چگونه حماسه سازی از فوتبال می تواند به تحقیر وسرخوردگی بیانجامد؟
زاغه نشینان شهرهای بزرگ که سال ها فوتبال بزرگترین تفریح و هدف زندگی حقیرانه آن ها را شکل می داد با رسیدن به نوعی آگاهی اجتماعی خواهان رفاه بیشتر، امنیت، آموزش همگانی، حمل و نقل مطلوب و بهداشت عمومی بودند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سید مرتضی حسینی- رصد، باخت تحقیرآمیز، تاریخی و عجیب تیم ملی فوتبال برزیل دربرابر تیم ملی آلمان در مرحله نیمه نهای جام جهانی ۲۰۱۴ آن هم در مقابل دیدگان تماشگران خودی که مشتاقانه در انتظار پیروزی این تیم و صعود به فینال بودند، رویدادی بود که در دو روز گذشته نقل محافل رسانه ای داخلی و خارجی شد. اگرچه فوتبال ورزشی است غیرقابل پیش بینی و نتایج غافلگیرکننده و عجیب در پیشینه آن کم نیست اما بی گمان این مسابقه و البته تلخی زهرآگین نتیجه آن برای برزیلی ها و همچنین برای همیشه در اذهان فوتبال دوستان این عصر و آیندگان به یادگار باقی خواهد ماند.
برزیلی ها هنوزهم در شوک این اتفاق قرار دارند. با اینکه برخی بازیکنان، کارشناسان و مسئولان سیاسی و ورزشی بر لزوم تجدید روحیه و برنامه ریزی برای دیدار رده بندی و بازی های آینده تاکید کرده اند اما اینان نیک می دانند که فراموشی این ناکامی بزرگ کاری است سترگ. تلخی این شکست چنان بر دل جامعه فوتبالی برزیل نشسته است که گویا بیرون نمی شود کرد الا به روزگاران.
فراتر از ضعف فنی و تاکتیکی برزیل در این مسابقه، نکته ای که مطمع نظر این نوشتار کوتاه است حاشیه های فرهنگی و روانی بود که باعث شد بازیکنان برزیل ضعیف ترین نمایش خود در تاریخ این رقابت ها را آن هم در خانه خود و مرحله ای سرنوشت ساز به نمایش بگذارند.
بسیج همگانی حول فوتبال؛ شمشیر دولبه
برزیل مهد فوتبال نیست اما پیوندی ناگسستنی با آن دارد. بازیکنان نام آور، تکنیکی و دوست داشتنی برزیل در دوره های مختلف بخش عمده ای از کتاب قطور فوتبال و جام جهانی را نگاشته اند. علاقه به فوتبال در این کشور امری همگانی است که در روحیه و فرهنگ ملی این کشور ریشه دوانده. بی جهت نیست که می گویند هر برزیلی هنگام تولد یک توپ فوتبال هم را هم در کنار خود می بیند. استعداهای ناب فوتبال از همان کودکی در کوچه پس کوچه های شهرهای بزرگ و کوچک این کشور و در زمین های خاکی حاشیه کلبه ها و زاغه نشین های به هم فشرده ظهور کرده و رشد می کنند. پیوستن به باشگاه های پرشمار لیگ برزیل آرزوی همه آنان است. سینه چاکان فوتبالی که اگر بخت و اقبال یار باشد در نوجوانی و جوانی چشم دلالان و استعدادیاب های باشگاه های بزرگ و حرفه ای اروپا را به خود جلب کرده و راهی لیگ های پرزرق و برق و پول ساز اروپایی می شوند. این علاقه مفرط البته منحصر به زاغه نشینان و ژنده پوشان برزیل نیست و در میان اقشار و طبقات گوناگون جامعه جریان دارد. روندی که با وجود مدال آوری و کسب قهرمانی های متعدد این کشور در رشته های دیگری نظیر والیبال، بسکتبال، اتوموبیل رانی، شنا و… نیز دچار خدشه و ضعف نشده است.
در چنین فضایی که فوتبال با تمام عرصه های زندگی جامعه آمیخته شده و با داشتن کوله باری از افتخارت ملی و حضورهای خاطره انگیز و پرافتخار در ادوار جام جهانی، اعطای میزبانی بیستمین دوره این رقابت ها به سرزمین قهوه، موجی از شادی فزاینده را در این کشور ایجاد کرد. این تصمیم برای سایر فوتبال دوستان هم نوید برگزاری یک جام جهانی جذاب و پرهیجان را می داد. با این حال اعتراضات وسیع خیابانی که سال گذشته و همزمان با برگزاری جام کنفدراسیون ها در برزیل رخ داد، ناظران را غافلگیر کرد.
