پدر سمیه: اعدامش کنید!
به گزارش پارس به نقل از اعتماد پرونده اسیدپاشی «سمیه» که پیش از این با حکم قصاص اسیدپاش در حال رسیدگی بود، اکنون با فوت سمیه وارد مسیر دیگری شده است. اکنون، پدر و مادر او خواستار مجازات اسیدپاش به دلیل قتل هستند.
صدای خندههای دو کودک قربانی اسیدپاشی از پشت تلفن میآمد. نازنین و رعنا به گفته پدربزرگ با تبلتی که یکی از آشنایانشان برایشان خریده بازی میکردند. آنها 27 روز است که مادرشان سمیه را از دست دادهاند؛ زنی که چهار سال پیش وقتی رعنا را در بغل داشت، در خواب با اسیدپاشی همسرش روبهرو شد و سرانجام به دلیل آسیب ریوی ناشی از اسید در بیمارستان جان خود را از دست داد.
در آن حادثه رعنا صورتش سوخت و نازنین هم نه تنها شاهد اسیدپاشی پدرش بود بلکه خود نیز از اسید در امان نماند و بخشی از بدنش طعمه آن شد. پدر و مادر سمیه در حالی نگهداری از رعنا و نازنین، نوههایشان، را به عهده گرفتهاند که به گفته پدربزرگ، خانواده شوهر سابق سمیه مدام آنها را تهدید میکنند. با این حال آنها میگویند که میخواهند دختران سمیه را خودشان بزرگ کنند. هرچند در تامین هزینههای کمرشکن درمانی رعنا و نازنین، جز خیرین و بخشی از مردم، هیچ مسئولی آنها را یاری نمیکند.
رسیدگی به پرونده اسیدپاشی هم به خاطر مشکلاتی که بعد از مرگ سمیه به وجود آمده به تعویق افتاده است اما پدربزرگ بچهها به «اعتماد» میگوید او پیگیر است تا زمانی که «اسیدپاش اعدام شود و دیگر کسی جرأت نکند که با زندگی دیگری بازی کند.»
رعنا و نازنین الان چه شرایطی دارند؟
شاداب و منظم و قشنگ دارند زندگی میکنند. اینها دختر دایی و دختر خاله دارند که میآیند اینجا بازی میکنند و سرگرم هستند. نقاشی میکشند، با تبلت بازی میکنند. نازنین الان کلاس دوم است درسش را میخواند.
شما بچهها را پیش روانکاو میبرید؟ روند درمانیشان را به طور منظم پیگیری میکنید؟
من در این چهار سال با کمک خدا از پس این هزینهها برآمدم. اینها در همه بیمارستانها پرونده دارند. من طبق همان ساعتی که در آن پروندهها آمده، اینها را به بیمارستان میبرم. اگر بخواهید میتوانید بروید ببینید که دکتر رفتند یا نه.
بچهها درباره مادرشان سمیه چه میگویند؟
آنها بیشتر زنم - مادربزرگشان - را دلداری میدهند. خانم من بعد از اسیدپاشی دو بار عمل آنژیو کرد. الان هم هر وقت برای سمیه گریه میکند، رعنا به او میگوید که این همه گریه کردی سمیه جوابت را داد؟ او جوابت را نمیدهد. خودت هم میافتی میمیری ننه.
نظر رعنا و نازنین درباره پدرشان چیست؟
اصلا حرف او که میشود اینها روحیهشان عوض میشود. ناراحت میشوند. میگویند اگر دولت اجازه بدهد ما خودمان اینجورشان میکنیم و آنجورشان میکنیم. (خودمان قصاصش میکنیم.)
برخورد عموها و عمههای رعنا و نازنین با آنها چگونه است؟
آنها همهاش ما را تهدید میکنند که این کار را میکنیم، آن کار را میکنیم؛ که شکایتمان را پس بگیریم.
به پلیس گفتهاید که شما را تهدید میکنند؟
نه ولی در دادگاه گفتم.
