پايگاه خبري تحليلي «پارس»- الناز حبیبی چهره آشنایی دارد او نه به‌واسطه سریال سربه‌راه که در ایام عید از شبکه پنج پخش می‌شد که به‌خاطر سال‌ها حضورش در سینما و تلویزیون چهره شناخته شده‌ای است.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، با اینکه او مدت‌هاست در حرفه بازیگری مشغول به کار است اما هنوز جوان است و خیلی‌ها فکر می‌کنند تازه به این عرصه آمده است. با الناز حبیبی درباره تمام این سال‌ها و نحوه ورودش به دنیای بازیگری حرف زده‌ایم. او درست مثل نقش‌هایش شخصیت آرامی دارد و می‌گوید به عشق بازیگری روزهایش را سپری می‌کند.

در 11سالگی بازیگر شدم
«سربه‌راه» پنجمین همکاری‌ام با آقای سلطانی و اولین تجربه بازیگری‌ام با ایشان بود. کلاس پنجم ابتدایی بودم که در کانون پرورش فکری برای بازی در فیلم «دفترچه خاطرات» به کارگردانی آقای سلطانی انتخاب شدم. برای بازی در آن فیلم دنبال دختری سروزبان‌دار و بامزه می‌گشتند که مرا انتخاب کردند (می‌خندد). با پدرم تماس گرفتند و پس از رضایت ایشان در 11سالگی وارد دنیای بازیگری شدم. پدرم به‌شدت طرفدار هنر است و از موسیقی تا سینما همه هنرها را دوست دارد، در زمینه بازیگری هم همیشه مشوق و همراهم بود و حتی تا 16سالگی سر کارهایم حاضر می‌شد.


بازیگری شغل نیست عشق است 
بازیگری هرگز برایم شبیه شغل نبوده و نیست. من همیشه عاشق بازیگری بوده‌ام. به‌جرات می‌توانم بگویم اگر عاشق بازیگری نباشید حتی یک روز هم در این کار دوام نمی‌آورید. مثلا خواهرم حتی یک ساعت هم نمی‌تواند پشت صحنه یک فیلم یا سریال باشد و اعصابش خرد می‌شود. گاهی که با من به پشت صحنه کارهایم می‌آید پس از مدت کوتاهی می‌گوید: «وای الناز کلافه شدم، خسته شدم، چقدر اینجا شلوغ پلوغ است، چرا همه اینقدر بدو بدو می‌کنند.»

تمام زندگی‌ام بر مبنای بازیگری و عشقم به این کاربناشده است. از مطالعاتم و جاهایی که می‌روم و حرف‌هایی که مورد علاقه‌ام است گرفته تا حتی درسی که می‌خوانم. من فوق‌لیسانسم را در رشته تدوین گرفتم و در حال حاضر کارگردانی سینما می‌خوانم. فعلا تصمیمی مبنی بر کارگردانی یا تدوین ندارم و در این رشته صرفا به این خاطر درس می‌خوانم که چیزهای بیشتری از دنیای سینما یاد بگیرم و به اطلاعاتم افزوده شود تا به بازیگری‌ام کمک کند. البته دوست دارم فیلم‌های کوتاه بسازم و خودم تدوین کنم اما درنهایت تمام این کارها را برای بازیگری انجام داده‌ام.

از صفر شروع کردم
وقتی یک کار جدید پیشنهاد می‌شود همه جوانب را می‌سنجم. ابتدا کارگردان و فیلمنامه و تهیه‌کننده برایم مهم است، سپس بازیگران و دیگر افراد گروه. البته مثل بعضی از بازیگران به اینکه پارتنر و نقش مقابلم چه کسی باشد حساس نیستم. مطمئنا دوست دارم فردی باتجربه و بازیگری خوب روبه‌رویم بازی کند اما هرگز فراموش نمی‌کنم خودم هم از صفر شروع کرده‌ام و همه از همان اول بازیگر مشهور، محبوب و کاربلد نیستند بنابراین اگر هم بازیگر مقابلم تازه‌کار باشد یا حتی کار اولش باشد چندان برایم مهم نیست.

