به گزارش پارس به نقل از دخت ایران؛ کمتر از یک ماه پیش صفحه جدیدی با نام «آزادی‌های یواشکی» در فیس بوک راه‌اندازی شد. این صفحه توسط معصومه(مسیح) علی‌نژاد، روزنامه‌نگاری که از ایران متواری شد، ایجاد شده و طبیعتا با توجه به شغل او، مورد توجه رسانه‌های غربی نیز قرار گرفته است. در این صفحه از زنان ایرانی دعوت شده تا در گذرگاه‌ها و اماکن عمومی حجاب خود را به صورت «یواشکی» برداشته و عکس خود را برای این صفحه ارسال کنند. در مورد میزان استقبال از این کمپین، موارد متعددی را باید مد نظر داشت؛ از جمله اینکه مدیر صفحه مدعی دریافت تعداد بالایی عکس است که ارزیابی و تایید و انتشار آنها زمان‌بر است؛ تعدادی هم این صفحه را تایید کرده‌اند یا عکس فرستاده‌اند که شمار آنها مشخص است؛ از سوی دیگر تعدادی از افرادی که تایید کننده بوده‌اند از مردان یا ایرانیان خارج از کشور بوده‌اند. برخی نیز تنها برای رصد ماجرا صفحه را دنبال می‌کنند. بنابراین، ارزیابی میزان کمی استقبال از این صفحه نه ساده است و نه ضروری.

اما فارغ از اینکه میزان استقبال چگونه بوده است، در مورد شیوه عملکرد این ایده و شرایطی که در بستر آنها چنین اتفاقی رخ می‌دهد می‌توان صحبت کرد.

چه جسور!
اولین نکته در شیوه تبلیغ این صفحه و شیوه قانع کردن زنان و دختران است. چه در توضیحات اولیه صفحه و چه در توضیحاتی که برای عکس‌ها نوشته می‌شود، استفاده از کلماتی مانند «شجاعت»، «جسارت»، «اجبار»، «آزادی» و از این دست به وفور دیده می‌شود. به عبارت دیگر دست اندرکاران این طرح به دنبال تهییج و تحریک مخاطبان هستند تا با ایجاد یک جسارت مقطعی، مخاطب احساس کند با چنین تخلفی، به مجموعه‌ای از آزادی‌ها و رهایی‌ها دست پیدا کرده و مشت کوبنده‌ای بر سالها و قرنها سرکوب و محدودیت زده است! کما که در ادامه خواهید دید که شادی صدر، یکی از چهره‌های فمینیست ایران نیز معتقد است دختران و زنانی که این عکس‌ها را ارسال می‌کنند، دیگر با خویشتن قبل از عکس‌شان یکی نیستند.

بنابراین، همانطور که در علم جرم‌شناسی معتقدند حضور در جمع همنوعان و دوستان، جسارت و امکان ارتکاب جرم را افزایش می‌دهد، دست‌اندرکاران طرح آزادی یواشکی نیز تلاش می‌کنند با القای استقبال کثیر و گسترده زنان این فضای گروهی را ایجاد کرده و ترس از تنها بودن را از بین ببرند؛ شادی صدر در یادداشت خود درباره این کمپین می‌نویسد: «وصل شدن این زنان به همدیگر، اگرچه مجازی است، اما در عالم واقعیت تغییری مهم ایجاد می کند. اول اینکه هر یک از آنها دیگر می‌داند که تنها او نیست که حجاب اجباری نمی‌خواهد. آدم تنها، آسیب پذیرتر است از آدمی که با دانستن اینکه دیگرانی، هر چند دور، هرچند غریبه، با او درد مشترک دارند. این، نه فقط به تک تک زنان قدرت می‌دهد بلکه در عرصه عمومی نیز یک مطالبه مشترک که همان عدم اجبار در حجاب است، به نمایش می گذارد.» دوم آنکه با استفاده از واژگانی مانند جسارت و جرات و شجاعت، روحیه قهرمانی به آنها داده و این احساس را بدهند که اینان قهرمانان حماسه‌ساز زنان در بند ایران زمین‌اند.

