پارس بررسي مي كند:
دردهای اهواز و جای خالی جنبش زیست محیطی ایران
دین ما حکم می کند و و عقل ما امر می نماید که برای حفظ حیات مردم خود جنبشی زیست محیطی در کشور شکل بدهیم.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد مهدي بندرچي- کمی باید آرام تر راه برویم، درگیری های سیاسی ما را از ضرورت های زندگی اجتماعی خود دور کرده است.
وضع اسف بار زیست بوم در اهواز ـ بلکه کل خوزستان ـ شاید بسیار مهم تر از منافع ملی «حیاتی» و «مهم» ما باشد که در تحلیلهای روزمره به قلم و نگاه فعالان سیاسی ساخته می شوند. چه منفعتی بالاتر می تواند باشد از اینکه عده ای در حیاتی ترین قطب اقتصادی این کشور با مرگ نبرد می کنند. مرگی که مرگ آفرینش را نمی توانیم با بسیجیانی که به آرزوی فتح کربلا قدم به خوزستان گذاشتند از این خطه دور کنیم. تنها دسته ای از منافع ملی را از نجات زیست بوم می توان بالاتر شمرد که «منافع وجودی» ایران باشند.
شاید به دلیل اصالت مسأله دولت اسلامی، نگاه راهبردی ملت ما از نوعی یکپارچگی برخوردار باشد که با ریشه های مفهوم «امامت» در اندیشه ی سیاسی شیعه، همه ی طبقات جامعه را درگیر مفاهیم استراتژیک می نماید. بر همین مبنا، آنچه که در ایران بیش از همه جنبش آفرین بوده است، احساس تهدید هویت دینی ماست که البته وجه اعلای آن در تهدید جایگاه امامت و رهبری امت نمود یافته است.
اما اندیشه ی سیاسی و جنبشهای تعریف شده در ذیل خیمه ی آن، نباید به ایستایی محکوم باشند و آنچه زندگی را به اندیشه ی اصلی ارزانی می دارد زایش فرع های نوین در اندیشه ی اصلی است.
در کشوری که می خواهیم درخشان ترین هژمونی منطقه ای باشد و ملتی به دنیا عرضه بدارد که رفاه را در عین مبارزه برای حق و عدل فراهم آورده اند، جای یک جنبش حیاتی به نام «جنبش زیست محیطی» جدّاً خالی است.
این زیست محیط گرایی یا Environmentalism اگر ماهیت یک جنبش تمام نمای سیاسی را پیدا نکند هیچگاه بیش از امری فانتزی نخواهد بود و دولتها هم حداکثر برای مانور برابری حقوق زنان جایی خالی برای مدیریت نمادین یک زن بر صدر سازمانی بنام محیط زیست خالی نگاه می دارند.
اگر میخواهیم زیست محیط گرایی هم همطراز منافع حیاتی و مهم کشور وارد فاز اهمیت شود و از ناله های عده ای انگشت شمار که غالباً درد نان و آب ندارند فراتر رود، باید به عنوان یک «جنبش اجتماعی سیاسی» به آن اعطای هویت نماییم.
این اعطای هویت میسر نخواهد شد مگر از طریق حرکتی «پایین به بالا» که خیمه ی سیطره مند آلیگارشی سیاست را متوجه خواستهای جدی اجتماع نماید. این هویت باید برخاسته از ماهیت جامعه شناسی سیاسی ایران باشد و هرچه به دالّ مرکزی گفتمان سیاسی ایران ـ یعنی دین ـ نزدیک ترشود میزان توفیق آن بیشتر خواهد بود. به عبارتی هرچه برای مردم ایران ماهیتی حیاتی تر در زندگی دنیوی و خاصیتی قدسی تر در حیات اخروی بیابد، احتمالاً بهتر می تواند به مساله ای راهبردی در ایران تبدیل شود.
اکولوژی برگرفته از واژه های یونانی Oiko و Logos به معنای «بررسی خانه» است که در عمل به مفهوم شناخت رابطه ی بین ارگانیسم های زنده و محیط زیست آنهاست. از این رو توجه را به شبکه روابطی جلب می کند که همه شکل های زندگی یا حیات را حفظ می کند و ارتباط اجزای طبیعت را با هم روشن می سازد.