حضور در سریال‌های نوروزی جذاب است
به‌نظرم اولویت همیشه با کیفیت است و مردم هم به سمت سریال‌های خوب می‌روند. مثلا سریال‌های «تا ثریا» یا «دردسرهای عظیم» در هیچ مناسبتی پخش نشدند اما چون کیفیت خوبی داشتند مردم هم از آنها استقبال کردند. البته منکر این موضوع نمی‌شوم که سریال‌های مناسبتی به‌خصوص سریال‌های نوروز جذابیت‌های خاص خود را دارند و معمولا پربیننده می‌شوند ولی درنهایت سطح سلیقه و توقع مردم از سریال‌ها بالا رفته و کیفیت کار برایشان ملاک است. من هم به‌عنوان بازیگر در ابتدا به کیفیت کار اهمیت می‌دهم.

خوشبختانه واکنش‌ها به سریال «سربه‌راه» خیلی خوب بود و مردم این سریال را دوست داشتند. «سربه‌راه» قصه داشت و قصه شیرینش را به شکلی بامزه و جذاب روایت می‌کرد و همین باعث شد مردم این سریال و شخصیت‌هایش را دوست داشته باشند. نظرات بسیار دلگرم‌کننده بود و مردم حتی در مورد تیتراژ جالب سریال هم صحبت می‌کردند.

اینستاگرام آری فیسبوک نه
کاربران صفحه اینستاگرامم مدام از من می‌پرسند فیسبوک دارم یا نه که از همین‌جا اعلام می‌کنم صفحه‌ای در فیسبوک ندارم اما در اینستاگرام حسابی فعالم و تا جایی که بتوانم جواب کامنت‌ها را می‌دهم. اوایل سعی می‌کردم جواب همه کامنت‌ها را بدهم اما الان دیگر برایم امکان جواب دادن به یک میلیون کامنت وجود ندارد، اما باور کنید همه کامنت‌ها را می‌خوانم و تک‌تک‌شان برایم ارزشمند هستند. از هیچکدام از نوشته‌ها و متن‌های بلند به‌راحتی نمی‌گذرم و گاهی حتی شده با یک گل به این کامنت‌ها و محبت دوستان پاسخ می‌دهم.

با جان و دل نظرات مردم را می‌خوانم چراکه واقعا نظر و ایده‌های‌شان برایم مهم است و معتقدم ما برای همین مردم کار می‌کنیم و در درجه اول نظر آنها مهم است. گاهی حتی بعضی از دوستان مجازی برایم درددل می‌کنند و من هم شروع می‌کنم به درددل کردن با آنها که خیلی وقت‌ها از این موضوع خنده‌ام می‌گیرد.

خانواده‌ام ایران نیستند 
تقریبا تمام خانواده من در خارج از ایران و در کشور سوئد زندگی می‌کنند. با این حال به‌شدت کارهایم را دنبال می‌کنند و موقع پخش سریال‌هایم هر روز 20 نفری جمع می‌شوند منزل یکی از اقوام؛ یک روز خانه عمه‌ام، یک روز خانه دخترعمه‌ام، روز دیگر خانه خواهرم و... جالب اینکه زمان پخش سریال وقتی از چیزی خوش‌شان بیاد فورا به من زنگ می‌زنند که مثلا اینجا چقدر بامزه بودی الناز یا این قسمت خیلی باحال است.

برادر منتقد من 
معمولا از طرف خانواده‌ام در مورد کارهایم مورد انتقاد خاصی قرار نمی‌گیرم اما محمد یکی از برادرهایم کارهایم را با دقت دنبال می‌کند و اگر ایراد و اشکالی ببیند حتما عنوان می‌کند. مثلا می‌گوید «الناز اینجا خیلی بد دیالوگ گفتی» یا «در فلان سکانس بد بازی کردی عزیزم» ولی گذشته از شوخی من واقعا نظراتش را دوست دارم. برادرم تنها شخص از اعضای خانواده است که علاقه‌اش به من موجب نمی‌شود ضعف‌های کارم در بازیگری را نبیند.

