به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، محمدرضا قشقاوی در صفحه اجتماعی خود نوشت:

من قبل از دستگیری دست اندرکاران کلیپ «هپی» ایرانی این کلیپ را در یوتیوب دیده بودم. علت آنهم علاقه ای بود که به این اثر فرل ویلیامز داشته و دارم؛ لذا تاکید می کنم که ایده اصلی این نوشته قبل از دستگیری دست اندرکاران این کلیپ شکل گرفته و ارتباط چندانی به حواشی اخیر ندارد.

***

اولین نکته ای که در این یکی دو روز به چشم می آید تمرکز بعضی از دوستان(و دشمنان!) بر روی عنوان این قطعه یعنی «هپی» است. بعضی ها آنچنان فکر و ذهنشان را معطوف به عنوان موسیقی کرده اند که گویی «هپی» بودن عنوان این موسیقی مهم ترین مسئله است! اینها آنچنان بروی برخورد با «هپی» ها(یا بقول بی بی سی «خوشحال» ها) مانور می دهند که انگار مامورین نیروی انتظامی(و برای اقلیت همیشه تعمیم دهنده، کلیت جمهوری اسلامی!) قصد داشته با هر آنکس و هر آنچه «هپی» و خوشحال بوده برخورد کند! مثلا اگر چند نفر فرداروزی پیدا شوند و در اکباتان تهران یک فیلم پورنو را به تصویر بکشند و اسمش را «هپی» بگذارند و کسی جلویشان را بگیرد بازهم این جماعت صدایشان بلند است و کلیت نظام را به ایستادگی در مقابل شادی مردم متهم خواهند کرد! عنوان در اینجا بهترین گزینه برای تکمیل این مانور تبلیغاتی است؛ برای اثبات آنکه نیروی انتظامی بیکار نشسته تا مردم «خوشحال» را از کوچه و خیابان جمع آوری کند و آنها را مجازات کند!

***

نحوه برخورد سیستم با چند جوان سازنده «هپی» از نظر من یک سئوال جدی است.

اینها نمادی از خیل عظیم جوانانی هستند که از غرب و غربگرایی فقط قر دادن و عشوه آمدن جلوی دوربین و چپ و راست قربان صدقه همدیگر رفتن را یاد گرفته اند. این چند جوان اگر در یک کشور غربی پیشرفته زندگی می کردند احتمالا مجبور بودند بجای قردادن بالای پشت بام و بوسه فرستادن برای دوربین، صبح تا شب در فلان کارخانه و بهمان کارگاه و شرکت مثل روبات کار کنند و شب ها خسته و کوفته به منزل بیایند و به فکر صاف کردن قسط ها و پاس کردن بدهی ها و تنظیم کردن برنامه استراحت آخر هفته و در بهترین حالت، برنامه ریزی برای سفری باشند که بعد از یازده ماه و اندی کار کردن، احتمالا چند هفته ای در سال قسمتشان خواهد شد. جای تاسف است که جامعه جوان ایرانی این روزها سرشار از جوانان بی دغدغه و دائما «هپی» است که جز پارتی گرفتن و دور هم جمع شدن و جاده چالوس آخر هفته و در متمدنانه ترین حالت، ساختن کلیپ از قر دادن در کنار کولر آبسال و در یک کلام، خوردن و خوابیدن و ارتزاق کردن از جیب مامی و پاپی کار دیگری ندارند و این نهایت خاصیت این قشر از جامعه است. جوانانی که حتی آنقدر تدبیر و فکر ندارند که اگر قرار است چنین کلیپ حساسیت برانگیزی بسازند لااقل اسامی و اطلاعات شخصی شان را اینقدر شیک و راحت در انتهای کلیپ کار نکنند تا کار شناسایی و دستگیری شان تا این حد ساده و سریع به سرانجام نرسد!

دستگیر کردن این چند نفر طی چند ساعت حتی اگر کار درستی باشد، بدون شک داروی مقطعی و زودگذری است که سیستم برای جبران کم کاری خود از آن استفاده می کند. سیستمی که حاصل آن پرورش نسلی است که نه تنها فرسنگ ها از معنویت فاصله گرفته بلکه تنها سربار جامعه است و بجز قردادن جلوی دوربین و کلیپ ساختن از عشوه های احمقانه و پوچ کنار کولر و زیر پنجره و ته کوچه، خاصیتی برای این مملکت ندارد!

نیروی انتظامی آخرین حلقه از زنجیره ای است که در تربیت بچه های این مملکت نقش دارد؛ زنجیره ای که نتوانسته و نمی تواند نسلی را تربیت کند که زندگی را جدی تر از «هپی» بازی جلوی دوربین ببیند؛ زنجیره ای که از منظر سیستماتیک نه کاملا غربی است و نه نسبتی با آیین و معنا و مذهب دارد؛ بلکه ملغمه ای از این و آن است و خروجی آن جوانان کم خاصیت و سطحی نگری است که بخاطر ماچ فرستادن به دوربین و قر دادن و شکلک درآوردن به خود می بالند!

پلیس تا کی باید تاوان کم کاری سایر دستگاه ها و اجزای سیستم فرهنگی سنگین و پر حاشیه و کم بازده جمهوری اسلامی را بپردازد؟