چند پيشنهاد براي همکاريهاي مردانه در کارهاي خانه در ماه رمضان
از من بشنو و من سخن نميگويم مگر از جانب پروردگارم؛ هيچ مردي نيست که همسرش را در خانه ياري دهد مگر اين که براي او عبادتي بسيار فراوان و شب زندهداري به شمار ميآيد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- الهام يوسفي- وقتي هلال روشنيبخش ماه رمضان از گوشه آسمان چشمکزنان رخ نشان ميدهد، براي هرکسي فارغ از همه احساسهاي معنوي، حسي دارد از گذشتهها. مثل روزهاي آخر اسفند که بوي عيدي و سبزي پلو و خانه تکاني ميدهد اين ماه هم لبريز خاطرات است. ماه رمضان يعني آواي ربنا، يعني زمزمههاي زير لب قرآن خواندن مادر، يعني عطر شلهزرد نذري و طعم زولبياي تازه. اما براي مادرها، براي اين فرشتههاي آرام و پرکار خانه، ماه رمضان ماه آغاز تلاشهاي عاشقانهتر و خالصانهتر است. وقتي از صبح سحر تا لحظههاي افطار با دهان روزه بيشتر وقتشان را توي آشپزخانه ميگذرانند، انگار رمضان را مادرها معنادارتر ميکنند. اما چه لطفي دارد اگر بتوان بخش کوچکي از اين کارها را از دوششان برداشت. عاشقانهتر زماني است که مرد خانه بخشي از اين بار را از دوش همسرش بردارد و خستگيهايش را اندکي بکاهد. با کارهاي کوچک اما آثاري بزرگ... اثري به اندازه اين روايت: «عليبن ابيطالب ميفرمود: روزي رسول خدا بر ما وارد شد و فاطمه کنار ديگي نشسته بود و من عدس پاک ميکردم. فرمود: اي اباالحسن! گفتم: بله اي رسول خدا! فرمود: از من بشنو و من سخن نميگويم مگر از جانب پروردگارم؛ هيچ مردي نيست که همسرش را در خانه ياري دهد مگر اين که براي او عبادتي بسيار فراوان و شب زندهداري به شمار ميآيد.» (مفاتيح الحياة، ص 257، اثر آيت ا... جوادي آملي)
در اين پرونده به اختصار پيشنهادهاي ساده اي براي آقايان داريم تا بتوانند در کارهاي منزل موثر باشند.
چند پيشنهاد براي همکاريهاي مردانه در کارهاي خانه/خريد کردن براي احتياجات ماه رمضاني
خيلي وقت ها، خريد کردن يک کار مشترک ميان زن و مرد است. گاهي مرد در بيرون از خانه است و با دست پر برمي گردد و مايحتاج خانه را مي خرد، گاهي هم زن وسط روز بيرون مي رود و خرده خريدها را انجام مي دهد. براي خريدهاي بزرگ تر و اساسي تر هم هر دو با هم شال و کلاه مي کنند و مي روند به مرکز خريد يا ميدان تره بار. اما ماه رمضان، ماه خريد کردن هاي بسيار است و اقلام زياد ديگري به سبد خريد خانواده اضافه مي شود. از طرف ديگر روزه داري در هواي گرم، طاقت بيرون رفتن در ميان روز را از آدم مي گيرد. اين طور وقت ها مرد خانه مي تواند با يک تماس کوچک قبل از آمدنش به خانه از احتياجات خانم خانه بپرسد. يا قبل از بيرون رفتن از همسرش فهرست خريد بخواهد و به او بگويد: خانم! هوا گرمه شما هم روزه داري. بيرون نرو، چيزي خواستي يه زنگ بزن خودم مي خرم.
