نوستالژی بازار تجریش؛ از دهه ۳۰ تا دنیای امروز
ميگويد حدود ۱۰ جگر در روز ميآورد و اين به معناي ۲۴۰هزارتومان كاسبي در عرض چند ساعت است. اگر بخواهي درآمد ماهانهاش را حساب كني حدود ۷ ميليون و ۲۰۰هزار تومان درآمد دارد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مريم شكراني- شهروند، بازارچه عجیبی است. اینجا تهران دهه ۳۰، تهران مدرن و حتی روستای طهران سخت بههم آمیخته است. در جمعیت انبوه مشتریان بازارچه تجریش هم میتوان مادربزرگهای خمیده با چادرهای گلدار و دستهای حنایی را مشاهده کرد و هم میتوان زنان جوان شمال شهری را که با خودروهای شاسیبلندشان برای خرید آمدهاند دید. در مغازههای بههم فشرده و شلوغ این بازارچه، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود! از سفيدآب و کیسه و لیف حمام، دیگهای مسی، کوزههای قلیان و سبزیهای محلی گرفته تا آووکادو، هندوانهمکعبی، کاهوی فرانسوی، کدوی آمریکایی و ترشی یونانی. بازارچه تجريش پر از نوستالژيهاي ايراني است؛ تقريبا بيشتر اوقات سورپرايز ميشويد. گاهي ميوهاي از قلب استوا ميآيد و گاه شبچره روستايي از دورافتادهترين نقطه ايران. زماني گياهان دارويي كوههاي فوجيياما و تاتوي فوري تايلند و زمان ديگر بالشهاي پشم شتر يزد و چوچاق مازندران. حالا اين بازارچه سورپرايز ديگري روكرده است. ابتكار يك جوان دانشجو براي فروش روغن اصل!
ابتکار دانشجوي جوان در بازار تجريش
در ابتدای بازارچه نگاهم به یک مغازه روغنکشی جذب میشود. گویا بهتازگی در آنجا بساط کرده و دانشجو هم هست؛ کار و بارش به چشم هر مشتری تازهواردی جذاب بهنظر میرسد. مردم زیادی جلوی ورودی فروشگاه تجمع کردهاند و میپرسند. یک دستگاه روغنکشی کوچک گوشه مغازهاش جا داده است. از مخزنی شیشهای دانههای سفید رنگ کنجد به دستگاه وارد و روغنی طلایی و شفاف خارج میشود. تفالههای لولهای و چرخشده به سطل آبیرنگ زیر دستگاه میریزد. به گفته خودش، مشتریها میتوانند به صورت حضوری از تمام دانهها و ميوههاي روغنی، روغنکشی کنند. روغنکنجد، سیاهدانه، نارگیل و... میپرسم دانههای روغنی سفارشی را خودمان تهیه کنیم یا برایمان تهیه میکنید؟ میگوید به حال ما تفاوتی ندارد اما اگر بخواهید ما برایتان این کار را انجام دهیم باید از چند روز قبل سفارشتان ثبت شود تا ماده اولیه را تهیه کنیم.
بالش پر قو به شرط چاقو!
در بازارچه تجريش ميتوانيد بالش پر قو و تشك پشم شتر يزدي را هم به چشم ببينيد. چند مغازه آنطرفتر از كسبوكار روغنكشها، فروشگاهی وجود دارد که بر ورودیاش پر از نوشتههای ريز و درشت است: انواع بالش و تشک با پشم گوسفند، شتر و پر قو... تشك با الياف نخي... بالش با پارچه يزدي. صاحب مغازه که فرد میانسالی است میگوید، بالشها را به شرط شکافتن و نمایش محتوای آن، به مشتری میفروشم. او ادامه میدهد، هرکدام از این بالش و تشکها ویژگیهای خاص خود را دارد، بهعنوان مثال پشم گوسفند برای بیماران روماتیسمی مفید است. در قدیم نمد را با در نظر گرفتن همین خاصیت در خانهها پهن میکردند. درحالحاضر تمام الیاف بهکار رفته در منسوجاتخانگی مصنوعی است و خاصیت الیاف طبیعی را ندارد. علاوه بر اين تشكها از پارچه نخي و مرغوب يزدي تهيه شده و مناسب افرادي است كه پوست حساسي دارند و در برخورد با الياف مختلف دچار آلرژي ميشوند.
