آمنه بهرامی که از خودکشی برادرش شوکه است، گفت: «از روزی که آن اتفاق برای من افتاد، برادرم افسردگی گرفت. نمی‌توانست من را با صورت سوخته ببیند. همیشه می‌گفت می‌خواهم چشم‌هایم را به تو بدهم. امروز هم از صبح اضطراب داشت. نگرانش بودیم. می‌خواستیم با خودروی برادرم او را به دکتر برسانیم که در یک لحظه از خانه خارج شد. اما کسی او را ندیده بود. اطراف را گشتیم که ناگهان متوجه شدیم محمد خودش را از داخل راهروی ساختمان به طبقه پایین پرتاب کرده است.»