زندگی خارج از ایران؟! حتی نمی‌توانم تصور کنم 
اینکه زندگی در ایران را انتخاب کرده‌ام ربطی به شغلم ندارد. من از آن دسته آدم‌هایی هستم که اگر شش ماه پایم را از ایران بیرون بگذارم با گریه بازمی‌گردم و مثل آدمی که سال‌های سال وطن را ندیده خاک ایران را می‌بوسم. حتی نمی‌توانم زندگی خارج از کشورم را تصور کنم و برایم غیرقابل تحمل است در شهری زندگی کنم که مردم به زبانی غیر از فارسی حرف می‌زنند. حتی وقتی به ترکیه می‌روم بعد از سه روز با گریه بر می‌گردم. باور کنید تابه‌حال یکبار هم به سوئد سفر نکرده‌ام. تمام خانواه‌ام اصرار دارند به آنجا سفر کنم و می‌گویند فقط بیا و حداقل برای یکبار هم که شده اینجا را ببین. حتی برادر بزرگم به شوخی همیشه می‌گوید من یکبار تو را توی گونی می‌اندازم و با خودم می‌برم.

خواهری که برایم مادری کرد 
خیلی دلتنگ خانواده‌ام می‌شوم. عاشقانه همه خواهر و برادرهایم را دوست دارم مخصوصا خواهرم ‌آی‌سودا را بی‌نهایت دوست دارم و واقعا حس می‌کنم یک روح در دو جسم هستیم. وقتی ‌آی‌سودا به خارج رفت حس کردم همه چیز من با او راهی شد و حس تهی بودن و غم بی‌اندازه سنگینی داشتم اما تحمل کردم چون فکر کردم مهم حس رضایت و خوشحالی خواهرم است. برای ‌آی‌سودا هم این دوری خیلی سخت است. درواقع خواهرم بااینکه تنها دو سال از من بزرگتر است اما حس مادرانه‌ای نسبت به من دارد و بعد از فوت مادرمان برایم مادری کرد.

جای مادرم سبز 
ما شش خواهر و برادر هستیم و من فرزند ته‌تغاری مادرم بودم و ایشان خیلی مرا دوست داشتند و برایم آرزوهای بزرگی داشتند. مادرم دوست داشت من به محض اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه شوم ولی فوت ایشان آنقدر برای من سنگین بود که چهار سال نه درس خواندم، نه کلاسی رفتم و نه کار کردم. ولی بعد از این دوره غم و افسردگی، به خودم آمدم و زندگی را از نو شروع کردم. مادرم همیشه پشت صحنه کارهایم می‌آمدند و قربان صدقه‌ام می‌رفتند. با هر کاری که پخش می‌شود می‌گویم کاش مادرم بودند و این لحظه را می‌دیدند و شادی‌ام را با ایشان شریک می‌شدم. (مجله زندگی ایده آل - الناز دیمان)

 


محمد نادری:
هوشنگ سریال «شمعدونی» ساده لوح، جوگیر و شیرین است
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- نادری که صدایش را با شخصیت ناصر پاپتی و با بازی مهدی فخیم زاده در نوروز امسال به خاطر دارید به هیچ وجه ناگهانی به نقش هوشنگ مظاهری «شمعدونی» نرسیده است.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، بهنام تشکر با «ساختمان پزشکان» به یکباره جایگاه خود را در این عرصه تثبیت کرد و شاید انتخاب درست او بر می‌گشت به اینکه تشکر راه درستی را طی کرده بود. اگر چه «ساختمان پزشکان» اولین تجربه بهنام تشکر نبود اما او با علم به اینکه چه نقشی بازی کند جلوی دوربین صحت رفت تا امروز یکی از بازیگران موفق تلویزیون محسوب شود. این مسیر دقیقاً می‌تواند پیش پای محمد نادری هم باشد. او در حالی سکان‌دار سریال جدید سروش صحت «شمعدونی» محسوب می‌شود که شاید پیش از این مخاطب تلویزیون با چهره او آشنا نبود.