در ميانه بازارچه مردي تشتي را روي چهارپايهاي قرار داده است و فرياد ميزند: جگر گوسفند و قلوه گرم... تازهتازه! به درون تشت سرك ميكشم، تكه كوچكي از گوشه جگر توي تشت ميبرد و ميگويد اگر جگرشناسي يك تكه از اين را زير دندانت بگذار تا بفهمي چقدر ترد و تازه است! و ادامه ميدهد: جگر را از وسط برايت قطعهقطعه ميكنم تا ببيني كاملا سالم است و هيچ كيست و انگلي هم ندارد. ميپرسم چند ميفروشي؟ جواب ميدهد: جگر ۲۴هزار تومان و هر قلوه ۴هزار تومان. قيمت را كه ميگويد توجه تعدادي از مردم به بساطش جلب ميشود و جلو ميروند. همين ديروز از بازار گوشت قرمز قيمت گرفتهام. هر قطعه جگر قرمز در قصابيهاي مركز شهر حدود ۴۲هزارتومان قيمت دارد. تشت در چشم به همزدني خالي ميشود و قصد رفتن ميكند. ميپرسم چرا نصف قيمت ميفروشي؟ ميگويد اگر بخواهم مثل قصابيها گرانفروشي كنم، بار روي دستم ميماند و فاسد ميشود. من نه يخچال دارم و نه مغازه. هر روز جگر را گرم و تازه از كشتارگاه ميآورم و به ۲، ۳ساعت نكشيده، تمامشان را ميفروشم. ميگويد حدود ۱۰ جگر در روز ميآورد و اين به معناي ۲۴۰هزارتومان كاسبي در عرض چند ساعت است. اگر بخواهي درآمد ماهانهاش را حساب كني حدود ۷ ميليون و ۲۰۰هزار تومان درآمد دارد. نميگويد خودش هر قطعه جگر را چند ميخرد اما آشنايي در كشتارگاه ميگويد، اين افراد معمولا سلاخ هستند و گوسفند ذبح ميكنند. با ذبح هر گوسفند، علاوه بر دستمزدشان جگر و كلهپاچه حيوان را نيز بهعنوان انعام دريافت ميكنند.
از سبزي محلي مزارع شمالي تا گلگاو زبان تازه الموت
روي شيشه عطاريهاي تجريش نوشتهاند گلگاوزبان تازه از الموت رسيد. نزديك ميروم و از فروشنده ميپرسم تازگياش را از كجا ميشود فهميد. به كيسه حصيري كه پر از گلبرگهاي بنفش روشن است اشاره ميكند و ميگويد از رنگ و عطرش. بعد مشتي گلگاو زبان كهنه ميآورد كه رنگ گلبرگها به سياهي ميزند و عطرش در بوي خاك گم شده است. مشتي گلگاو زبان تازه را ميبويم و عطر تندي به مشامم ميخورد. ميگويد اعتبار عطاريهاي بازارچه به اجناس تر و تازهشان است. فروشنده ديگري كه در مغازه او كار ميكند ميگويد بيشتر مغازهداران اينجا افراد قديمي و داراي اصالت تجريشي هستند. آنها بار خود را به صورت مستقيم از شهرستانها ميآورند. وی اضافه ميكند: اگر هم تجريشي نباشند، محصولات شهرستان خود را براي فروش ميآورند بهعنوان مثال يك مغازه مرغفروشي كه اهل تويسركان است، گردو و بادام منطقه خودشان را بهصورت مستقيم در مرغفروشياش عرضه ميكند! از سبزيفروش بازارچه كه لهجه غليظ مازندراني دارد ميپرسم سبزي محلي نداري؟ جواب ميدهد: الان فصلش نيست. ميپرسم چه نوع سبزيهايي را ميآوري؟ ميگويد: خالواش، چوچاق، براهوتي و... را از شمال ميآورم. الان هم خرفه آوردهام. يك نوع سبزي خودرو است كه طعم خوبي دارد و ضدگرمازدگي و تب بر است. اگر ميوه بخواهي فندق تازه هم از قزوين رسيده است. هركيلو خرفه را ۳هزار تومان ميفروشد و فندقهاي تازه و سبز را كيلويي ۱۲هزار تومان. در مغازهاش ميوه بنفشرنگ كاكتوس هم وجود دارد كه هركيلوي آن را ۸هزار تومان ميفروشد.
