پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- یزدان سلحشور- شعر اصفهان؛ هم در شعر هزارساله، با نام سبکی گره خورده که همگام و همراه شوکت دولت صفوی بوده[سبک اصفهانی] هم در دوران معاصر، بخش مهمی از ادبیات مدرن را با جنگی می‌شناسیم که نام این شهر و استان را با خود دارد: جُنگ اصفهان. روایت شکل‌گیری این نشریه مهم ادبی، مندرج در دانشنامه فارسی ویکی‌پدیا، چنین است: «اوایل دهه ۴۰ شمسی، هوشنگ گلشیری و همفکرانش برای طرح دیدگاه‌های تازه خود در مقابل جریانات ادبی و سنت‌گرای انجمن شعر صائب در اصفهان، سلسله‌جلساتی را تشکیل دادند که بعدها جُنگ اصفهان نام گرفت. نخستین جلسات در کنار مقبره صائب برگزار شد. از دل همین جلسات بود که نویسندگان و نظریه‌پردازان ادبی دهه چهل و پنجاه شمسی در ایران بیرون آمدند. «مجله جُنگ اصفهان، شماره اول، ۱۳۴۴» محصول همین دوره‌ است. هسته اصلی اصحاب جُنگ به ترتیب الفبا اینها بودند: محمد حقوقی، اورنگ خضرایی، روشن رامی، رستمیان، جلیل دوستخواه، محمد کلباسی، هوشنگ گلشیری و احمد گلشیری. از شماره‌ دوم ابوالحسن نجفی، احمد میرعلایی، ضیاء موحد و بعدتر تعدادی از نویسندگان و شاعران جوان به حلقه همکاران پیوستند. جُنگ اصفهان که این جمع را به عنوان قطبی در ادب معاصر شناساند کمابیش با همین ترکیب تا سال ۱۳۶۰ در یازده شماره منتشر شد. بهرام صادقی، محمود نیکبخت، احمد اخوت، رضا فرخفال، محمد کلباسی، مجید نفیسی و یونس تراکمه از دیگر یاران جُنگ اصفهان بودند. برخی از بهترین آثار ادبیات معاصر ایران نخستین‌بار در این جلسات خوانده و نقد شدند. ملکوت نوشته بهرام صادقی و شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری از این جمله‌اند.»  اما من برای گفت‌و‌گو به سراغ یکی از اعضای حلقه مدرن شعر اصفهان نرفتم[گرچه ذائقه ادبی من، به این حلقه مهم ادبی نزدیک‌تر است تا انجمن صائب! با این همه محتمل است با رویکردی مکمل و تکمیلی، در آینده‌ای نزدیک‌، گفت‌و‌گویی هم با آنان که از آن نسل، هنوز در جمع ما هستند، داشته باشم] سعید بیابانکی، از دل جریان سنتی انجمن صائب، به شعر معاصر قدم گذاشته و با آنکه شعرش نسبتی با شعر مدرن نوگرایان جُنگ اصفهان ندارد، اما آثارش در حوزه غزل نو شکل گرفته و با تعاریف «این‌زمانی»، شعر مدرن است. او در «شعر طنز» هم شهرتی دارد بسزا، گرچه خود را شاعر حوزه طنز نمی‌داند! بیابانکی را احتمالاً می‌توان موفق‌ترین مهاجر شعر شهرستان به پایتخت، در دهه‌های اخیر دانست که در زمانی کمتر از یک دهه، توانست در تهران، هم به چهره‌ای مشهور بدل شود هم در جایگاه‌های مهم تصمیم‌گیری شعر کشور، حضور یابد: شورای سیاستگذاری جشنواره شعر فجر، شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی شعر صدا و سیما و...

شعر او از یک سو، نشانگر ارتقای کیفی شاعران نسل انقلاب است و از سویی دیگر، نمونه شاخص شعری مدرن، که می‌تواند با مخاطبان عام، ارتباط برقرار کند آن هم در زمانه رکود شعر و قطع ارتباط شعر با مخاطبان عام، در بیشتر مواقع.