خانواده همسر سابق سمیه درخواستی برای حضانت بچهها دادهاند؟ آنها بچهها را میبینند؟
نه. هیچ پیشنهادی ندادهاند.
هزینههای درمانی و نگهداری از رعنا و نازنین را چگونه تأمین میکنید؟
من همه بچههایم را عروس و داماد کردهام. رعنا و نازنین هم عین بچههای خودم هستند. آنها من را بابا صدا میکنند و به مادربزرگشان هم میگویند ننه. در این مدت هم خدا کمک کرده و هم از مردم، هرکسی دستش میرسید کمک کرده است. یکی 10 تومان، دیگری پنج تومان. خدا رسانده.
از طرف دولت برای تأمین هزینههای درمانی کمکی به شما شده؟
نه هیچ کمکی به ما نشده. چهار سال پیش که تازه اسیدپاشی شده بود، من خودم با سمیه و رعنا رفتم پیش مسئولان. آنجا وقتی دختر و نوهام را دیدند گفتند که عاملانش باید نه یک بار که چند بار اعدام شوند. همان موقع گفتند که 20 میلیون تومان کمک میکنند. 10 میلیون برای رعنا و 10 میلیون هم برای سمیه. ما برگشتیم کرمان حساب بازکردیم اما بعد از چند وقت که حساب را چک کردیم، دیدیم در حساب رعنا اصلا پول نیامده. بعد از آن روز هم مدام امروز و فردا میکردند و دیگر خبری نشد.
بعد از فوت سمیه هم کمکی به شما نشد؟
نه هیچ کمکی به ما نکردند. خودمان داریم هزینهها را تأمین میکنیم.
در خبرها آمده بود که یکی از اعضای شورای شهر تهران هزینههای درمانی رعنا و نازنین را به عهده گرفته، این خبر درست است؟
نه این طور نیست. فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفتهاند، والسلام. بعد از فوت سمیه، من رعنا را برای عمل جراحی روی سرش به بیمارستان برده بودم. آنجا یک نمایندهای از طرف او آمد. ما را برد شورای شهر. گفت که من وقتی رفتم خانه خدا، عهد بستم که یک چهارم سود شرکت بازرگانیام را خرج بچههای بیسرپرست کنم و الان هم میخواهم هزینههای درمانی رعنا را خودم بدهم. من گفتم که خواهر درست است که رعنا الان چهار سال است بدترین شرایط را داشته اما به لطف خدا و کمکهای مردم به اینجا رسیده و از این به بعد هم خدا بزرگ است. اما با همه این حرفهایی که ما زدیم، او فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفت و کمکی نکرد.
آخرین بار کی برای پیگیری پرونده به دادگاه رفتید؟
بعد از هفتم سمیه بود. یعنی 14 - 15 روز پیش.
برای پرونده وکیل گرفتهاید؟
نه هنوز. ما قبلا یک وکیلی داشتیم که بعد از چند ماه که از پرونده اسیدپاشی گذشت فهمیدیم که اول وکالت شوهر سابق سمیه را در پرونده داشته و بعد وکیل ما شده که به خاطر همین عوضش کردیم اما الان وکیل نداریم.
کی متوجه شدید که وکیل شما قبلا وکالت همسر سابق سمیه را هم بر عهده داشته؟
یک سال بعد از دادگاه رفتنمان فهمیدیم. بعد از آن رفتم دفترش. آنجا یک قرآن روی میز بود. گفتم آقای وکیل، دل آدم مثل این قرآن میماند. اگر تو بخواهی حق سمیه و دخترش را پایمال کنی انگار حرف این قرآن را زمین گذاشتهای، اما او چیزی نگفت. رابطهاش با خانواده شوهر سابق سمیه صمیمی بود اما ما نمیدانستیم.
در حال حاضر پرونده اسیدپاشی به کجا رسیده؟
روز هفتم سمیه ما وقت دادگاه داشتیم، اما به خاطر مراسم نمیشد برویم. همین آقای وکیل از طریق زن و بچهاش پیغام فرستاد که به دادگاه نامه زده و رسیدگی به پرونده را عقب انداخته. اما بعد از هفتم که من رفتم دادگاه گفتند که هیچ نامهای نیامده و ما برای اینکه شما نیامدید، پرونده را بستهایم. الان شوهر سابق سمیه در زندان است اما برادر او که این نقشه را کشید، قبل از عید آزاد شده.