بی‌قانونی یواشکی!
از سوی دیگر، آنچه در این کمپین به چشم نمی‌خورد، اشاره به ماهیت این رفتار، یعنی «قانون‌شکنی» است. فارغ از اینکه قانون حجاب در ایران چه ضعف و قوت‌هایی دارد، به هر حال یک قانون و بالتبع لازم‌الاجراست. بنابراین، صفحه آزادی یواشکی مخاطبان خود را به «قانون‌شکنی» تشویق و ترغیب می‌کند. در کشورهای غربی مانند کانادا و آمریکا و نیز اروپایی که مسیح علی‌نژاد در آن زندگی می‌کند، قانون‌شکنی بیشترین قبح را در جامعه دارد و سخت‌ترین برخوردها با آن صورت می‌گیرد. هر تخلفی نسبت به قانون که صورت بگیرد، سختگیرانه‌ترین تنبیه به نسبت آن تخطی از قانونی برای فرد لحاظ می‌شود. با این حال، دست‌اندرکاران این صفحه به دنبال ترویج قانون‌شکنی در میان مردم ایران هستند. البته به نظر می‌رسد این طراحی با استفاده زا نافرمانی‌های مدنی و راهبرد جین شارپ صورت گرفته است که در این مجال جای پرداختن به آن نیست.

اما آنچه اهمیت دارد، تغییر ارزش‌ها و تبدیل یک ضدارزش(قانون‌شکنی) به یک ارزش(جسارت و جرات) می‌باشد.

برای درک این ماهیت و خطا بودن این قانون‌شکنی می‌توان بر اساس این ماهیت مثال‌های دیگری زد تا عمق ماجرا ملموس‌تر باشد. فرض کنید کمپینی به راه بیافتد که هر کس در اعتراض به گرانی ماشین، روی ماشین دیگران خط بیاندازد و عکس آن را به صفحه کمپین ارسال کند! یا هر کس به صورت «دزدکی» مبلغ یا وسیله‌ای را از دوست یا نزدیکان خود «کش برود» و عکس آن را در صفحه به اشتراک بگذارد! اگر از منظر قانون‌شکنی به مساله نگاه کنیم، همه اینها در یک درجه از قبح و خطا قرار دارند.

پله پله تا کجا؟!
مسیح علی نژاد که صفحه آزادی یواشکی را به راه انداخته، پیش از این بارها نفرت خود از ایران را علنا نشان داده است و ابایی از این کار ندارد؛ چرا که چنین مخالفتهای علنی در سایر کشورها خریدار دارد و از این رفتارها حمایت می‌کنند. بنابراین تعجبی ندارد که چنین کمپینی مورد استقبال رسانه‌ها و دولتهای غربی قرار گیرد. اما چنین حرکتی صرفا یک حرکت تفریحی برای یک فرد عادی نمی‌تواند باشد. از شیوه عملکرد و بازخوردهای موجود می‌توان دستاوردهای مطلوب دست‌اندرکاران این طرح را شناخت.

همانطور که پیش‌تر ذکر شد، آنچه این صفحه ترویج می‌کند، تخطی از قانون و به تعبیر جین شارپ، یکی از متخصصان دیپلماسی عمومی و جنگ نرم آمریکا، نافرمان مدنی است. این روال می‌تواند جمعیتی فراتر از واقعیت را به تصویر بکشد و برای تخلف‌های بزرگتر و هماهنگ شده آماده کند. هر چند با توجه به عدم ارتباط مستقیم طراحان چنین حرکت‌هایی با مردم ایران و تکیه بر بستر مجازی به عنوان تنها راه ارتباطی، چنین هدفی قابل تحقق نیست.

در این خصوص، نوشتار یکی از فعالان فمینیست ایرانی نیز قابل توجه است. شادی صدر بر این باور است که دختران و زنانی که در پاسخ به این فراخوان حجاب خود را برای لحظه‌ای برمی‌دارند، دیگر آن انسان قبلی نیستند. به گفته وی با این کار فرد جدیدی متولد می‌شود که به گذشته خود نه گفته و با حجاب اجباری مخالفت کرده است. در عین حال، وی از نبود پشتوانه جنبشی لازم برای چنین حرکتی گلایه می‌کند و معتقد است بدحجابی طرح ناقصی است که سطح مطالبات زنان را تنزل داده است. به عبارت دیگر، صدر معتقد است مساله حجاب هرگز برای اصطلاحا فمینیست‌ها دغدغه جدی نبوده و فعالان این رویکرد در بیشترین حالت «بدحجاب» بوده‌اند و یا در موقعیت‌های خاص، مانند شرکت در برنامه‌های خارج از کشور یا زندگی فردی خود بی‌حجاب بوده‌اند. «گفتمان غالب بر جنبش زنان در تمامی سی و پنج سال گذشته، گفتمان یه لچک سر کردن که کسی را نکشته و حکم کلی و کاملا مجعول حجاب، جزو اولویتهای زنان ایران نیست بوده است.» در حقیقت صدر تلاش دارد با تشویق فعالان سکولار حقوق زنان در ایران، آنها را به عنوان یک جنبش شناسنامه‌دار اجتماعی به حمایت از این صفحه وا دارد تا پارادایم مطالبات زنان از «بدحجابی» به «بی‌حجابی» تغییر کند و به عنوان یک کاتالیزور، کمپین آزادی یواشکی را به مقدمه این امر بدل کنند.