هندوانه و طالبي مينياتوري، كدوي ستاره
در ميان بستههاي رنگارنگ و چشمنواز ميوه و سبزيجات عجيب و غريب بازارچه تجريش، نگاهم به هندوانه و طالبيهاي كوچك مينياتوري ميافتد كه اندازه هركدام به اندازه يك آلو زرد كوچك است. طالبيهاي مينياتوري نارنجي هستند و راهراه تيره دارند. فروشنده ميگويد به اينها طالبيكيشي میگويند و بومي جزيره كيش است. طعم آن درست مثل طالبيهاي معمولي شيرين و خوشعطر است. هر بسته كوچك ۳۰۰ گرمي طالبيكيشي ۸هزارتومان قيمت دارد. هندوانههاي كوچك سبزرنگ به نام هندوانه كوهي شهرت دارند و هر بسته آن ۱۲هزار تومان برچسب قيمتي خورده است. فروشنده ميگويد خيليها آن را با هندوانه ابوجهل كه گياهي درماني است و در ترشي هم استفاده ميشود اشتباه ميگيرند اما اين هندوانه گلخانهاي است. در ميان بستهها، ظرفي پر از ستارههاي سفيد و نرم توجهام را جلب ميكند. ميگويد آنها كدوي ستارهاي هستند و از آمريكا وارد ميشوند. طعمشان بسيار خوشمزه و ترد است و كلسيم بيشتري نسبت به كدوي معمولي دارند. بستههاي ۳۰۰ گرمي كدوي ستارهاي تنها ۳هزارتومان قيمت دارد. كاهوي بنفشرنگ فرانسوي به صورت برگهاي دستهاي و هر دسته ۳هزارتومان قيمتش است. برگ بو و رزماري تازه هم ميفروشد، هربسته ۷هزارتومان.
ترشي از يونان رسيد!
در بساط ترشيفروشهاي تجريش، حالا علاوه بر ترشي، لواشك و آناناسرنگي و ترشي ميوه انواع تازهاي از ترشيها رونمايي شده است. تركيب چشمنواز و رنگارنگ زيتون سياه، جوانه ماش، فلفل زرد و قرمز، قارچ و سياه دانه اسم ترشي يوناني را به يدك ميكشد و كيلويي ۲۴هزار تومان قيمت دارد. به فروشنده ميگويم تا آنجا كه من ميدانم اروپاييها تركيبي به نام ترشي ندارند؟! جواب ميدهد: بعضي از اين ترشيها ابتكاري خودمان است! ترشيلبناني هم در بساط او جديد به نظرم ميرسد، بادمجان كوبيده شده، سير، رب گوجهفرنگي، پيازهاي ريز و... كمي تست ميكنم خوشطعم و تند است. كيلويي ۱۵هزارتومان به فروش ميرسد و گويا مشتريهاي زيادي هم دارد. در حاشيه بازارچه تجريش چشمم به كالاهاي ريز و درشت و متفاوت ديگري ميافتد كه جمعيت مشتريها را به سمت خود كشانده است. از براقكننده فلزات و مبل و تاتوي فوري تايلندي و گوشت شتر گرفته تا اسنك جوانه گندم كه شبيه قرصهاي نان سفيدرنگ و كوچك است و سمبوسه آباداني و لبناني...
ارسال نظر