در سفره هاي افطاري و سحري
مردها خسته اند. از صبح روزه بوده اند و با همان زبان روزه دار رفته اند در گرماي تابستان به محل کارشان. حالا دم افطار با يک بغل خريد آمده اند و منتظرند صداي ربنا و اذان بيايد تا بنشينند کنار سفره. توقع اين که اين مردان خسته و تشنه در انداختن سفره و حواشي آن سهيم شوند کمي دور از ذهن است اگر چه در حقيقت ثوابي صدچندان دارد و لطفي است که از نظر خداوند دور نمي ماند. اما در اين مواقع زنان خودشان مي دانند يک سفره آماده با يک پارچ شربت تگرگي و سبزي خوردن و غذاي باب ميل شوهر چقدر مردشان را دلگرم مي کند. با اين همه مرد هم مي داند که همسرش خسته است از صبح با زبان روزه پاي شعله داغ اجاق گاز بوده و غذا، سالاد، شربت، چاي، سبزي خوردن، شله زرد و مسقطي و خرما آماده کرده است. اينطور وقت ها مرد خانه مي تواند بعد از افطار يک گوشه کار را بگيرد و به همسرش کمک کند؛ در کارهايي مثل سفره پاک کردن، جمع کردن ظرف ها و حتي کمک کردن در شستن ظرف ها. در سفره سحري هم کارهاي زياد و کوچکي هست که مرد مي تواند انجامشان دهد.
در انجام امور غيرشاق در حالت نشسته و لميده
همه کارها به انرژي زيادي نياز ندارند. خيلي از کارهاي خانه در تعداد و کثرت و تنوع شان آزار دهنده اند و نه در سختي و يا حتي زمان انجام دادن. مرد خانه مي تواند همان طور که جلوي تلويزيون براي ديدن سريال نشسته برنج پاک کند، لوبيا و عدس تميز کند، براي سحر سبزي پاک کند. اين کارهاي کوچک که مي شود نشسته انجام شان داد مصاديق زيادي دارند. کافي است به خانم خانه بگوييد چون خسته ايد نمي توانيد کمک زيادي به او بکنيد، اما مايليد که در خرده کارهاي معمولي که مي شود نشسته انجام شان داد کمک شان کنيد. اين يک پيشنهاد خوب و مفيد است. از سوي ديگر مي توان در نگهداري بچه ها و بازي کردن با آن ها با بازي هاي جذاب، اما کم تحرک و نشسته، مادرشان را مدتي از مسئوليت نگهداري يا خراب کاري هاي احتمالي، نجات داد. اين يک کمک بزرگ است که باعث مي شود خانم خانه با سرعت و آرامش بيشتر به کارها برسد و از سوي ديگر باعث مي شود بچه ها ساعاتي را با پدرشان بگذرانند.
در ميزباني از ميهمانان براي مراسم افطاري
زن ها و مادرها عاشق افطاري دادن هستند. اين که روزه داراني را دعوت کنند که بنشينند سر سفره خانواده و با غذاي دستپخت آن ها روزه بگشايند حال شان را خوب مي کند و تصور اين که با اين مراسم کوچک، اما پرزحمت به اجر بزرگي رسيده اند روزه داري را برايشان آسان مي کند. اما زن ها خيلي وقت ها در اين مراسم دست تنها هستند. بايد همه چيز را در نظر بگيرند، از کميت و کيفيت غذا و چيدمان سفره، تا علايق ميهمانان و نيز تميزي و مرتبي خانه اي که قرار است ميهمان پايش را بگذارد آن جا. همه و همه دغدغه هاي زنانه يک ضيافت افطاري است. تازه بعد از مراسم با يک دو جين ظرف نشسته و کارهاي سحري فردا. در اين مواقع مرد خانه يک نقش کليدي دارد. ميزبان هر دو نفر هستند و هر دو بايد در حد توان خود در کارها و نيز اجر معنوي اش سهيم باشند. گاهي گرفتن غبار از سر و روي لوازم خانه، زدن جارويي مختصر، کمک در تهيه سالاد، شربت، چيدن خرماها و سبزي ها توي ظرف ها، حتي نگهداري از بچه ها يا بيرون بردن شان از خانه اي که براي پذيرايي ميهمان آماده مي شود، پهن کردن سفره و چيدن ظرف ها و بعد از افطار هم کمک در جمع کردن و شستن آن ها و دوباره مرتب کردن خانه و يا حتي دوباره مسئوليت بچه ها را برعهده گرفتن، بزرگ ترين و بهترين کمک هاي دنياست.