* شعر اصفهان یک گذشته‌ای دارد؛ یک گذشته‌ خیلی گذشته دارد که به سبک اصفهانی منجر شد که سبک ایدئولوژیکی هم بود و همعصری‌اش با سبک هندی باعث شد که به اشتباه، برخی از مورخان ادبی، این دو را یکی فرض کنند که کار این فرض اشتباه به کتاب‌های درسی هم کشید؛ بعد در شعر معاصر، پیش از انقلاب، شعر مدرن اصفهان را داریم که همراه با داستان‌نویسی مدرن اصفهان مطرح شد اما به آن اندازه، همه‌گیر نشد در ایران، تا دهه شصت که هوشنگ گلشیری، ماهنامه «مفید» را در تهران منتشر کرد و این نوع شعر، حتی پیروانی هم در دیگر استان‌ها یافت. الان از آن سبک اصفهانی متقدم و این شعر اصفهانی متأخر، چه نشانه‌هایی در شعر دو دهه اخیر اصفهان به چشم می‌خورد؟

به‌نظرم هنوز هم سبک اصفهانی یا هندی در اصفهان پیروان زیادی دارد. انجمن ادبی صائب در همسایگی آرامگاه صائب تبریزی که از چند دهه پیش از انقلاب آغاز به‌کار کرده و به همت زنده‌یاد بی‌ریای گیلانی متخلص به شیدا، یکی از انجمن‌های تأثیرگذار و ریشه‌دار در ایران به‌حساب می‌آید، هنوز هم سبک اصفهانی و سخن‌سرایی به شیوه صائب را زنده نگه داشته است. من در جوانی به انجمن صائب می‌رفتم و گاه از کشف‌هایی که هنگام خواندن غزل‌های این شاعر، توسط شاعران پیشکسوت این انجمن انجام می‌شد شگفت‌زده می‌شدم. آن همه دقت نظر و ارادت به بزرگترین سخن‌سرای سبک هندی است که شعر شاعران اصفهان را قرص و محکم کرده و بندرت می‌توانید در شعر شاعران اصفهان ایرادات زبانی و دستوری بیابید. از بارزترین نشانه‌های شعر دو‌دهه اخیر اصفهان همین پایبندی به شعر سنتی و معنای فاخر و بدیع است و همه‌ اینها از نفس کشیدن در شهری ناشی می‌شود که روزگاری خاستگاه شاعران بزرگ سبک عراقی مثل جمال و کمال و پرچمدار سبک هندی یعنی صائب بوده ‌است‌. همزیستی سبک و شیوه صائب و فضای شعر روشنفکری پیروان نیما و شاملو در اصفهان موجب تولد یک شیوه‌ تلفیقی و ابتکاری در شعر اصفهان و بخصوص شعر سنتی و غزل شاعران جوان این شهر شده است.

* روزگاری بود در اواخر دهه‌ چهل و اوایل دهه‌ پنجاه، که اصفهان از لحاظ چهره‌های ادبی و نشست‌های شعری، مشهور بود در ایران؛ و حتی در تهران، به آن غبطه می‌خوردند. الان اوضاع به چه منوال است؟

همه آن شهرت در دهه چهل و پنجاه مرهون و مدیون انجمن صائب و مدیریت زنده‌یاد شیداست. انجمن صائب در آن سال‌ها به یک اعتبار کشوری و حتی جهانی دست یافت، به‌گونه‌ای که راه یافتن به آن بسیار دشوار بوده و‌ به طی مدارج نیاز داشته ‌است. بسیاری از استادان زبان فارسی و شاعران علاقه‌مند به شعر ایران که از کشورهای دیگر به ایران می‌آمده‌اند حتماً جوری برنامه‌ریزی می‌کرده‌اند که یک صبح جمعه را در این انجمن بگذرانند. انجمن صائب در آن سال‌ها شاعران سرشناسی مثل‌ صغیر اصفهانی، بصیر، حقوقی، حمید مصدق و خیلی‌های دیگر را در خود داشته که همه شاعر و ادیب بوده‌اند. با درگذشت شیدا و کوچ کردن بسیاری از وزنه‌های ادبی آن سال‌های انجمن صائب، بتدریج این جایگاه کم‌فروغ‌ شده است. در سال‌های پس از انقلاب با حضور بسیاری از شاعران انقلابی باز انجمن صائب جان می‌گیرد و جایگاهی می‌شود برای شعر پیشرو و متعهد. حضور شاعرانی مثل خسرو احتشامی هونه‌گانی، قادر طهماسبی(فرید) و نسل شاعران جوان رفته‌رفته موجی جدید در اصفهان ایجاد کرده و خونی تازه به جریان شعر اصفهان وارد می‌کند. در اواخر دهه شصت زمانی که من دانشجو بودم و تازه به‌صورت جدی وارد فضای شعر شده‌بودم در کتابخانه امام صادق(ع) اصفهان در خیابان چهارباغ، انجمن ادبی کمال تأسیس شد؛ انجمنی با پنج نفر که رفته‌رفته به یکی از پایگاه‌های مهم و تأثیرگذار شعر اصفهان و شعر کشور تبدیل شد. مکانی برای حضور نسل شاعران جوان از همه شهرستان‌ها؛ شاعرانی که غالباً شهرستانی بودند و آن‌زمان در دانشگاه‌های متعدد اصفهان دانشجو بودند. انجمن کمال خیلی زود به یک‌شب شعر هفتگی به جمعیتی بالغ بر چهارصدنفر تبدیل شد و بسیاری از چهره‌های جوان را به شعر اصفهان معرفی کرد. گرچه تندروی‌های خود شاعران جوان در آن سال‌ها و همکاری نکردن مدیریت وقت اداره کل ارشاد اصفهان، انجمن کمال را برای همیشه به تعطیلی کشاند.

