صبح روز پنج شنبه 18 آبان ماه سال 91 زن سالمندی سراسیمه به کلانتری 103 گاندی رفت و گفت دخترش از شب گذشته به طرز مرموزی گم شده است.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: دخترم در شمال تهران آرایشگاه دارد و در خانه‌ای حوالی کلانتری به صورت مجردی زندگی می‌کند. دو روز قبل به خانه‌اش آمدم و قرار بود چند روزی مهمان او باشم. شب قبل در حال خوردن شام بودیم که تلفن لیلا زنگ خورد. آن طرف خط صدای مرد جوانی به گوشم رسید که با دخترم قرار ملاقات گذاشت. پس از اینکه شام خوردیم لیلا از خانه بیرون رفت و گفت با دکتر داروسازی در مرکز خرید تیراژه قرار ملاقات دارد و تا ساعتی دیگر دوباره به خانه بر می‌گردد.

بازگشت قاتل به خانه مقتول

ساعتی گذشت اما لیلا به خانه برنگشت تا اینکه با تلفن همراهش تماس گرفتم اما او جواب تلفن مرا نداد. با قرص آرام‌بخشی که خورده بودم کم‌کم خوابم گرفت تا اینکه نیمه‌های شب متوجه باز شدن در آپارتمان شدم. ابتدا فکر کردم لیلا به خانه برگشته است، اما وقتی چراغ را روشن کردم با مرد جوان غریبه‌ای روبه‌رو شدم. در حالی که شوکه شده بودم مرد غریبه گفت از دوستان لیلا است. او مدعی شد مأموران پلیس لیلا را در حوالی کرج بازداشت کرده‌اند و لیلا از او خواسته است تا به خانه‌اش بیاید و مدارک خودروی 206 و اسناد دیگری را برای او به اداره پلیس ببرد. من حرف‌هایش را باور نکردم و خواستم با  اداره پلیس تماس بگیرم که ناگهان مرد غریبه فرار کرد.  پس از این، خیلی برای لیلا نگران شدم و چندین بار با تلفن او تماس گرفتم تا اینکه مرد غریبه‌ای تلفن دخترم را جواب داد و مدعی شد لیلا را گروگان گرفته است. او تمام اطلاعات ریز و درشت من و دخترم را داشت و حتی می‌دانست که من و لیلا شام چه خورده‌ایم یا اینکه من به چه بیماری مبتلا هستم.

مرد ناشناس به من گفت تا چند ساعت دیگر پیکی به در خانه می‌فرستد تا تمام مدارک ماشین و یکسری مدارک لیلا را به او بدهم. او تهدید کرد چنانچه موضوع را به پلیس بگویم، دخترم را می‌کشد. اما هر چقدر منتظر او ماندم، خبری از او نشد.

کشف جسد

پس از طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای جنایی برای رسیدگی در اختیار تیم زبده‌ای از کارآگاهان مبارزه با آدم‌ربایی قرار گرفت. در حالی که تحقیقات درباره این پرونده ادامه داشت، مأموران پلیس شامگاه جمعه 26 آبان ماه خودروی 206 را در خیابان ابراهیمی حوالی بلوار فردوس کشف کردند که به گفته اهالی محل چند روزی است بوی بدی از آن بیرون می‌آید. مأموران در نخستین گام با باز کردن در ۲۰۶ با جعبه بزرگ پلاستیکی روبه‌رو شدند که به شدت بوی تعفن می‌داد. مأموران پلیس در ادامه وقتی در جعبه را گشودند با جسد متعفن دختر جوانی روبه‌رو شدند که با ضربات چاقو از پای درآمده بود. همچنین بررسی‌ها حکایت از آن داشت که مقتول چند روز قبل در محل دیگری به قتل رسیده و قاتل یا قاتلان جسد وی را با خودروی 206 به این مکان منتقل کرده‌اند. بررسی‌های میدانی مأموران نشان داد، مالک خودروی 206 همان دختر آرایشگری است که 18 آبان ماه مادرش گم‌شدنش را به پلیس خبر داده بود. در ادامه، مادر لیلا با حضور در پزشکی قانونی جسد دخترش را شناسایی کرد.  با کشف جسد دختر آرایشگر، پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به دستور قاضی شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی برای شناسایی قاتل یا قاتلان وی وارد عمل شدند.  بررسی‌ها حکایت از آن داشت، مقتول شب حادثه با مردی به نام ستار که مدعی بوده دکتر داروساز است، قرار ملاقات داشته است. از سوی دیگر تحقیقات نشان داد، ستار پس از حادثه از خانه‌اش در غرب تهران به مکان نامعلومی گریخته است. در شاخه دیگری از تحقیقات مأموران دریافتند تلفن همراه مقتول پس از حادثه از سوی ستار به مرد غریبه‌ای فروخته شده است. با به‌دست آوردن این مدارک مأموران ستار را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار دادند.

دکتر قلابی، سارق سابقه‌دار بود

در حالی که بررسی‌های بعدی نشان می‌داد ستار سارق سابقه‌داری است که از مدتی قبل با معرفی خود به عنوان دکتر داروساز از دختران و زنان جوان در تهران اخاذی می‌کرده، مأموران موفق شدند رد وی را در یکی از شهرستان‌های استان کهگیلویه به دست آورند.

بازداشت متهم به قتل

در نهایت کارآگاهان تابستان سال قبل ستار را بازداشت و برای بازجویی به اداره آگاهی منتقل کردند. متهم در بازجویی‌های اولیه منکر قتل لیلا شد. مأموران در بازرسی از خانه متهم علاوه بر چند قطره خون خشک شده، مهر و مدارک جعلی مربوط به دکتر داورسازی کشف کردند که نشان می‌داد وی با این مدارک از شهروندان اخاذی می‌کرده است. آزمایش‌های تشخیص هویت نشان داد خون به جامانده متعلق به دختر آرایشگر است، اما متهم همچنان بر بی‌گناهی خود پافشاری می‌کرد و مدعی بود خون کشف شده خون مرغ است تا اینکه چهارشنبه هفته گذشته پس از 10 ماه سکوت به قتل دختر جوان اعتراف کرد.

اعتراف به قتل

وی به قاضی آرش سیفی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی گفت: مدتی قبل از حادثه با مقتول آشنا شدم. من خودم را به عنوان دکتر داروساز معرفی کردم. ارتباط ما ادامه داشت و من چندین بار برای انجام کاری از او پول قرض گرفتم. شب حادثه او به خانه من آمد و خواست تا 300 هزار تومان بدهی‌ام را به او بپردازم. وقتی به او گفتم که فعلاً پولی ندارم، عصبانی شد و ناگهان با چاقویی به من حمله کرد. من چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم. در حالی که به شدت زخمی شده بود، با دستانم او را خفه کردم. پس از این جسدش را داخل سطل زباله درداری گذاشتم و سطل زباله را به داخل خودروی 206 مقتول منتقل کردم. در ادامه نقشه سرقت خودروی او به ذهنم رسید به همین دلیل کلید خانه‌اش را برداشتم و به خانه‌اش رفتم تا مدارک خودرواش را سرقت کنم و بعد خودرو را بفروشم. من خبر نداشتم که مادرش آن شب در خانه لیلا است، اما وقتی وارد خانه‌اش شدم مادرش مرا دید و خواست به پلیس خبر دهد که فرار کردم. پس از این خودروی مقتول را در خیابانی رها کردم و به شهرستان گریختم.

متهم برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی سیفی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.