به نظر می رسید آن همگرایی و یکپارچگی در عشق به فوتبال در این کشور دچار شکاف های جدی شده است. معترضان به هزینه سنگین برگزاری این رقابت ها و فشار ناشی از آن بر مردم تاکید داشتند. زاغه نشینان شهرهای بزرگ که سال ها فوتبال بزرگترین تفریح و هدف زندگی حقیرانه آن ها را شکل می داد با رسیدن به نوعی آگاهی اجتماعی خواهان رفاه بیشتر، امنیت، آموزش همگانی، حمل و نقل مطلوب و بهداشت عمومی بودند.
طبقه متوسط مدرن و اقشار تحصیل کرده نیز علاوه بر این مطالبات، خواستار آزادی های سیاسی و اقتصادی و برنامه ریزی دولت برای بهبود شرایط فرهنگی بودند. شعله این اعتراضات با پایان جام کنفدراسیون ها و قهرمانی برزیل کاهش یافت اما خاموش نشد و در آستانه جام جهانی با اعتصاب کارکنان حمل ونقل عمومی، فرودگاه ها و برخی مراکز دولتی و تظاهرات خیابنی تداوم یافت. با این حال با تلاش رسانه های عمومی این کشور و درخواست مکرر برخی ستارهای سابق فوتبال و با هیجان ناشی از شروع رقابت ها این اعتراضات نیز به حاشیه رفت و کمرنگ شد.
در جریان اعتراضات یک سال اخیر، دولت برزیل در اقناع معترضان بر این مساله تاکید داشت که برگزاری جام جهانی۲۰۱۴ در این کشور به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی می انجامد. ضمن این که با حمایت همه جانبه مردم و افکار عمومی و با توجه به شرایط میزبانی، برزیل قهرمان این رقابت ها شده و کام ملت دو چندان شیرین خواهد شد!
با شروع بازی ها هرچند نگاه مردم معطوف به بازی ملی پوشان این کشور شد و همگی به ششمین قهرمانی این تیم امیدوار بودند اما از همان ابتدا و با بازی های نه چندان دلچسب آن ها معلوم شد که طلایی پوشان برای رسیدن به این مهم راه دشواری پیش رو دارند. برزیل پس از صعود از گروه خود به سختی بر تیم های باطراوت شیلی و کلمبیا غلبه کرد و در نیمه نهایی به سد محکم آلمان خورد. تیمی که می توان آن را بهترین آلمان تمام ادوار جام جهانی دانست. و شد آنچه نباید می شد….
برزیلی ها در حالی که امیدوار بودند پس از ۶۴ سال، فاجعه «ماراکانا» و ناکامی در رسیدن به قهرمانی در جام جهانی ۱۹۵۰ را به فراموشی بسپارند، در آوار طوفان آلمان ها مدفون شدند. آن ها نه تنها شکوه افتخارات برزیل دهه های گذشته را احیا نکردند بلکه هر چه رکورد منفی و تحقیر آمیز بود را به نام خود زدند.
از سوی دیگر قهرمان پروری و اولویت به فرد به جای گروه آسیب دیگر معضل دیگر برزیل در این جام بود. «پایان عصرستاره ها» که هرازگاهی توسط برخی کارشناسان فوتبال عنوان شود همیشه با ظهور نوبه نو ستاره ها نقض شده و اهمیت عامل انسانی و استعداد و قریحه ذاتی در این ورزش رایادآوری می کند. برزیل هم که سرزمین ستاره های فوتبال است از این قاعده مستثنی نبود. نیمار ستاره جوان زردپوشان نقشی غیرقابل انکار در صعود برزیل تا این مرحله داشت. اما شوربختی گریبان ستاره ۲۲ ساله بارسلونا را گرفت و با مصدومیت شدید در اواخر بازی با کلمبیا از ادامه بازیها جام مانداینجا بود که ضعف بنیادین آن ها آشکار و برزیل بی نیمار بیمار، بیمارتر از هر بار شد.
فضای هیجانی و حماسی
علاوه بر اتکا بیش از حد به ستاره ها، شکل گیری فضایی پر شور و حماسی و ایجاد توقع قهرمانی فشار روانی بالایی را به بازیکنان وارد کرد. بسیاری از تماشاگران تلویزیونی هنگامی که طلایی پوشان با شور و هیجان عجیبی سرود ملی ابتدای بازی را همسرایی کرده و حتی با ریختن اشک احساسات خود را بروز می دادند، غیرت وتعصب آنان را ستودند غافل از این که این احساسات گرایی مفرط می تواند تیغ دولبه باشد. اقدام بازیکنان برای تحریک تماشاگران به تشویق بیشتر و ابراز احساسات هنگام ضربات پنالتی در بازی با شیلی نیز در این قالب می گنجد. پس از مصدومیت نیمار این هیجان گرایی به اوج رسید. بازیکنان با اظهارات خود در حمایت از هم تیمی شان این گونه القا کردند که در نبردی نابرابر و حماسی و در نبود شوالیه ای شجاع دل، رسالتی بزرگ بر دوش دارند. به همراه آوردن لباس نیمار در مراس آغازین بازی تاییدی بر این رویکرد احساسی – حماسی بود.اما در نبود برنامه ای مشخص و مفید شیرازه تیم کاملاً فروپاشید. در مقابل آلمان ها با آرامش و نظم مثال زدنی، تمام تمرکز خود را روی بازی گذاشته و به بهترین شکل ممکن کار خود را انجام دادند.