خوشبختانه به فاصله کمی، در اصفهان حوزه هنری شروع به‌کار کرد و انجمن فروپاشیده کمال آرام‌آرام در حوزه هنری از نو شکل گرفت؛ انجمنی که اغلب اعضا و علاقه‌مندان آن دانشجو و جوان بودند. من سال‌ها با حوزه هنری همکاری داشتم و تا‌زمانی که دانشجو بودم تلاش کردم نشست‌های هفتگی شاعران در حوزه هنری اصفهان تداوم داشته باشد؛ گرچه اختلاف نظرهای ادبی، سیاسی و فرهنگی، رفته‌رفته آن انجمن را هم از رونق انداخت. چند‌سال بعد انجمن‌های دیگری در خانه هنرمندان اصفهان و مرکز ادبی قلمستان که شهرداری تأسیس کرده بود، شکل گرفت ولی هیچ‌کدام به اعتبار و شهرت انجمن کمال و نشست‌های حوزه هنری نرسید به این دلیل که بسیاری از شاعران پرتلاش آن انجمن‌ها فارغ‌التحصیل شده‌ و از اصفهان رفته بودند. من چند سالی است از فضای شعر اصفهان دورم ولی به‌نظرم در میان مراکز ادبی اصفهان هنوز وضعیت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری از سایر مراکز بهتر است.

* در این چند دهه، وضع نشر کتاب شعر در اصفهان به چه شکلی شده؟ اصفهان چند ناشر تخصصی شعر دارد؟

اساساً چاپ کتاب شعر در شهرستان هرگز موفق نبوده است. اصفهان به آن معنا ناشر تخصصی شعر ندارد یا من نمی‌شناسم. زمانی در اوایل دهه هشتاد، انتشارات نقش مانا طرحی را برای معرفی شعر امروز اصفهان آغاز کرد ولی چون در پخش موفق نبود کتاب‌هایش دیده نشد. مرکز ادبی قلمستان هم وابسته به شهرداری بود. در زمانی که من افتخار همکاری با آن را داشتم بیست عنوان از شعر شاعران جوان اصفهان منتشر کرد ولی بازهم توفیق نداشتن در پخش، باعث شده کتاب‌ها آن چنان که باید دیده نشوند. اگرچه کتاب‌های بسیار خوبی بودند و در واقع چکیده شعر پیشتاز اصفهان به‌حساب می‌آمدند. انتشارات گفتمان اندیشه معاصر هم چند‌سالی‌است به چاپ کتاب شعر پرداخته و نشر نسبتاً موفقی‌است که امیدوارم در پخش هم موفق باشد.