نادری که صدایش را با شخصیت ناصر پاپتی و با بازی مهدی فخیم زاده در نوروز امسال به خاطر دارید به هیچ وجه ناگهانی به نقش هوشنگ مظاهری نرسیده است. او دانش آموخته تئاتر است و پله‌های دنیای بازیگری را به نوبت طی کرده و سالها کار حرفه‌ای روی صحنه تئاتر و کسب تجربه‌های متفاوت او را امروز روی این صندلی نشانده است. محمد نادری مهمان ما شد تا از هوشنگ سریال «شمعدونی» بگوید از روز انتخاب، تست گریم، خواندن چند سکانس و شاید کمی قبل‌تر روزی که باور نمی‌کرد نقش اول یک سریال طنز 52 قسمتی شبکه سوم سیما به او برسد:
***

بعد از سریال سروش صحت مشغول کار جدیدی شدی؟

ـ سریال «شمعدونی» 20 دی ماه به پایان رسید. من سر کار «کوچه مروارید» رفتم آنجا هم صداپیشه بودم، هم نویسنده و حتی کارگردانی هنری هم انجام می‌دادم. آن کار از رسانه‌ها پخش شد.

با مهدی فخیم‌زاده کار کردی...

ـ بله، دوبله نقش ناصر پاپتی را به من دادند که انصافاً کار سختی بود. الان هم مشغول نگارش بخش‌هایی از سریال «کوچه مروارید» هستم.

کار نویسندگی را مشخصاً به شکل مستمر در برنامه داری؟

ـ بله، به غیر از «کوچه مروارید»، یکی دوتا تله فیلم کار کردم که یکی از آنها ساخته شد.

در کل از دنیای تئاتر آمدی؟

ـ بله، من سالها با خانم منیژه محامدی کار تئاتر کردم، «آمادئوس»، «تبرئه شده»، «دوازده» و کلی کار دیگر، قبل از آن هم که دوران دانشگاه بود و کلی کار دانشجویی داشتم. من لیسانس را از دانشگاه سوره گرفتم و فوق لیسانس را هم از تربیت مدرس و اصولاً کارم را با نمایش آغاز کردم.

از کار با مهدی فخیم‌زاده بگو، به نظرم دوبله یک تیپ ـ شخصیت اصلاً کار راحتی نبوده است؟

ـ به نظر من از بازیگری هم به مراتب سخت‌تر بود. شهرام کیور تدوینگر سریال «شمعدانی» با من تماس گرفت و گفت جریان این است. من صدای تو را شنیدم به نظرم برای این کار خوب هستی، رفتم و گفت چون آقای فخیم زاده خیلی حساس هستند حتماً تست صدا باید داشته باشیم. رفتم اتودی زدیم و من فهمیدم که پیش از من تعدادی از دوستان دیگرم برای تست صدا آمده‌اند، از جمله سیامک صفری و... من روی صدا واقعاً کار کردم تا بتوانم به حد معقولی برسم و آن صدا بتواند صورت آقای فخیم زاده را پر کند. من به آقای فخیم‌زاده گفتم این کار یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا برای من بود چون اولاً پیش از این کار دوبله نکرده بودم، کار صدا پیشگی کرده بودم. از طرف دیگر صدای آقای فخیم زاده مشخصه‌هایی دارد که همه می‌شناسندو در واقع جنس صدای او طوری بود که برای این کار ابتدا خیلی می‌ترسیدم.

ولی خیلی‌ها اوایل حس می‌کردند خود فخیم‌زاده در حال صداسازی است و این نشان از آن دارد که کار تو در آمده؟

ـ بله خدا را شکر جواب داد. ضمن اینکه هم من و هم خود ایشان واکنش‌های خوبی گرفتیم. برای من یک تجربه جدید بود که شاید تا آخر عمر هم تکرار نشود. چون من اصلاً دوبلور نیستم.

و اولین حضور جدی‌ات در یک سریال تلویزیونی، با نقش یک و در کنار سروش صحت...

ـ من سر سریال کوچه مروارید بودم که آقای سالار زهی تهیه‌کننده و کارگردان سریال به من خبر دادند که سروش صحت بازیگر نقش اول کارش را پیدا نکرده است، ساعت دوازده شب بود، خندیدم گفتم بابا نقش اول را که همین جوری به من نمی‌دهند! (می‌خندد) گفت حالا تو برو ضرر ندارد. سکانس را آوردند و گفتند چون ما تا به حال هیچ بازی و کاری از تو ندیده‌ایم این سکانس را کار کنید. عذرخواهی کردند ولی من خواندم و نقش را بازی کردم. همانجا نسبتاً خوششان آمد، ولی من آمدم سرکارم و ادامه دادم چون وسط ضبط بودم.