«بهمن فروتن» مربی و کارشناس فوتبال در یادداشت امروز خود در روزنامه شرق در این زمینه نوشته است: «برزیل در این زمینه برابر آلمان حرفی برای گفتن نداشت. این تیم تا اینجای کار هم با عشق و احساسات و بدون هیچ برنامه خاصی بالا آمده بود. البته یک «فرا انگیزگی» هم کار دست برزیلیها داد. آن ها میخواستند به خاطر قشر فقیر کشورشان، قشر متوسط کشورشان، سرمایهگذاری ملی، دولت، کشور، پیراهن شان و خودشان این بازی را ببرند. وقتی تیم با این فراانگیزگی وارد زمین شود خیلی زود هم میتواند از هم بپاشد…اسکولاری برنامه نداشت، میزبان میخواست با عشق و احساسات نتیجه بگیرد که بعد از مشت اول آلمان به کف زمین افتاد. بعد از شمارش داور بلند شد اما وقتی مشت دوم و سوم را خورد به کف زمین افتاد «ناک اوت» شد و دیگر بلند نشد. بازیکنان برزیل گفته بودند که میخواهند برای نیمار بازی کنند اما مشخص شد آنها فقط میتوانند با نیمار بازی کنند نه برای نیمار».
فوتبال با حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برزیل گره خورده و کسب ششمین قهرمانی، این دوره از مسابقات را بدل به بازی مرگ و زندگی ساخته بود. در نقطه مقابل آلمان اگرچه خسته از دو مقام سومی و یک نایب قهرمانی در دوره های گذشته، به تکرار قهرمانی پس از ۲۴ سال می اندیشید اما بدون داشتن احساس رسالت تاریخی برای شاد کردن جامعه آلمان و رساندن آن ها به رویای شیرین قهرمانی پا به میدان گذاشت و با ارائه یک فوتبال حساب شده زیبا و جوانمردانه بی هیچ حرف و حدیثی پا به فینال« ماراکانا» گذاشتند.
این رویداد ورزشی – تاریخی می تواند آینه تمام نمای فعلی فوتبال در کشورما باشد. در سطحی خردتر فوتبال ایرانی نیز از درد تاریخی احساسات گرایی بی منطق و تکیه بر خلق حماسه و جانفشانی رنج می برد. برای ما (حتی اگر به زبان نیاوریم) پیروزی در تورنمنت های معتبر، پیروزی در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصاد محسوب می شود. بازیکنان نمایندگان یک ملت پر افتخار با پیشینه ای سترگ هستند که با جنگاوری و شکست حریفان، اقتدار ایران را به رخ جهانیان می کشانند. حتی بی میل نیستیم که حقانیت و مظلومیت خود در برخی رویدادهای سیاسی و تاریخی را ازاین کانال به دنیا ثابت کنیم. از اعطای القاب دهان پرکن و شبیه سازی بازیکنان به اسطوره های ملی باکی نداریم. آن ها را شیر و یوزپلنگ می انگاریم که در آوردگاه جام جهانی به نبرد با مشتی مرغ و خروس و لاک پشت و آهو رفته اند. اگر بیداد داور صرب (که لابد با توطئه ای کثیف و پشت پرده و نه اشتباه سهوی رویاهایمان را به هم ریخت) نبود، نسخه آرژانتین را با همه ستاره هایش و اعجوبه ای به نام مسی پیچیده بودیم و اکنون در آسمان ها سیر می کردیم!
از سوی دیگر، امروز هم بیش از آن که به فکر نقد منطقی و کارشناسانه عملکرد «کی روش» باشیم در طیفی از افراط و تفریط یا از او قهرمانی ملی و مغز متفکر فوتبال مدرن می سازیم و یا یک مربی محافظه کار و ترسو که با اتخاذ تاکتیک های دفاعی، فوتبالی کسل کننده به نمایش گذاشت.
فوتبال ورزشی است آمیخته با هیجان. بااشک و لبخند، غرور،کامیابی و ناکامی. اما اگر بخواهیم زلف مشکلات و آمال و آرزوهای جامعه در حوزه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را به زلف آن گره بزنیم دیر یا زود به بن بست خواهیم رسید. بن بستی شبیه شوک ویرانگر و تلخی که ۸ جولای ۲۰۱۴ را برای همیشه در یاد و خاطر برزیلی ها زنده نگه داشته است.
ارسال نظر