* وضعیت نشریاتی که به شعر بپردازند یا حتی نشریات تخصصی شعر، در این استان چطور است؟

چند نشریه‌ای که در اصفهان منتشر می‌شوند، اساساً نشریات سیاسی ـ اجتماعی هستند و وابسته به ارگان‌های دولتی و شبه‌دولتی‌. تنها نشریه فرهنگی که در یکی از شهرستان‌های اصفهان یعنی خمینی‌شهر منتشر می‌شود، نشریه صبح اندیشه است که رویکردی کاملاً فرهنگی دارد و به طور جدی به شعر می‌پردازد. صبح اندیشه اگر اندکی از سوی نهادهای فرهنگی حمایت شود می‌تواند به یک نشریه جریان‌ساز و اثرگذار تبدیل شود. روزگاری در اصفهان نشریه زنده‌رود منتشر می‌شد که اگرچه تنها در فضای شعر مدرن و ادبیات روشنفکری قدم می‌زد ولی به‌هرحال یک نشریه جدی به‌حساب می‌آمد و شاعران و منتقدان صاحبنام و صاحب قلم در آن قلم می‌زدند. به نظرم سال‌هاست منتشر نمی‌شود یا من از آن بی‌خبرم. چند نوبت هم در دهه‌ هفتاد، نشریه ادبی صدا توسط حوزه هنری اصفهان منتشر شد که یک نشریه جدی و مؤثر به‌حساب می‌آمد. من از نشریاتی که در شهرهای دیگر استان منتشر می‌شوند بی‌خبرم‌.

البته ناگفته نماند طی دهه اخیر، گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای انتشار محتوا، در گوشی‌های همراه، حسابی بازار نشریات کاغذی را سرد کرده و شاعران ترجیح می‌دهند به جای حضور در یک نشریه ادبی که اساساً یک فضای اجتماعی به‌حساب می‌آید در صفحات شخصی که صفحاتی انفرادی‌اند حضور داشته باشند. اگر در روزگار جوانی من و امثال من، چاپ شعر در یک نشریه یا حتی یک روزنامه، یک اعتبار ادبی تلقی می‌شد و حتی انتظار کشیدن برای چاپ شعر هم لذت زیادی داشت، امروز با کمال تأسف، این لذت جای خود را به میزان لایک و قربان صدقه‌ها و استاد استاد گفتن‌های کاربران مجازی «شعر ناشناس» داده است و این بزرگترین ضربه‌ای‌است که نشریات ادبی و بالطبع شعر و شاعران جوان از فضای مجازی خورده‌اند.

* در جنگ و جدل چند‌دهه‌ای میان شعرنو و شعر کهن، بالاخره غلبه باچه گروهی شد؟

من این جدال را هرگز قبول نداشته و ندارم. به‌نظرم جدال بر سرمحتوا باید باشد نه قالب. چه‌بسا قالب‌های نو که محتوایی کهنه داشته‌اند و قالب‌های کهن که محتوایی مدرن را در خود جای داده‌اند، ولی حضور انجمن‌های ادبی سنتی و ریشه‌دار در اصفهان به لحاظ کمی، همواره شعر سنتی اصفهان را به‌صورت نامحسوس در مرتبه‌ای بالاتر قرار داده‌ و خیلی از شاعران پیشرو و پیروان نیما و شاملو هم در اصفهان به یک ادبیات سنتی ریشه‌دار متصل بوده‌اند که از میان آنها می‌توان به زنده‌یاد محمد حقوقی اشاره کرد که قصاید بسیار استوار و محکمی از او شنیده‌ام گرچه بیشتر شهرت او مرهون حضور در فضای شعر نیمایی و نقد شعر سپید و نیمایی با مجموعه‌های «شعر زمان ما»ست. شاعران سپید‌سرا و غزل‌سرا همواره در اصفهان کنارهم و با هم بوده‌اند. من در سال‌های اخیر، که بیشتر در جشنواره‌های ادبی به عنوان داور افتخار حضور داشته‌ام حضور غزلسراها و سپید‌سراهای اصفهان را با هم دیده‌ام و آن جدال قدیمی نو و کهنه را هرگز احساس نکرده‌ام‌. در انجمن ادبی کمال و حوزه هنری و خانه هنرمندان هم این دو شیوه سخن‌سرایی کنار هم بودند مثل دو برادر‌.

