چه طور بشر مدرن و پیشرفته با نقض بدیهیترین نیازهای خود به بهانه کسب «آزادی و رهایی از قیود زندگی مشترک» تنهایی و زندگی فردی را ارجح برمیشمارد؟!
مضحکتر اینجاست که برخی از مدیران جامعه ایرانی به جای تلاش برای ترویج سنت حسنه ازدواج و ایجاد مشوقهای قانونی متنوع برای تسهیل مسیر برآورده شدن نیازهای ذاتی زن و مرد ایرانی با ترویج راهکارهایی همچون «ازدواج آسان»، طرحهای عجیبی همچون «قانونی شدن سرپرستی کودکان بیسرپرست توسط زنان مجرد بالای 30 سال» را در دستور کار قرار دادهاند!
چنین لوایحی از اولین نشانههای تصحیح موج اول فمینیسم در جهان است که به کل نافی «احساس مادری» زنان و دختران بود؛ سپس با شکست به واسطه تقابل با فطریترین احساسات زنان، با تصحیح اجباری ساختاری رای به ترویج سیاست «مادران تنها» داد. زنانی که با قرض نطفه و اسپرم یا فرزندخواندگی، خود را به تنهایی «مادر» میسازند تا در شکلی ناقص و به دور از خانواده و از مسیری نامتعارف اندکی از طعم زندگی در «بهشت گمشده بشر» یعنی «خانواده» را تجربه کنند! آیا فضای آرمانی متصور برای جامعه ما چنین شکل حماقتآمیزی از زندگی ضدخانوادگی است؟ آیا بهتر نیست به جای ترویج چنین اشکال ناقصی از زندگی، از مشوقهای مردانه ازدواج با دختران و زنان بالای 30 سال استفاده کنیم و مسیر ازدواج و تشکیل خانواده 11 میلیون زن و مرد بیهمسر ایرانی را فراهم سازیم؟
عوارض تن دادن به طلاق
با بررسی آیات و روایات اسلامی درمییابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز بر حفظ و نگهداری از آن سفارش شده است. چرا که نهال خانواده برای ادامه حیات و به ثمر نشستن خود نیاز به رسیدگی و مراقبت ویژه دارد. در آیات و روایات از طلاق به عنوان مغبوضترین حلال خداوند یاد شده است و این حلال الهی، به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب «عسر و حرج» فرد -به معنای مشقت و تنگنا و خطر ارتکاب گناه- شود، توصیه شده است.
اگرچه درک محدود انسان سبب میشود که به طور کامل به مصالح و مفاسد امور آگاهی پیدا نکند اما با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی میتوان به دلایل منفور بودن این مسئله در اسلام پی برد. آسیبهای فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق (به خصوص خانمها) همچنین سرنوشت مبهم فرزندان، آسیبهای روحی و روانی که از طلاق والدین نصیبشان میشود و مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را میگیرد و ... از جمله مشکلاتی است که با فروپاشی یک خانواده به وجود میآید. فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یکدیگر کمک کند. حقیقت این است که با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزشها، روح معنویت در بین خانوادهها کمرنگ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند «گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یکدیگر تعبیر شود!
متأسفانه کوتاه شدن عمر زندگی مشترک در جامعه ما گسترش یافته و اگر به زودی برای حل آن چارهای اندیشیده نشود می تواند به یک بحران جدّی تبدیل شود که این مسئله هوشیاری مردم، مسئولین و نخبگان را میطلبد. عمق فاجعه جایی مشخص می شود که بدانیم علاوه بر افزایش این معضل بزرگ، جامعه در جهت قبحزدایی از این مسئله گام برمیدارد. برگزاری جشن طلاق به تقلید از فرهنگ غرب و دعوت دوستان و آشنایان برای شرکت در این مراسم در جامعه اسلامی ما جای بسی تأسف و تعجب دارد. وقتی زندگی رنگ و بویی از دین و فرهنگ اسلام نداشته باشد، وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا کند؛ وقتی ازدواجهای سنتی که بر پایه فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک است جای خود را به ازدواجهایی به سبک مدرن و دوستیهای خیابانی، اینترنتی و ... بدهد؛ قبحزدایی و برگزاری جشن طلاق به شیوه مدرن امری دور از ذهن و تعجببرانگیز نخواهد بود!
چه باید کرد؟
سیر صعودی آمار طلاق در کشور ما از این حقیقت تلخ حکایت میکند که نه تنها از اهداف و راهبردهای خانواده ستیز غرب اطلاعی نداریم، بلکه در مواردی کورکورانه تن به خواستههای آنها نیز دادهایم و در جهت اهداف و برنامهریزیهای دشمن حرکت کردهایم و در مقابل سالها تلاش و پشتکار غرب در تخریب فرهنگ اسلامی و تضعیف نقش حقیقی زن، به عنوان یک مسلمان اقدام درخور توجهی انجام ندادهایم.
شاید بتوان سادگی و خوشباوری برخی مدیران و اساتید و دانشگاهیان و فعالین حوزوی در برابر سیاستهای غرب را دلیل اصلی مشکلات برشمرد در حالی که منابع عظیمی از دستورات و راهکارهای اسلام را برای زندگی موفق در اختیار داریم که در دل آنها هزاران نظریه در تمام ابعاد زندگی نهفته است و به جای نظریهپردازی و ارائه الگو به دیگر کشورها، خود در حال رونویسی و اجرای فرامین بینالمللی فمنیستی و جزوههای پرغلط ضدخانواده تحت عنوان هماهنگی با سیاستهای جهانی هستیم! سیاستهایی که از ارائه یک جامعه مثالی آرمانی، بادوام ده ساله در حوزه معیارهای زندگی خانوادگی موفق درماندهاند و سیاستهای جامعه پرخشونت و خانواده گریز و سرشار از مشکل خود را با اعتماد به نفس بالا برای دیگر جوامع نیز تجویز میکنند!
آیا هنوز وقت رجوع به عقول سالم و افکار غیرغربزده و هوشیار برای سیاستگذاری مستقل در حوزه خانواده ایرانی فرانرسیده است؟ نقطه آرمانی اجرای کورکورانه سیاستهای غربی در جامعه ایرانی با تن دادن به موج مدرنیسم هماکنون با مرور کوتاه ارزشها و ضدارزشهای جامعه غربی مشهود است! آیا آرمانشهر خانواده ایرانی نسبتی با این تصویر مخدوش و غیرجذاب و پرخشونت دارد؟
ارسال نظر