ناامید بودی یا...

ـ آره جان تو! گفتم نمیشود! نقش اول یک سریال 52 قسمتی؟! بعد زنگ زدند گفتند بیا برای تست گریم، یکبار دیگر هم تست گریم شدم، مهراب و پیمان قاسمخانی هم بودند، یک سکانس دیگر بازی کردم و ظاهراً خیلی خوششان آمد، حداقل این چیزی بود که به نظرم رسید، گفتند حالا باید مدیران شبکه هم ببینند و نظر بدهند...

هفت خوان رستم...

ـ من گفتم احتمالاً همان جا کار من گیر می‌کند... (می‌‌خندد)

بالاخره نقش اول سریال هر شبی شبکه سه بود و ...

ـ بله، ولی دو روز بعد گفتند بیا برای تمرین و عقد قرارداد و از پس فردا هم ضبط شروع می‌شود. خیلی ناگهانی من به گروه پیوستم. در حالیکه بقیه افراد انتخاب شده بودند و تمرین‌های ابتدایی را انجام داده بودند.

هوشنگ مظاهری با چه ویژگی‌هایی تعریف شد، چند درصد آن از قصه بیرون آمد و چقدر سر صحنه در آمد؟ نکته مهم و حیاتی در مورد این نقش و بازی تو باید این باشد که چند سال از سن و سال خودت بالاتر را بازی می‌کنی؟

ـ علامت تعجب اصلی من در این سریال همین بود که ایفاگر کاراکتری خواهم بود که یک دختر دارد، یک پسر، خانم آتنه فقیه نصیری نقش همسرش را بازی خواهد کرد و...

تو تقریباً 36 سال داری؟

ـ بله 36 ساله‌ای که قرار است نقش یک مرد تقریباً 50 ساله را بازی کنم. ویدا جوان که نقش دختر مرا بازی می‌کند از لحاظ سنی 2 سال از من کوچکتر است. در واقع من صفر زندگی‌ام ازدواج کردم و ... (می‌خندد)

در مورد ویژگی‌های نقش که اصولاً کاریکاتور شکل دیده شده و در فضایی فانتزی قرار می‌گیرد، او یک مرد ساده دل است که دوست دارد به ایده آل برسد اما...

ـ دقیقاً یک مرد ساده که در خیلی از اوقات جوگیر می‌شود. خیلی علاقمند است که مشکلات را حل کند ولی معمولاً با حرکتی که انجام می‌دهد مشکل را بحرانی‌تر می‌کند. یک اصطلاح هم دارد با این عنوان که بسپار به من! و معمولاً هروقت این جمله را می‌گوید خرابکاری در راه است. خیلی علاقمند است که پدری مدرن و با فرزندانش همراه باشد. حرف و خواسته‌های آنها را بفهمد و پا به پای آنها پیش برود ولی باز هم آنچه باید اتفاق نمی‌افتد.

و همین خالق موقعیت‌های کمدی سریال خواهد بود؟

ـ دقیقاً

زوج تو در این سریال حسن معجونی است در نقش عطا...

ـ بله برادر زنش...

در واقع بگو مگوهای عطا و هوشنگ هم فاز دیگری از این موقعیت سازی است...
ـ بله همین طور است. در کل او کارمند ساده‌ای است که با اشتباهاتش ایجاد ماجرا می‌کند.
در کل کاراکتر شیرین طراحی شده است؟
ـ بله...

و این قرار است در اتفاقات رخ داده هم لحاظ شود؟

ـ بله...

فیلمنامه کامل که قاعدتاً نداشتید؟

ـ ما 10 قسمت از فیلمنامه را داشتیم. اما در ادامه و در طول تصویربرداری مابقی فیلمنامه به دست ما رسید. خود سروش صحت به همراه ایمان صفایی زحمت نگارش سریال را می‌کشیدند. واقعاً کار سختی داشتند، حتی روزهای آخر ما می‌نشستیم منتظر تا متن آماده شود.