* غیر از خودتان، غزل نوی اصفهان چه چهره‌هایی دارد؟

شاید شاخص‌ترین شاعران اصفهان در حوزه غزل و غزل نو را بتوان خسرو احتشامی، بهمن رافعی و قادر طهماسبی نامید. شاعرانی که دست خیلی‌ها را گرفتند و خیلی‌ها را به ادبیات معرفی کردند و امروز در قد و قامت یک شاعر پیشکسوت و کاربلد می‌توان به عنوان یک مرجع ادبی به آنها نگاه کرد، در محضرشان نشست، شعر شنید و چیز آموخت. من به اتفاق این دوستان طی بیش از دو ‌دهه شاعری تلاش کرده‌ایم غزل اصفهان را زنده نگه داریم؛ شاعرانی مثل محمود عباد، زیبا طاهریان، جواد زهتاب، حسین حاج‌هاشمی، مهدی جهاندار و خیلی از شاعران غزل‌سرا که آثارشان طی سال‌های اخیر به غزل اصفهان اعتبار و طراوت داده است‌.

غزل‌سراهای اصفهان و بخصوص جوان‌ها خیلی اهل بازی‌های زبانی و ریسک در فرم و ظاهر غزل نبوده‌اند. آنها همواره تلاش کرده‌اند زبان و آیینه روزگار خود باشند و تلاش خود را به نوآوری در معنا معطوف کنند.

* ظاهراً شعر طنز در اصفهان، خیلی قوت گرفته البته از قدیم اصفهانی‌ها در شوخ‌طبعی صاحب سبک بودند اما در دو دهه اخیر، به‌نظر می‌رسد که به قول «عماد خراسانی» کار دارد در حوزه شعر بالا می‌گیرد! چطور شد که طنز تا این‌حد در دل شعر اصفهان ریشه دواند؟

طنازی و حاضر‌جوابی اصفهانی‌ها همه‌جا زبانزد است‌. در شعر، تئاتر، سینما و موسیقی چهره‌هایی شاخص ظهور کرده‌اند که به شیرین‌زبانی و بداهه‌گویی شهره بوده‌اند‌. شاید جوان‌های چند نسل قبل به‌یاد داشته باشند بداهه‌گویی‌ها و شیرین‌زبانی‌های زنده‌یاد ارحام صدر را‌؛ یا مثلاً بداهه‌های حسن کسایی، جلیل شهناز، ظرافت‌های کلامی و طنازی‌های استاد جلال تاج را‌.

 نوع لهجه، تکه‌کلام‌ها و ایجاز خاص، ریشه‌دار بودن خرده‌فرهنگ‌ها و غالب بودن ادبیات کوچه در اصفهان، این لهجه را به لهجه‌ای توأم با ایهام و ابهام و ظرافت تبدیل کرده است‌. حالا شما تصور کنید مشترک مورد نظر، شاعر هم باشد! بسیاری از شاعران اصفهان تلاش داشته‌اند به لهجه‌ اصفهانی طنازی کنند که در این بین صادق ملا‌رجب و اکبر جمشیدی مشهورترند ولی اخیراً خسرو احتشامی غزل‌های زیبایی به لهجه اصفهانی سروده که طنز نیستند و عاشقانه‌اند‌.

او تلاش کرده بخش زیادی از واژه‌ها و اصطلاحات فراموش شده فرهنگ اصفهانی را در لهجه و به کمک زبان تغزل احیا کند‌. امیدوارم این مجموعه که قطعاً مجموعه متمایزی است زودتر منتشر شود.

