به گزارش پارس به نقل از تبیان: چشم هایت را باز کن ، تا با نگاه تو خورشید مجبور شود به زمین گرمای دو چندان ببخشد.دستانت را به من بده ، زندگی با حس ظریف سر انگشتانت ، زیباتر می شود. پیش از آمدنت دنیا هر چه بود و روزگار هر طور می گذشت ،حال دیگرفرقی نمی کند مهم این است که قدم هایت برکت و رحمت اند بر لحظه های امروز من.نمی توانم برایت نامی انتخاب کنم ، تو مجموع تمام خوبی های وعده داده شده ای برایم و من چقدر در مقابل دیدن اشک های تو ناتوانم.


حال که چشم باز نمی کنی ، بگذار با تو حرف بزنم . برای حرف های در خلوتمان فرصت زیادی نمانده.چشم بر هم بگذارم ، بزرگ شده ای ، آنقدر که فرصتی برای درد و دل های من نخواهی داشت.صدایم را می شنوی و می دانم که در رویای زیبای کودکانه ات با من پیش می آیی.

اینجایی که تو به آن وارد شده ای یک گوی همیشه چرخان به نام زمین است.ما عادت داریم برای همه چیز اسم انتخاب می کنیم. برای انسان ها ، اشیا و هر چیزی که در زندگی داریم. تو هم باید به زودی نامی داشته باشی تا دیگران با آن صدایت کنند اما برای من همیشه تو همین فرشته ی امروزی.نمی خواهم در این روزهای اول همه چیز را از

خانه ی جدیدت بدانی و بشناسی ، وقت زیاد است ، ان شاءالله صد و بیست سال فرصت خواهی داشت تا زندگی را زندگی کنی اما حرف های امشبم را بگذار به پای بی خوابی اشتیاق امدنت. امشب که نفس هایت را می شمارم، دلم ببیشتر برای مادرانی می سوزد که مجبور بودند چون تو پاک و معصومی را وقتی هنوز نفس می کشید به زیر خاک کنند به جرم آنکه چون خود انان قرار بود زن شود ،مادر شود و زندگی ببخشد!

فرشته ی این روزهای بی فرشتگی ،تو امده ای تا رسالتی بزرگ را انجام دهی .این را خدای تو خواسته که توانایی زندگی بخشیدن و تولد انسانی دیگر را به تو عطا کرده است پس خود را مهیا کن برای روزهایی که در پیش داری.خود را مهیا کن که دنیا بی حضور تو و مانند تو خشک و بی روح می بود.عزیزکم، دستانت معجزه گر هستند وقتی شانه های پدر زیر بار مشکلات لرزان می شوند و اغوشت کیمیاست وقتی مادر از دیگران به تنگ می اید و دلش یک جای امن می خواهد.تو می توانی تلخ ترین اتفاقات دنیا را برای برادرت شیرین کنی اگر باشی و با دلنگرانی هایت به او بفهمانی یکی در زندگی اش هست که بی تاب یک آه کشیدن او می شود.

تو حتی همین حالا که چشم بسته ای و در خواب لبخند می زنی ، قدرتی شگفت داری ، اما روزهای قدرت نمایی تو در پیش است.تو در ایامی نه چندان دور در قلب و روحت ،در مهربانی ات ، در زیبایی کلامت و در نجابت نگاهت که آرزویم این است که هیچ گاه آلوده نشود، خواهی درخشید. امیدوارم هرگز به دنبال قدرت نمایی از نوع دیگر نباشی.دختر زیبای من ، قلب و جسمت ارزشمند تر از آن هستند که بخواهی به جز یک عشق واقعی آنهم به همراه همیشگی ات ، تقدیمش کنی پس همیشه چون امروز پاک و دست نیافتنی بمان.یاد شعری افتادم که مادر بزرگم برایم می خواند: یک دختر دارم شاه نداره ، صورتی داره ، ماه نداره، از خوشگلی تا نداره ، شاه بیاد با لشگرش،شاهزاده ها دور و برش ، واسه پسر کوچیک ترش ، آیا بدم ،آیا ندم......

چقدر این شعر را دوست داشتم و امروز که تو را در آغوشم دارم ، من نیز برایت همین شعر را زمزمه می کنم:به کس کسونش نمی دم ، به همه کسونش نمی دم ، به کسی نشونش نمی دم..... اما روزی روزگاری تو نیز باید برکت حضورت را به خانه ای ببری که امیدوارم سایه بانش همه عشق باشد و زیر پا فرش وفا پهن . به یاد داشته باش که جز این دو ، چیزی ضامن خوشبختی ات نخواهد بود.دختر زیبای من ، خدا را برای داشتنت شکرگزارم . تصور جهان بدون تو و دخترکان دیگر برایم از تصور جهنم ترسناک تر است.

تقدیم به همه ی دختران دنیا.....