زمینه‌های یواشکی
تاکنون درباره اهداف و شیوه فعالیت کمپین آزادی یواشکی صحبت کردیم. منظر دیگری که می‌توان به آن پرداخت، زمینه‌های شکل‌گیری چنین فراخوان‌هایی مانند آزادی یواشکی، آب‌بازی، خزبازی و امثال اینها است. این زمینه‌ها را می‌بایست در راهکار در انتخاب موضوع و هدف‌گذاری این فراخوان‌ها، و مهمتر از آن، در زیرساخت‌های فرهنگی و قانونی موجود در کشور بررسی نمود.

نکته اول، راهکار تدریجی این حرکتهاست. در واقع، هیچ کدام از این فراخوان‌ها و کمپین‌ها به دنبال یک حرکت و تغییر ناگهانی نیستند. بلکه تغییراتی تدریجی و اندک را دنبال می‌کنند که به مرور زمان قطعه‌های یک پازل بزرگتر را کنار هم قرار می‌دهند و تصویر بزرگتری را به آهستگی می‌سازند. چرا که نه مخاطب مد نظر هر یک از این فراخوان‌ها حاضر به تبعیت از ساختارشکنی‌های ناگهانی و شدید هستند، و نه نهادهای نظارتی و مسئول در ایران تغییرات و تخلفات شدید و ناگهانی را برمی‌تابند. بنابر این به آرامی و با حرکتی خزنده، پوشش زنان و مردان در ایران تنگ‌تر و نامناسب‌تر شده و حجاب تبدیل به یک تصویر حداقلی و باری به هر جهت می‌شود. تا جایی که اکنون نوبت به پدیده‌های خاص‌تری مانند بوت، ساپورت، رانندگی بدون حجاب و اکنون عکسهای بدون حجاب رسیده است.

اما نکته دوم و زیرساختی، تعریف حجاب در ایران و عملکرد قانون و مسئولان در این خصوص است. همانطور که پیشتر در پرونده «قانون حجاب» در مجله اینترنتی دخت‌ایران به آن پرداخته‌ایم، مهمترین مشکل فقدان تعریف دقیق و شفاف از حجاب است. در قوانین موجود نه تعریفی از حجاب ارائه شده و نه حد و حدود بدحجابی و بی‌حجابی مشخص شده‌اند تا مصادیق جرایم لحاظ شده برای این تخلفات قابل سنجش و اعمال باشند. همین امر باعثمی‌شود نیروی انتظامی و گشت ارشاد هر ساله بدون برنامه‌ریزی و راهکار فرهنگی به برخورد سلیقه‌ای و موردی اکتفا کنند. جالب اینجاست که از یک سو مسئولان نیروی انتظامی تعریف غیرشرعی از حد و حدود حجاب ارائه می‌کنند که کاملا سلیقه‌ای و تحت تاثیر حرکت تدریجی برای ترویج بی‌حجابی است؛(کما که یکی دو سال پیش، تعریف رییس پلیس از بی‌حجابی بیرون گذاشتن مو از پشت و جلوی روسری و یا پوشیدن بوت بلند بود!) از سوی دیگر، تذکرها و برخوردهای گشت ارشاد به جای نگاه قانونی و اجتماعی، در حد نگاه فردی و فضیلتهای فردی حفظ حجاب برای شخص بوده است.