کارها و غذاهاي مردانه
آقايان شايد با ترغيب، تشويق و حتي خواهش هاي ديگران سمت خيلي کارها نروند، اما بنا به دلخواه شان خيلي کارها را انجام مي دهند، يعني مسير کارها را براي جذب مشارکت آقايان بايد به سمت موارد دلخواه آن ها برد تا انگيزه کمک داشته باشند؛ به طور مثال به جاي آن که خانم خانه از شوهرش بخواهد که: مواظب بچه باش! مي تواند بگويد: کمي با بچه کشتي بگير!! فوتبال بازي کن!! خلاصه سرگرمش کن و... آقايان کارهايي مثل سيخ کشيدن کباب، روشن کردن آتش با زغال و... را دوست دارند، اما حوصله کارهايي را که ظريف کاري فانتزي مي خواهد ندارند. خلاصه اين که لحن تقاضا از آقايان، نوع کاري که خواسته مي شود و بسياري چيزها هر کدام قلق هايي دارد که خانم ها بايد به آن اشراف داشته باشند تا مشارکت براي آقايان لذت بخش باشد.
و اما کار نتراشيدن براي همسر
گاهي وقت ها لازم نيست مردها حتما کاري انجام دهند. متاسفانه برخي مردها عادت کرده اند که بنشينند و دستور بدهند. گاهي برايشان سخت است که در کارهاي خانه کمک کنند و به تمرين نياز دارند. گاهي آن قدر خسته اند که حتي اگر بخواهند هم، نمي توانند باري از دوش همسرشان بردارند. براي اين مردها هم دو دستورالعمل کلي وجود دارد. اول اين که اگر در کارِ خانه مشارکت ندارند حداقل توليد کار جديد هم نکنند. يعني مدام چيزي نخورند و ظرف هاي نشسته را بگذارند اين ور و آن ور خانه، لباس هايشان را در هنگام ورود بگذارند سر چوب لباسي يا داخل کمد، کفش ها و کيف شان را در جاي مشخص خود قرار دهند، اگر براي انجام کار وسايل شان را جايي پهن کردند دوباره آن ها را جمع کنند و بگذارند سر جايشان و دومين دستورالعمل کمک کلامي است؛ يعني سپاسگزاري، قدرداني و ديدن زحمات بانوي خانه شان و اين که فراموش نکنند بچه ها از رفتارهاي پدر و مادرشان زندگي کردن، مشارکت و همدلي را مي آموزند.
قصههايي از مادرانگيهاي ماه رمضاني/قصه اول؛ مادر... تنها...