از ابتدا این جنس بازی درشت و تا حدودی غلو شده مدنظر سروش صحت و شما بود یا اینکه سبک و سیاق نگارش و لحن دیالوگ‌ها شما را به سمت این بازی سوق داد؟ (اگر چه در بازی بازیگران دیگر مثل نگار عابدی هم بازی نزدیک به فانتزی محسوس است)

ـ نکته مهم این است که ما مراقب باشیم به سمت لوده بازی نرویم. تو خودت بهتر می‌دانی یکی از وجوهی که در آن موقعیت‌های کمیک ایجاد می‌شود رو در رو قرار گرفتن دو نقش متضاد، با خصوصیات متفاوت است.

عطا و هوشنگ...

ـ بله، از آن سو هم حضور حسن معجونی با آن جنس بازی کول، خونسرد، آرام، کم ری‌اکشن و... سروش صحت و ایمان صفایی مدنظرشان این بود که نقش نقطه مقابل حسن خلق بشود. در واقع هر چقدر او آرام و خونسرد است، هوشنگ خیلی اهل شو آف است، مدام در حال شعار دادن و سخنرانی کردن است، این ویژگی‌ها ایجاب می‌کرد که من نسبت به حسن بازی درشت‌‌تری به قول شما داشته باشم. در واقع بازی برجسته‌تری داشتم.

نمونه‌اش سوژه کنکور سارا که...

ـ ببین اون درشت نمایی و واکنش‌های درشت من در بازی باز هم ادامه خواهد داشت، ولی اوج آن در همان قسمت کنکور بود. رفتارهای او در قبولی و عدم قبولی سارا، اما هر چه جلوتر رفتیم یک مقدار این نگاه را کمرنگ‌تر کردیم.

در واقع قصه راه می‌افتد و عملاً تیپ ـ کاراکتر تعریف شده هوشنگ به دل ماجرا می‌افتد؟

ـ بله تقریباً، من با سروش راجع به نقش خیلی گپ و گفت داشتیم. در نهایت به جایی رسیدیم که یک مقدار آن اغراق کمتر می‌شود. اما در عین حال وجود خواهد داشت.

تو حس نکردی یک مقدار بازی‌ات به لحن و نوع بازی بهنام تشکر به خصوص در سریال «ساختمان پزشکان» نزدیک شده است؟ با گذشت این چند قسمت از کسی این ماجرا را نشنیدی؟

ـ شما هم شنیدی یا نظر خودت هم همین است.

این حس خود من پس از گذشت یکی دو قسمت بود ولی هر چه گذشت نظرات اطرافیانم هم به همین منوال بود؟

ـ چرا یک نفر دیگر هم این را به من گفت، ولی خود سروش هرگز چنین ذهنیتی نداشت.

شما بهنام را در سریال «ساختمان پزشکان» دیده بودی؟

ـ بله، هم اونجا دیده بودم و هم قرار بود سر یک تئاتر که تمرین هم کرده بودیم با هم همبازی باشیم که شرایط مهیا نشد و او مسافرتی برایش پیش آمد و رفت.

من جنس بازی بهنام را خوب می‌شناسم. باور کن وقتی در اینستاگرامم از زبان فردی خواندم بازی‌ام شبیه بهنام شده برایم تعجب برانگیز بود. جالب‌تر اینکه بدانی خیلی‌ها به من می‌گویند تو شبیه به امیر جعفری هستی! البته گریم در سریال «شمعدونی» خیلی روی صورت من تاثیرگذار است. آقای چگینی حتی می‌گفت کسی تو را بیرون ببیند نمی‌شناسد. چون گریم سن مرا بالاتر برده، جلوی موهایم خالی شده، آن زمان به شدت چاق شدم و گفتند چاقی‌ات را نگهدار برای این نقش مفید است. حتی می‌گفتند شکم را موقع بازی بیرون بده و... الان تو با یک 190 ولی ترکه‌ای و لاغر مواجه هستی! در کل می‌خواهم بگویم هیچ قصد و غرضی و هدفی برای شبیه شدن بازی من به بهنام تشکر وجود نداشت. اگر این حس برای شما وجود دارد شاید برگردد به اینکه شخصیت نیما و هوشنگ شباهت‌های بسیاری با هم دارند. هر دوی این کاراکترها مدام بلا سرشان می‌آمد و مدام گاف می‌دادند و حتی از سوی دیگران تا حدی تحقیر هم می‌شدند. ضمن اینکه جنس صدای من و بهنام هم تا حدودی بم و به هم نزدیک است. در عین حال که من سعی می‌کردم تا حدود زیادی صدایم را نازک کنم و از لحن خودم فاصله بگیرم و هرگز نخواستم صداسازی بشود.