طنز برای من بیشتر تفنن است و جدی نیست ولی ظاهراً مخاطبان عزیز، آن را خیلی جدی گرفته‌اند! البته‌ مخاطبان فضای مجازی ظاهراً بیشتر علاقه دارند شعرهای طنز را منتشر کنند و به اشتراک بگذارند. من در طنز، بیشتر به طرح مسائل و معضلات اجتماعی، فرهنگی و گاهی منازعات سیاسی پرداخته‌ام، بندرت شعر به لهجه اصفهانی دارم چون اساساً یک اصفهانی خالص نیستم! من متولد سده اصفهانم. بخشی از زادگاه من یعنی محله ما «ورنوسفادران» یک گویش خاص دارد به نام گویش سدهی که بین شهرستان‌های گز، برخوار و جرقویه، با این همه فاصله از یکدیگر مشترک است و به گویش کلیمیان هم شباهت‌های بسیار دارد. من با این گویش، چند شعر طنز دارم. امیدوارم روزی بتوانم یک مجموعه صوتی از شعرهای سدهی منتشر کنم. نخستین شعر طنزی که از من منتشر شد شعر گلنار بود در روزگاری که تازه گوشی‌های بلوتوث‌دار به بازار آمده بود. نسخه صوتی آن شعر که در خوابگاه دانشگاه شیراز با صدای خودم خوانده شده بود بسرعت منتشر شد و خیل زیادی از مخاطبان که نسبتی با شعرو ادبیات نداشتند و مرا نمی‌شناختند و شعرم را هم نخوانده بودند، مرا به عنوان یک شاعر طنز‌پرداز شناختند. چندسال بعد مجموعه‌ای از این شعرها که بخشی از آنها را به‌صورت مشترک با جواد زهتاب سروده بودیم در کتاب «هی شعر‌تر انگیزد» منتشر شد که استقبال زیادی شد. «سکته ملیح» هم سال پیش منتشر شد. به قول یکی از دوستان، طنز آخرین تیر ترکش ادبیات است‌. به‌نظرم روزگار، روزگار طنز اجتماعی است. تناقضات و تضادها در رفتار و باور انسان مدرن روزگار ما را حسابی با یک موقعیت طنزآمیز روبه‌رو کرده است. به‌‌هر‌حال فعلاً تنور طنز و بخصوص شعر طنز داغ است ولی من کماکان خودم را شاعری غزل‌سرا و شاعری آیینی می‌دانم و این شعرها را بیشتر شعر می‌دانم تا شعرهای طنز.

* حضور چهره‌های شعر اصفهان در تهران، چقدر توانسته به رشد شعر در این استان کمک کند؟ از لحاظ رویکرد حمایتی می‌گویم...

از شاعران اصفهان من و ابراهیم اسماعیلی و جواد زهتاب توانسته‌ایم در پایتخت دوام بیاوریم. ابراهیم در روزنامه همشهری مشغول است و جواد در خانه شاعران. من تا جایی که در توانم بوده از شاعران شهرستانی حمایت کرده‌ام هرطور که شده. امیدوارم بزودی با برنامه‌ای که در رسانه‌ سیما طراحی شده و قرار است بخشی از آن را اجرا کنم، بتوانم بیشتر به شعر شاعران اصفهان و شاعران دور از پایتخت خدمت کنم ولی متأسفانه پایتخت، همواره شعر شهرستانی‌ها را نادیده گرفته مثل خیلی از توانایی‌های دیگر شهرستانی‌جماعت را. قطعاً من به تنهایی از پس غول پایتخت برنخواهم آمد.

* آینده شعر این استان را چطور می‌بینید؟ چه چهره‌هایی در راهند که هنوز توسط مخاطبان شعر، شناخته نشده‌اند یا کاملاً شناخته نشده‌اند؟

اصفهان مهد هنرمندان و شهر شاعران است‌. این سرزمین پهناور با شهرستان‌های اطرافش، در حال حاضر بخش مهمی از بار شعر امروز را به دوش می‌کشد.

من طی یکی دوسال اخیر، به‌طور تصادفی با شاعران جوان و نوجوانی آشنا شده‌ام که قطعاً آیندگان شعر اصفهان‌اند. امیدوارم تریبون‌های زودرس و رسانه‌های خالی از شاعر، استعداد این شاعران را کشف و خنثی نکنند! کما اینکه دستیابی به رسانه و تریبون‌های بزرگ که در جوانی توسط شاعران جوان صورت گرفته، عمدتاً به نابود شدن خردک استعداد آنها منجر شده است‌.

شعر به یک برنامه‌ رسانه‌ای منظم نیاز دارد؛ به یک برنامه تلویزیونی جذاب که بتواند به‌صورت جدی و حرفه‌ای به شعر و حواشی آن بپردازد. متأسفانه شعر همواره در رسانه، یک‌جور حضور فانتزی برنامه‌پرکن داشته‌ و اخیراً هم به شعر‌بازی و شعر‌سازی تبدیل شده است‌.

طبیعتاً تا این نگاه تفننی اصلاح نشود نگاه مخاطب هم نسبت به شعر عوض نخواهد شد. امیدوارم رسانه ملی، به شعر، این میراث گذشتگان، جدی‌تر از این نگاه کند و آن را به ابزاری برای تفریح و سرگرمی بدل نکند.