تازه افطار کرده ايم، سفره با همه ظرف هاي خالي شده و نشده اش وسط اتاق پهن است. خواهر و برادرها و پدر نشسته اند پاي سريال ماه مبارک، مادر رفته نمازش را بخواند. وقتي برمي گردد و سفره را همانگونه که بوده مي بيند، سيني را برمي دارد و ظرف ها را جمع مي کند، نان ها، سبزي ها و غذاهاي باقي مانده را مي ريزد توي ظرف هاي ديگر. سفره را با دستمال پاک و جمع مي کند و همه را با چند بار آمد و شد مي برد توي آشپزخانه. بقيه همچنان پاي تلويزيون نشسته اند. مادر توي آشپزخانه مشغول شستن ظرف ها و تدارک ديدن سحري است. پدر از توي هال داد مي زند که: خانم! اون ظرف ميوه رو بردار بيار. مادر کارش را رها مي کند و ظرف ميوه و پيش دستي تميز را مي گذارد جلوي پدر و برمي گردد به آشپزخانه. از همان دور گاهي سريال را ديد مي زند و از ماجراهايش مي پرسد. برنج پاک مي کند، گوشت ها را مي گذارد بيرون، لوبيا پاک مي کند، پيازهايي را که خرد کرده مي ريزد توي روغن داغ. دوباره ظرف ها و ليوان هاي کثيف و نشسته ظرفشويي را پر کرده است. ظرف هاي آب و شربت و شله زرد و ميوه خورده شده سرازير شده توي ظرفشويي. مادر از يک کار که فارغ مي شود مي رود سراغ يک کار ديگر. اصلا انگار تمام شدني نيست. پدر داد مي زند که خانم يک چيزي بيار بخوريم و اين قصه همين طور ادامه پيدا مي کند تا همه بخوابند. مادر خورشش را آماده کرده و برنجش هم بايد دم بکشد. ساعت را کوک مي کند که براي سحر خواب نمانند. بايد زودتر از همه بلند شود تا غذا را گرم کند، سالاد و ميوه را هم آماده کند و بعد همه را بيدار کند که مستقيم بيايند سر سفره. مادر شايد در مجموع دو ساعت هم چشم روي هم نگذاشته. سحري که خورده مي شود باز مادر مي ماند و يک ظرفشويي پر ظرف. تا نماز بخواند و ظرف ها را بشويد دو ساعتي گذشته، شايد بتواند ساعتي بخوابد تا صبح بلند شود براي بچه هاي کوچک صبحانه آماده کند و يک جزء قرآنش را بخواند و اعمالش را انجام دهد و از همان صبح شروع کند به پختن افطار و درست کردن حواشي آن و ناهار بچه هاي کوچک خانه و کارهاي معمولي و روزمره و هميشگي و... مادر خيلي خسته است...
قصه دوم؛ مادر... پدر... من و ديگران!
تازه افطارمان تمام شده است که مادر مي رود نمازش را بخواند. پدر که مي داند بچه ها از رفتار او چيزهاي زيادي ياد مي گيرند شروع مي کند به جمع کردن ظرف ها و من هم کمکش مي کنم. خواهرم دستمال سفره مي آورد و سفره را پاک مي کند. پدرم يکي از ما را براي شستن ظرف ها به کمک مي طلبد. در عرض چند دقيقه و قبل از آن که مادر نمازش را تمام کند ظرف ها شسته شده است و فقط مي ماند مقدمات سحري، مي شود برنج و لوبيا را همان جا جلوي تلويزيون دست مان بگيريم و تميز کنيم. هر کس هر چيزي بخواهد خودش از آشپزخانه مي آورد و مي خورد و در عرض يک دقيقه ظرف آن را مي شويد. خبري از تلمبار شدن ظرف ها توي ظرفشويي نيست. همه با هم سريال مي بينيم. مادر زودتر مي خوابد. پدر همراه مادر براي سحري پا شده و سالاد را درست کرده و ميوه ها را قاچ زده است. ظرف هاي سحري را يا من و برادرم مي شوييم يا پدر و مادر. مادر مي تواند برود مسجد قرآن بخواند. مي تواند بيشتر بخوابد. مي تواند سريال ها را با ما ببيند. خريدها را پدر انجام مي دهد و شستن ميوه ها و پاک کردن سبزي هم گاهي کار دسته جمعي ماست. توي ماه رمضان کارهاي مان را بيش از گذشته خودمان انجام مي دهيم، ديگر قرار نيست مادر از گوشه و کنار خانه لباس ها و وسايل مان را جمع کند. ماه رمضان تمرين همکاري و همدلي در خانه اي است که بيشتر ماه هاي سال انجام همه امورات ريز و درشتش به عهده مادر است. از همه مهم تر بچه ها تمرين زندگي اجتماعي و تقسيم کار را در منزل ياد مي گيرند. حالا ديگر مادر آن قدرها هم خسته نيست...
ارسال نظر