من جنس بازی بهنام را خوب می‌شناسم. باور کن وقتی در اینستاگرامم از زبان فردی خواندم بازی‌ام شبیه بهنام شده برایم تعجب برانگیز بود. جالب‌تر اینکه بدانی خیلی‌ها به من می‌گویند تو شبیه به امیر جعفری هستی! البته گریم در سریال «شمعدونی» خیلی روی صورت من تاثیرگذار است.

برای حفظ 50 قسمت جذاب هر شبی در این ژانر پرمخاطب تلویزیونی، چند نکته مهم است، قصه گویی، شوخی‌ها و به خصوص زوج کمدی که اینجا تو و حسن خواهید بود؟ به نظرت این جذابیت و کشش مسئله تا پایان حفظ می‌شود؟
ـ بله، تازه در قسمت‌های اول و دوم ما بیشتر معرفی داشتیم. هر چه بگذرد تازه بگو و مگوهای این دو آدم در می‌آید و به موقعیت‌های کمدی کار کمک می‌کند.
سکانس‌های من و حسن معجونی و من و امیر کاظمی (نقش پسرم) خیلی بامزه‌تر خواهد بود. البته همه بازی‌ها در این سریال خوب و جذاب در آمده است. در مورد داستان هم بگویم ما در این سریال خط محوری قصه داریم و همین مسئله سریال «شمعدونی» را با دیگر نمونه‌های مشابه که معمولاً در آن قصه‌ها و موضوعات اپیزودیک روایت می‌شد متفاوت می‌کند. حالا کم کم قصه‌‌ها شکل می‌گیرد من مطمئنم قصه‌ها جذاب و گیرا خواهد بود.

و در مورد شوخی‌نویسی‌ها و فضای کمدی که از جنس کلام خلق می‌شود؟

ـ خیلی از شوخی‌های ما با گذشت زمان و در تکرار است که در می‌آید. ضمن اینکه مناسبات ما مناسبات خانوادگی است از طبقه متوسط اجتماع که حجم وسیعی از مخاطبان را در بر خواهد گرفت. من ابتدا خودم خیلی نگران بودم که نقشم در بیاید یا نه، ولی مهراب و پیمان خیلی به من روحیه می‌دادند. سروش واقعاً هدایت بسیار خوبی برای من داشت و واقعاً باید از ایشان تشکر کنم.

52 قسمت با چنین نقشی در تلویزیون هر شب دیده شدن تو را به بازیگر این ژانر تبدیل می‌کند. علاقه مندی در ژانر کمدی تلویزیون باقی بمانی یا...

ـ واقعاً هنوز پلان خاصی برای آینده‌ام در نظر نگرفتم. در انتظار واکنش‌ها و فید بک این کار هستم. خودم هم نمی‌دانم در آینده چه برنامه‌ای خواهم داشت. امیدوارم مخاطب سریال «شمعدونی» را تا پایان دنبال کند و دوست داشته باشد. ضمن اینکه در حرفه ما، بازیگری، من تنها تصمیم گیرنده نیستم، گاهی باید انتخاب شوی و گاهی باید درست انتخاب کنی. فعلاً تمام توجه و تمرکز من روی سریال «شمعدونی» است و امیدوارم مخاطب از حاصل زحمات این گروه لذت ببرد.

اگر در پایان صحبتی مانده...

ـ ممنون از شما، خوشحالم که با یک هم دانشگاهی قدیمی گپ و گفت خوبی داشتم. (بانی فیلم)