بدتر از همه اینها، عدم نظارت قاطعانه بر اجرای همان قانون نیم‌بند حجاب از سوی مسئولان است. به تعبیر دیگر، حتی اگر خود حجاب برای عده زیادی از مسئولان مهم بوده، اما قانون حجاب هرگز برای ایشان جایگاهی نداشته است و نسبت به اجرای آن نه تعهدی، نه ضرورتی و نه توانی احساس کرده‌اند. شاید بخشی از این مشکل در این اشکال کلی نهفته باشد که قانون و قانون‌مداری هنوز در کشور ما به عنوان یک ارزش اجتماعی و فردی و اصل بلاتردید جایگاه خود را نیافته است، اما در مورد حجاب و بی‌حجابی این مساله دوچندان است. رو دربایستی و عدم قاطعیت مسئولان در اجرای قانون به طور کلی و قانون حجاب به طور اخص یکی از دلایل زیربنایی برای ترویج تدریجی بدحجابی و جسارت مخالفان برای طراحی چنین ایده‌هایی است. کما که در همین صفحه عکس‌هایی دیده می‌شود که در برج میلاد، هتل و مکان‌های تحت نظارت، عکس بدون حجاب گرفته‌اند.

ضعف‌های فرهنگی
اشکالات فرهنگی در زمینه ترویج و فرهنگ‌سازی برای حجاب نیز از دلایلی است که موجب می‌شود مخاطب ولو اندک به این چنین فراخوان‌هایی پاسخ مثبت دهند. به عبارت دیگر، در طول سی و پنج سال اخیر، مسئولان و برنامه‌ریزان فرهنگی نتوانسته‌اند برای ترویج فرهنگ حجاب و عفاف اقدام مناسبی انجام دهند و بخش قابل توجهی از مردم نسبت به فلسفه، اهمیت و معنای حجاب و عفاف آگاه و توجیه نشده‌اند. البته برنامه‌های متعددی اجرا شده و هزینه‌های هنگفتی صرف شده است، اما سالهاست عدم تاثیرگذاری و عدم موفقیت این اقدامات بر همگان واضح است.

به عنوان مثال، صدا و سیما به عنوان رسانه ملی و سایر رسانه‌های تصویری، الگوهای دوگانه و متضادی را به مخاطب ارائه داده‌اند. به تصویر کشیدن بازیگرانی که حجاب صحیحی ندارند و معرفی آنها به عنوان الگو و چهره شاخص در تریبون‌ها و برنامه‌های مختلف مخاطب را دچار تضاد و سردرگمی می‌کند. از سوی دیگر، بسیاری از کسانی که تلاش داشته‌اند دلسوزانه در زمینه فرهنگ حجاب کار کنند، برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری مناسبی نداشته‌اند. یکی از اشتباهات راهبردی این طیف، معرفی و جایگزین کردن «چادر» به جای «حجاب» بوده است. اگر چه چادر حجاب برتر تلقی می‌شود، اما معرفی چادر به عنوان تنها نوع حجاب، باعثشده است بسیاری از افراد مانتویی که اتفاقا حجاب مناسبی هم داشته‌اند، به مرور دچار احساس گناه شده و به تدریج از حجاب اسلامی فاصله بگیرند.

از نمونه اشتباهات دیگر دغدغه‌مندان، اقدامات هیجان زده و احساسی است که آخرین نمونه آن اخیرا در قالب یک تجمع علیه بدحجابی برگزار گردید. این تجمع که بدون مجوز قانونی برگزار شد و به همین دلیل خلاف شرع هم محسوب می‌شود، نه تنها تاثیر مثبتی نداشت، بلکه بهانه‌ای شد تا رسانه های غربی مانند یورونیوز این اقدام را به کمپین آزادی‌های یواشکی نسبت داده و با این بهانه برای این کمپین وزن ایجاد کردند. طبیعتا نمی‌خواهیم به برگزارکنندگان این تجمع برچسب خیانت و همکاری با رسانه‌های غربی را بزنیم و بدون تردید شرکت‌کنندگان در این تجمع همگی از سر اخلاص و دغدغه شرکت کرده بودند، اما نتیجه این حرکت آب به آسیاب دشمن ریختن و کمک کردن به سواستفاده رسانه‌های غربی برای مهم جلوه دادن کمپینی شد که کمتر از ده روز از عمر آن سپری می‌شد.

امید است با برنامه‌ریزی فرهنگی صحیح، اقدامات قانونی مناسب و برخورد منطقی و قاطعانه با قانون وضعیت فرهنگ و حجاب و عفاف در کشورمان بهبود یابد.