پس وکیل هیچ نامهای به دادگاه ننوشته بود که جلسه رسیدگی عقب بیفتد؟
نه، نامه ننوشته بود. آنها اصلا نمیدانستند. بعد به من گفتند که تا سه ماه وقت دارید اعتراض کنید. من هم رفتم دادگاه دو تا شکایت نوشتم. یکی اینکه خودم قیم بچهها باشم و دیگری هم اینکه پرونده قصاص شوهر سابق سمیه به قتل تغییر پیدا کند. چون دختر من الان فوت شده و اسید باعث آن بوده. آقایی که در آن دفتر بود شکایت اول من را قبول کرد و یک چیزهایی روی برگه نوشت اما شکایت دوم من را گفت که باید شناسنامه سمیه را باطل کنیم و مقدمات دارد.
درخواست شما از مسئولان چیست؟
میخواهم اینها را اعدام کنند تا دیگر کسی جرأت نکند چنین جنایتی بکند. بچه من مُرد و رفت. درست است که اول حکم قصاص داده بودند اما الان که سمیه فوت کرده باید او را اعدام کنند. برای رضای خدا کاری کنند که دیگر کسی جرأت انجام این کار را نداشته باشد.
نگاهی به پرونده
نیمههای شب 27 اردیبهشت 90، سمیه مهری در خواب و در حالی که دختر 3.5 سالهاش رعنا را در بغل داشت مورد اسیدپاشی همسرش قرار گرفت. در آن حادثه صورت و بدن سمیه و رعنا در اسید سوخت و اسیدپاش به زندان افتاد. در میان شاهدان آن حادثه، نازنین، دختر بزرگ سمیه که آن زمان پنج ساله بود، بیش از همه تصویر خشم افسارگسیخته اسیدپاش را به یاد دارد. جسم او هم کمی آسیب دیده اما اسید بیش از همه در قلب او ریشه دوانده است.
اسیدپاش، «پدر» خانواده است. روز حادثه، او در واکنش به تقاضای طلاق سمیه و با نقشه برادرش، یک بطری را از اسید پر کرد، به خانه مادرزنش در بم رفت و در حالی که همسر و دختر خردسالش در خواب بودند، اسید را روی آنها خالی کرد. بعد از آن حادثه، زندگی سمیه در راهروهای بیمارستان و دادگاه خلاصه شد. او و دخترش از یک سو با درد ناشی از اسیدپاشی و هزینههای کمرشکن درمانی دست به گریبان شدند و از سوی دیگر شکایت از اسیدپاش را به جریان انداختند.
قدرت تخریب اسید اما به حدی است که میتواند قربانی را از پای درآورد و سمیه از پا درآمد. چهار سال بعد از حادثه، ریه سمیه به دلیل شدت جراحات وارده از اسید به میزانی از تخریب رسید که او را روانه تخت بیمارستان کرد و جانش را گرفت. 25 فروردین امسال، رعنا و نازنین مادر خود را از دست دادند. آنها اکنون در کنار پدر و مادر سمیه زندگی میکنند. اسیدپاش در زندان کرمان به سر میبرد و برادرش، پیش از عید از زندان آزاد شده است.
پرونده اسیدپاشی سمیه نیز که پیش از این با حکم قصاص اسیدپاش در حال رسیدگی بود، اکنون با فوت سمیه وارد مسیر دیگری شده است. اکنون، پدر و مادر او خواستار مجازات اسیدپاش به دلیل قتل هستند.
به خاطر خدا مسئولین کمتر وعده بدهند و حرف مفت بزنند. سعی کنند بیشتر به وعده هاشون عمل کنند. اگه 2 تا از این کثافت ها اعدام بشوند و مجید و مجیدها بخشیده نشوند وضع اینجوری نمی شه.