یک بار در استانداری قزوین جلسه ای با نمایندگان ادارات کل بود و اداره ی جلسه را کارشناسی پرسابقه و الحق دلسوز به دست داشت. بحثی ساده راجع به شهرداری ها شد. وی گفت یکی از معظلات شهرداری ها مساله ی «سگ کشی» است. انگار فقط سگها را باید کشت چون خطر دارند و البته نتیجه ی آن ازدیاد گربه ها و مزاحمت آنها برای سلامت مردم است. کار از این هم فراتر رفته و ما در برخی مناطق شاهد حضور شغال و حتی روباه هستیم. آیا می خواهیم همه را یکجا بکشتن بدهیم؟ یا خداوند به واسطه ی حضور سگها این تعادل را در طبیعت حفظ نموده است؟
زیست بوم شناسی را که اول بار ارنست هیکل در سال 1873 به کار برد، می توان اصلی توصیفی یا حتی ارزشی اخلاقی دانست.
زیست بوم گرایی یک آموزه یا ایدئولوژی سیاسی است که بر پایه ی فرضیه های بوم شناختی به ویژه در باره ی پیوند اساسی بین نوع انسان و جهان طبیعت ساخته شده است. می شود شعار این آموزه سیاسی را در یک جمله بیان کرد: « انسان بخشی از طبیعت است، نه "ارباب" آن».
زیست محیط گرایی نگرانی های ناشی از آسیب های وارده به جهان طبیعت را در پی حرکت فزاینده ی رشد اقتصادی و امروز می توانیم بگوییم جنگ ها و تروریسم منعکس می کند زیرا نگران پایین آمدن کیفیت زندگی (Life Quality) و سرانجام بقای نوع انسان است.
وقتی سوسیالیستها به جنبش اکوسوسیالیسم (Eco socialism) و محافظه کاران به اکوکانزروتیسم و فمنیستها به Eco-feminism روی آورده اند، اسلام گرایان چرا نتوانند بوم گرایی اسلامی را بنیان بنهند؟ در حالیکه اهل بیت پیامبر به مسئولیتهای شیعیان خود در قبال حتی بقاع و بهائم ـ یعنی مناطق و چارپایان ـ اشاره نموده اند که این دو را می توان تعریفی متناسب با زمانه در خصوص مفهوم زیست بوم به حساب آورد.
نمی شود مکتب اسلام ـ یعنی ولایت اهل بیت ـ را نزدیک به مکتبی دانست که در برابر زیست بوم گرایی است. موضع انسان محورانه در غرب که به Anthropocentrism مشهور است، بر این باور استوار شده که نیازها و منافع انسان از اهمیت اخلاقی و فلسفی بسیار زیادی برخوردار است و در نتیجه ی این تفکرجهان طبیعت را صرفاً منبعی بی زحمت برای تأمین نیازهای انسان می دانند.
زیست بوم گرایان «سطحی» یا سبزهای روشن (Light Greens) همانند گروه های فشار زیست محیطی، معتقدند سود شخصی و عقل سلیم انسان را بر می انگیزد به این که سیاست ها و سبک زندگی ای را برگزیند که از لحاظ زیست بوم شناسی معقول باشد.
در نقطه ی دیگر، زیست بوم گرایان «عمیق» یا سبزهای تیره (Dark Greens) بر این امر پافشاری می کنند که هچ چیز بیشتر از تدوین مجدد و بنیادین اولویت های سیاسی و تمایل به حفظ محیط زیست بوم در برابر مصالح هر یک از گونه های موجود نمی تواند بقای زمین را تضمین نماید.
اگر طبق تئوری سیاسی «ام القراء» معتقدیم که ایران به عنوان مرکز قدرت شیعیان اهل بیت پیامبر باید پا بر جا بماند، دین ما حکم می کند و و عقل ما امر می نماید که برای حفظ حیات مردم خود جنبشی زیست محیطی در کشور شکل بدهیم.
امروز اهواز و فردا شهرها و زیست بوم های خانه ی ما!!!!!!
ارسال نظر